نام کتاب: رنج بي پايان نويسنده: سيد عباس حسینی قائم مقامي نام انتشارات: انتشارات اميركبير سال نشر: ۱۳۷۹ شابک: 9640006688

پيرامون اثر :

كتاب حاضر در برگيرنده 5 رساله است كه جوهره فلسفي و عرفاني موضوعاتشان آنها رابه يكديگر پيوند مي دهد. نخستين دفتر از مجموعه اي چندگانه است كه به منظور بهره وري بهينه و وجود ارتباط وثيق ميان موضوعات مطروحه، انتشار آنها در يك مجموعه ترجيح داده شده است 1-رنج بي پايان مساله جاودانگي و پايان ناپذيري عذاب، از مهمترين دغدغه هاي ذهني فيلسوفان، متكلمان و مفسراني است كه در موضوع حيات پسين و مساله معاد بحث كرده اند. بايستي در بررسي اين مسأله به اين نكته توجه داشت كه ميان جاودنگي جهنم و جاودانگي عذاب تفاوت وجود دارد. آموزه هاي ديني مبتني بر قران و سنت جاي هيج گونه ترديد در اولي را باقي نمي گذارد و آنچه كه معركه آرا و انظار قرار گرفته، صرفا پايان پذيري و پايان ناپذيري عذاب است. عارف بزرگ محي الدين بن عربي از مهمترين و نامدارترين منكران جاودانگي عذاب است. وي در اين نظر خود علاوه بر آيات و روايات، به ادله اي استناد ميكند كه در عين حال از اصلي ترين عناصر تشكيل دهنده انديشه و بينش عرفاني بشمار مي آيند و به سادگي نميتوان آنها را ناديده گرفت. مهمترين اين ادله، حاكميت و غلبه رحمت الهي بر تمام اعيان و اسماء از جمله اسماء جلاليه و عين غضب مي باشد. از نظر او عموميت رحمت به آن است كه حكم و اثر آن بر احكام و آثار ساير اسماء الهي از جمله غضب و اسماء جلالي، غالب و ظاهر بوده و غايت تمام آنها قرار گيرد. نگارنده با تحليل اين مساله و بامورد توجه قرار دادن تقسيم دو گانه اي كه ابن عربي خود از رحمت ارائه داده و آن را بر دوگونه رحمانيه و رحيميه دانسته است، اين سخن را كه لازمه عموميت رحمت، پايان پذيري عذاب ميباشد. با پرسش مواجه ساخته و نتيجه گيري كرده است. در تمام مواردي كه به مساله رحمت الهي استدلال شده، آشكارا ميان رحمت رحمانيه و رحمت رحيميه خلط گرديده و احكام هريك به ديگري تعميم داده شده است. حال آنكه اين دو رحمت و هر كدام در دو بستر مستقل و در شرايطي خاص عمل كرده و داراي كاركرد متفاوت مي باشند. اصل تحقق وجود جهنم و عذاب، وامدار تجلي و عطاء رحمت رحمانيه بوده و لذا خلود در عذاب نه تنها منافاتي با رحمت رحمانيه خداوند ندارد بلكه اثر و نتيجه آن است. اما رحمت رحيميه، به جهت شمول خاص بر بندگان شايسته، تنافي آن با خلود پذيرفته شده بود ه و چاره اي از آن نيست. نويسنده در ادامه مقاله ضمن بحث از مسائلي همچون مفهوم "عدم" در انديشه عرفاني، اراده و مشيت الهي، سنتهاي تاريخي، ساير ادله پايان پذيري عذاب نظير تجانس و اعتياد را مورد بررسي و نقد قرارداده و دلالت هر كدام را به گونه اي نقص نموده است و خود با اتكاء به آرا ومباني محي الدين ابن عربي، اشكال ديگري را متوجه اين نظريه ساخته و آن را مستلزم تعطيلي و لغويت اسماء الهي دانسته است زيرا در صورت بازگشت همه اسماء الهي به رحمت كه اسمي جمالي است ديگر براي اسماء جلالي نظير شديد العقاب، القهار، مظهر واثري در عينيت باقي نمانده و موجب تعطيلي و لغويت آنها مي گردد. 2-فلسفه و سياست امروز فلسفه با اضافه به بسياري از شاخه هاي دانش، به عنوان پيشوند مفهوم خاصي را القا ميكند و با وجود كاربرد فراوان و فراگيري كه دارد. در عين حال پيچيده ترين و يا به تعبيري بحث برانگيزين مفاهيم را خصوصا در مغرب زمين داراست. نگارنده با گذار از اين مفاهيم گوناگون، كوشيده تا با ارائه قدر جامعي از آنها نقش فلسفه در مطالعات تحليلي علوم را بنماياند. فلسفه "تاملي ژرف نگرانه در هستي به منظور دستيابي به شناختي فراگير و مجموعي از جهان است. با اين تعريف ميتوان فلسفه سياسي را تبيين استراتژي هاي عمل سياسي دانست، استراتژي هايي كه متاثر از شناسه هاي ما از هستي شكل ميگيرند. نويسنده در اين نوشتار بر آن، است كه با شناخت دقيق ماهيت و كاركرد فلسفه و تفاوت آن با مسايل و موضوعاتي كه به طور مستقيم در حوزه علوم و به طور خاص دانش سياست قرار مي گيرند را نشان دهد و از اين رهگذر، آشفتگي و درهم اميزي مفهومي و مصداقي ويرانگري كه ميان واژگان اساسي اي همچون فلسفه سياست وعلم سياست وجود دارد مرتفع سازد. بر همين اساس، به طور مشخص به تفكيك و تعريف سه واژه فلسفه، علم، عمل و يا به تعبيري ديگر بينش، دانش و روش سياسي پرداخته و كاركرد و جايگاه منطقي هر كدام را تبيين نموده است اهميت اين تفكيك تا بدانجاست كه غفلت از آن ميتواند به دو گرايش افراطي و تفريطي عمل گرائي و ذهنيت گرائي در عرصه سياست بيانجامد. بