امام علی (ع) در خطبه ای در صفین فرمود :                                             

« بی تردید در نظر مردمانِ شایسته ، پست ترین صفات دولتمردان و حاكمان  آن است كه [ بگونه ای رفتار كنند تا ] این گمان [ در نزد مردم و اطرافیانشان ] بوجود آید كه آنان [ تعریف و ] ستایش كردن را دوست می دارند...گاهی مردم پس از كار بزرگی كه انجام می گیرد با مدح و ستایش ، كامشان شیرین می شود. ولی [ من از شما می خواهم ] مرا با تعریف های زیبا [ وجالب ] ستایش نكنید تا بتوانم پارسایانه،  نفس خویش را به سوی خداوند پاك [ كه در برابر او مسؤلیت هایی را بر عهده دارم ] و به سوی شما مردم [ كه مسؤ لیت ادای حقوقتان را بر عهده گرفته ام ] رها [ و آزاد ] سازم و به حقوقی كه هنوز از ادای آنها فارغ نشده ام و وظایفی كه ناگزیر باید انجام گیرد بپردازم. بنابر این با من آنگونه كه با جبّاران و زورگویان سخن می گویند، سخن مگویید.  [ مصلحت اندیشی ها ] و ملاحظاتی كه در نزد خشونت گرایان [ برای در امان بودن از خشم و خشونت آنان ] صورت می گیرد ، با من بكار نبرید و رفتار و  ار تباطاتان با من [ متظاهرانه  و ]  بر اساس ظاهرسازی نباشد.

 در مورد من گمان نكنید كه مطلب حقّی را كه برایم بیان شود [ بر من ] سنگین [ وپذیرش آن دشوار ] خواهد بود. و[ گمان نكنید] كه در پی اثبات بزرگی [ وبرتری ] خویش ام. [ واز اینكه دیگران حقّ را به من یادآوری كنند احساس ضعف و كوچكی می كنم.] زیرا هر كس از اینكه مطلب حقّی برایش بیان شود ویا عدالت به او[ گوشزد و]عرضه گردد ، احساس سنگینی كند [ و پذیرش آن را سخت بدارد هرگز نمی تواند مدّعی حقّ و عدالت باشد.چراكه ] عمل به حقّ و عدالت برایش سخت تر[ از شنیدن آن] می باشد. پس [ در برابر من ] از گفتن سخن حقّ و یا [ ارایه ] مشورت برای [ تحقق ] عدالت خودداری نكنید ، زیرا خود را برتر از آن نمی بینم كه خطا نكنم و رفتار خویش را مصون از خطا نمی دانم ، مگر آنكه خداوند مرا در برابر نفس خویش  كفایت ام نماید.»

 

بیان:

      در این حدیث شریف كه بخشی از یك سخنرانی امیر مؤ منان است نكات مهم فراوانی وجود دارد كه به برخی از آنها اشاره میشود:

 

1-"إِنَّ مِنْ‏أَسْخَفِ حَالاتِ الْوُلَاةِ ...(پست ترین صفات دولتمردان و حاكمان آن است كه... )

نكته بس قابل توجه آنكه حضرت امیر(ع) در اینجا نمی فرماید : "پست ترین صفات دولتمردان و حاكمان آن است كه ستایش و مدّاحی دیگران از خود را دوست بدارند " بلكه مضمون سخن حضرت آن است كه حاكمان و صاحبان قدرت نباید بگونه ای رفتار كنند كه دیگران در مورد آنان این گمان را پیدا كنند كه مدّاحی وستایشگری را دوست دارند و می توانند با تعریف و ستایش از حاكمان و دولتمردان ، كار خود را از پیش ببرند و مقربّ قرار گیرند. یعنی جه بسا دولتمرد و صاحب قدرتی در پی تبلیغ از خود نیست و حتّا بسا  تمجید و تعریف را خوش ندارد ولی مانع مدح و ثنای خود توسط دیگران نمی شود و همین عدم منع، موجب می شود تا در مردم و اطرافیان این تصور بوجود آید كه او مدح و ستایش  را خوش می دارد. و بدین ترتیب رفته رفته در جامعه و در میان كارگزاران حكومت، مدّاحی و ستایشگریِ قدرت به یك رویه و فرهنگ تبدیل می گردد و بسا در نهایت این روند  به فاجعۀ  " تقدیس قدرت " بیانجامد. جالب اینكه امیر   مؤمنان (ع) خود این سخنان را در واكنش به اظهار ارادت و ثنا گویی  یكی از حاضران در همین جلسه سخنرانی   بیان داشت . در حالیكه آن حضرت  می توانست اندكی صبر كند و پس از پایان سخنرانی ، خصوصی به آن شخص تذكّر دهد، ولی چنین نكرد بلكه  اعتراض خود را علنی نمود تا بدین وسیله  هم آن فردِ ثناگو را از تكرار چنین رفتاری  بازدارد و هم مانع آن شود تا دیگران از او الگو بگیرند و به ستایش و ثنای متولیان حكومت بپردازند.

2- نكته دیگر اینكه این واكنش تند امام علی در برابر مدح و ثنا بود ، نه در برابر چاپلوسی و تملّق . چاپلوسی ، با اغراق و گزافه گویی همراه است ولی مدح و ثنا می تواند در برابر خوبی ها و نیكی هایی باشد كه حقیقتا" در كسی وجود دارد. بیان خوبی ها و تعریف از دیگران ، به خودی خود نه تنها مذموم و ناپسند نیست بلكه در مواردی،  مصداق قدرشناسی و قدردانی است كه صفتی پسندیده می باشد. ولی همین صفت پسندیده ، آنگاه كه در مورد " قدرت " بكار رود وبه ستایش دولتمردان تبدیل گردد ، باید از آن برحذر بود.چرا؟ از سخن امام(ع) پاسخ این چرا دانسته می شود . زیرا بطور طبیعی مدح و ستایش، در برابر عمل نیك و پسندیده انجام می گیرد، قدرتمندان و مدیران جامعه اگر نیك و پسندیده ای انجام دهند ( و آنگونه كه در سخن امام (ع) اشاره شده حتّا اگر عمل نیك آنان كارهای بزرگی باشد)  آنان كار مهمی نكرده اند بلكه  وظیفه شان را انجام داده اند. كسی  كه خود را در معرض مسؤلیتهای بزرگی قرارداده و مردم به او اعتماد كرده اند ، آنچه كه انجام می دهد هرچقدر هم كه خوب و پسندیده باشد به وظیفه و مسؤلیت اش عمل كرده  است . و  در منطق عقل و شرع ، ستایش و ثنا در برابر انجام وظایف و مسؤلیت های كه بر عهده  انسان بوده و باید انجام دهد ، پسندیده نیست و این مانند آن است كه هر روز از یك فرد مسلمان به دلیل انجام عبادات روزانه اش تشكر شود ویا ازیك كارمند كه بر طبق مقررات ،  وظیفه خود را انجام می دهد تعریف و تمجید نمود.خصوصا" اینكه در وظایف اجتماعی ای  كه مدیران و مسؤلان جامعه بر عهده دارند، در برابر آن  مسؤلیت ها از قدرت  و امتیازات مختلف نیز برخوردارند.البته مقوله " تشویق"، موضوعی جداست و متفاوت از مدیحه سرایی و یا تملق گویی است ، كه باید مفهوم و شرایط آن در جای خود مورد بررسی قرارگیرد.
 
 
 3- نكته دیگری كه امام علی (ع) به آن اشاره می فرماید اینست كه حاكمان و قدرتمندان هر مقدار كه به وظایف خود عمل كنند و با مردم به عدالت رفتار نمایند ؛ باز همچنان انبوهی از مسوولیتهای انجام ناشده دارند كه باید آنها را انجام دهند. پس چرا باید آنها را ستایش كرد و ثنا گفت ؟! برای انجام وظایف واجب كه بر عهده شان بوده؟ ویا برای انبوه وظایف واجبی كه بر عهده شان هست ولی هنوز انجام نداده اند ؟! بی تردید در چنین شرایطی تمجید و ستایش برای كارها و وظایف انجام شده ، علاوه بر آنكه از منطق عقلی و شرعی قابل قبول برخوردار نیست ، بسا موجب غرور و نیز غفلت از مسؤلیت های برجای مانده می گردد و گویا آنچه كه باید انجام می شده ، به تمامی انجام شده  و یا آنچه كه  انجام داده اند ، بیش و فراتر از وظیفه شان بوده است. از این رو حضرت امیر(ع) نه تنها به شدت مردم را از ثنا گویی قدرتمندان نهی می كند  و قدرتمندان را نیز از اینكه به مداّحان و  ثنا گویان میدان دهند ، باز می دارد ، بلكه بلافاصله یاد آور می شود كه به عنوان یك حاكم اسلامی ، در پیشگاه خدا ومردم ، مسوولیت ها و وظایف فراوانی برعهده دارد كه هنوز انجام نداده است. پس آشكارا از مردم درخواست می كند كه به جای ثنا و ستایش برای وظایفی كه انجام داده ، او را در راه انجام وظایف باقیمانده  و كارهای بر زمین مانده  یاری رسانند . چگونه؟ با نقد و نصیحت مستمر و ارائه مشاوره . و اینكه  آراء و پیشنهادهای خود را بدون كمترین ملاحظه كاری و مصلحت اندیشی ، در برابر دولتمردان و قدرتمندان بیان نمایند.

 

4- نكته دیگر پیرامون این سخن امام علی(ع) ، در این حدیث شریف آنست كه انبوه دشمنان داخلی و خارجی كه در طول تاریخ برای یك حكومت ، در مقیاس حكومت علی  بی سابقه بوده است موجب نمی شود تا آنحضرت از كاستی های حكومت خود و وظایف و مسوولیتهای برجای مانده سخن نگوید و مصلحت اندیشانه باب نقد وانتقاد بر حكومت و دولتمردان خود را مسدود نماید . بی تردید تمام دوران حكومت كمتر از 5 ساله حضرت امیر(ع) در شرایط بحرانی و حساس طیّ شده است و به همین دلیل افكار عمومی آن زمان نیز این آمادگی را داشت تا با استناد به این بحرانها و وضعیت فوق العاده ای كه حكومت در آن به سر می برد ، مقولۀ نقد ونظارت را وانهد و راه انسداد سیاسی را پیش گیرد . ولی امام (ع) هیچگاه شرایط بحرانی و فوق العاده گی شرایط را عامل و بهانه ای برای سدّ باب نقد و انتقاد ، و تعطیل امر به معروف و نهی از منكر، و به فراموشی سپردن اصل " النصیحة لأئمة المسلمین " قرار نمی دهد وبلكه خود پیشاپیش به نهادینه كردن نقد درون سیستمی می پردازد ومردم را بر مطالبه گری در برابر حكومت فرا می خواند.

 

5- " وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِی..." « و[ گمان نكنید] كه در پی اثبات بزرگی [ وبرتری ] خویش ام... »

نكته بس قابل توجه آنكه حضرت امیر(ع) در اینجا نمی فرماید : "پست ترین صفات دولتمردان و حاكمان آن است كه ستایش و مدّاحی دیگران از خود را دوست بدارند " بلكه مضمون سخن حضرت آن است كه حاكمان و صاحبان قدرت نباید بگونه ای رفتار كنند كه دیگران در مورد آنان این گمان را پیدا كنند كه مدّاحی وستایشگری را دوست دارند و می توانند با تعریف و ستایش از حاكمان و دولتمردان ، كار خود را از پیش ببرند و مقربّ قرار گیرند. یعنی جه بسا دولتمرد و صاحب قدرتی در پی تبلیغ از خود نیست و حتّا بسا  تمجید و تعریف را خوش ندارد ولی مانع مدح و ثنای خود توسط دیگران نمی شود و همین عدم منع، موجب می شود تا در مردم و اطرافیان این تصور بوجود آید كه او مدح و ستایش  را خوش می دارد. و بدین ترتیب رفته رفته در جامعه و در میان كارگزاران حكومت، مدّاحی و ستایشگریِ قدرت به یك رویه و فرهنگ تبدیل می گردد و بسا در نهایت این روند  به فاجعۀ  " تقدیس قدرت " بیانجامد. جالب اینكه امیر   مؤمنان (ع) خود این سخنان را در واكنش به اظهار ارادت و ثنا گویی  یكی از حاضران در همین جلسه سخنرانی   بیان داشت . در حالیكه آن حضرت  می توانست اندكی صبر كند و پس از پایان سخنرانی ، خصوصی به آن شخص تذكّر دهد، ولی چنین نكرد بلكه  اعتراض خود را علنی نمود تا بدین وسیله  هم آن فردِ ثناگو را از تكرار چنین رفتاری  بازدارد و هم مانع آن شود تا دیگران از او الگو بگیرند و به ستایش و ثنای متولیان حكومت بپردازند.

 

6- امام علی (ع) در ضرورت اینكه حاكمان و صاحبان قدرت ، هماره باید از نقد ونظر دیگران استقبال كنند ،استدلالی ظریف و در عین حال روشن ارائه داده و می فرمایند: حاكمانی كه به انگیزه اجرای عدالت و احقاق حق، مسوولیت مدیریت و رهبری جامعه را پذیرفته اند ، اگر شنیدن سخن حق و یاد آوری عدالت برایشان سخت و گران باشد پس چگونه می توانند واقعیت عدالت و حق راعمل نمایند؟ بدیهی است فاصله میان صحبت كردن از چیزی با واقعیت آن چیز، فاصله میان تصور( ذهن ) تا واقعیت (عینیت) است. وقتی پندار و تصور چیزی برای كسی ناخوشایند باشد ، چگونه می توان باور كرد كه واقعیت آن چیز برایش جاذبه دارد ، چه رسد كه بخواهد  مدّعی و مجری آن نیز باشد.

 

7- " فإنّی لست بفوقٍ أن أخطی .... " « خود را برتر از آن نمی بینم كه خطا نكنم و رفتار خویش را مصون از خطا نمی دانم... »

بی هیچ اغراق و مبالغه این فراز از سخن امام علی(ع) عصارۀ بهترین آراء و اندیشه هایی است كه تاكنون فیلسوفان سیاست پیرامون " فلسفۀ قدرت " بیان كرده اند . با این تفاوت كه اولاً آنان در كنار و بیرون از گود قدرت ، به نقد و بررسی آن پرداخته اند، ولی  علی (ع) در متن و اوج قدرت ، و در حالیكه رهبری امپراطوری بزرگ اسلامی آن روز را برعهده دارد ، چنین بی محابا و صریح به نقد "قدرت" می پردازد. وثانیاً آنچه كه فیلسوفان گفته اند، معمولاً همراه با  پُرگویی و دشوارگویی است كه آن را دور از دسترس فهم عمومی قرار داده و مانع تبدیل آن به عرف و فرهنگ می شود . ولی ویژگی مهم سخن معصوم (ع) آن است كه در عین برخورداری از استحكام منطقی و عقلانی ، بس سهل و آسان ، و همه فهم پذیر است .

علی (ع) در این فراز مهم چه می گوید؟

از سخن امام (ع) استفاده می شود كه " قدرت" به خودی خود ( فی نفسه) إقتضای طغیان و فساد را دارد و صاحب قدرت نیز، هر كس كه باشد هماره در معرض فساد و خطا است. و از این رو فقط با نقد و نظارت مستمر عمومی است كه می توان از این فساد و خطا پذیری كاست و یا جلوگیری كرد. در منطق امام علی(ع) میان باور به " خطا پذیری ِ صاحبان قدرت " ، با " ضرورت نقد و نظارت مستمر آنان "  تلازم    وجود دارد . هر گاه كسی ، دولتمردان و حاكمان را برتر از خطا و اشتباه ببیند و یا حتی آنان را برخوردار از "عقل برتر" و " دانش برتر" بداند، بطوریكه اگر هم خطا داشته باشند دیگران قدرت تشخیص و شناخت آنرا ندارند ، در این صورت نتیجه چنین نگرشی آن است كه نیازی به " نقد و نظارت عمومی " بر قدرت نیست ، و این در برابر منطق علی (ع) قرار دارد. امام علی (ع) در این فراز پایانی سخنانِ پر نكته خویش ، با اشاره به این ملازمه منطقی میان " خطا پذیری ِ صاحبان قدرت "  و  " ضرورت نقد و نظارت مستمر آنان "  ، با صراحت تمام اعلام می كند كه من به عنوان كسی كه قدرت سیاسی و مدیریت جامعه را بر عهده دارم ، برتر از آن نیستم كه خطا نكنم . پس هماره نیازمند نقد و مشورت شما مردم می باشم. و این همان اصل طلایی ای است كه منطقِ " نقد مستمر قدرت " را به عنوان یك وظیفه عقلی و شرعی تشكیل می دهد. نكته ای كه باید در اینجا به آن اشاره كرد اینكه ، به باور ما شیعیان ، امامان اهل بیت(ع) و در صدر ایشان وجود مقدّس امیرمؤمنان (ع)، معصوم و مصون از گناه و خطایند و ازهرآنچه كه با مقام عبودیّت و بنده گی در پیشگاه پروردگار ناسازگار و منافی باشد پیراسته و به دورند.

 ولی چرا علی(ع) اینچنین با صراحتِ غیر قابل تأویل و توجیه ، خود را خطا پذیر و در نتیجه ، نقدپذیر معرفی میكند ؟

 در پاسخ بدون آنكه بخواهیم وارد مباحث كلامی موضوع " عصمت" شویم و حوزه شمول آن را از نگاه عقلی و نقلی بررسی نماییم ، به این نكته بسنده می شود كه پیام حضرت امیر (ع) در اینجا اینست : هر كس با هر درجه از پارسایی و پیراستگیِ فردی كه باشد ، آنگاه كه وارد " قدرت" شد و در برابر جامعه، قبول مسؤلیت كرد و امانتدارِ حقوق عمومی شد ، هرگز و هیچگاه مصون و بی نیاز از نقد و نظارت نیست . نفسِ قرار گرفتن در قدرت، به معنای تن دادن به نقد ونظارت است . تا آنجا كه امیر مومنان (ع) نیزبه هیچكس اجازه نمی دهد كه با استناد به عصمتِ فردی او( كه از اصول خدشه ناپذیر تفكر شیعی است) و یا حتی به دلیل عدالت فردی او( كه مورد اذعان دوست و دشمن در طول تاریخ قرار دارد) به تقدیس قدرت  بپردازد و به صاحب منصبان آنچنان قداست ببخشد كه آنان را فراتر از خطا ، پس فراتر از نقد و انتقاد بداند . علی (ع) در چهار سال و اندی حكومت خود فقط در صدد آن نبود كه همچون یك حاكمِ عادل و عدالت گستر، به وظایف ومسؤلیتهای خود به بهترین شكل عمل كند. بلكه علاوه بر آن در صدد تبیین شاخصه های " حكومت مطلوب"  برمحور عدالت و پاسداری از حقوق مردم بود و در عین حال كوشید  در رفتار و عمل خویش نیز الگوی عینی این " طرح نظری " را ارائه نماید . بنابراین رفتار حكومتی و اندیشه های سیاسی آن حضرت هرگز مبتنی بر اختصاصات و ویژگیهایِ " انحصاری" مقام عصمت نیست.  بلكه ارائه الگویی عینی و علمی ، در بستر امكانات و اقتضائات بشری است كه قابل نسخه برداری و عمل برای همگان است و نیز حجت تامّ برای همه مسلمانان و شیعیان می باشد .

 8- نكته پایانی كه خود آغازی دیگر است و باید در آن از مقالی دیگر به تفصیل سخن گفت آسیبهای حكومت و حاكمان است، خصوصاً آنگاه كه از خاستگاه دینی برخوردار باشند . ثناخوانی و مجیز گویی ، ملاحظه كاری و مصلحت اندیشی ، عافیت طلبی ، ظاهر سازی و ریا كاری و ... از جمله آفاتی است كه  مردم و اطرافیان  دولتمردان را تهدید می كند و حق گریزی  ، خود را برتر ازنقد وانتقاد دیدن ، رواج فرهنگ تملّق ، خود شیفتگی و همه چیزدانی ، طلبكاری از مردم ، نخبه ستیزی و ... از جمله آفاتی است كه قدرتمندان و حاكمان را تهدید می كند كه در این حدیث شریف مورد اشاره قرار گرفته است و در فرصت دیگر باید به آن پرداخت.

 

متن حدیث:

قال علی (ع) فی خطبۀ خطبها بصفین:

"إِنَّ مِنْ‏أَسْخَفِ حَالاتِ الْوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أَنْ یُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ... وَ رُبَّمَا اسْتَحْلَى النَّاسُ الثَّنَاءَ بَعْدَ الْبَلَاءِ فَلَا تُثْنُوا عَلَیَّ بِجَمِیلِ ثَنَاءٍ، لِإِخْرَاجِی نَفْسِی إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ إِلَیْكُمْ مِنَ التَّقِیَّةِ [الْبَقِیَّةِ] فِی حُقُوقٍ لَمْ أَفْرُغْ مِنْ أَدَائِهَا وَ فَرَائِضَ لَا بُدَّ مِنْ إِمْضَائِهَا ، فَلَا تُكَلِّمُونِی بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِمَا یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ وَ لَا تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَةِ وَ لَا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقَالًا فِی حَقٍّ قِیلَ لِی وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِی. فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ یُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَیْهِ . فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِی إِلَّا أَنْ یَكْفِیَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِی..."

(نهج البلاغه/ خطبه 207 )‏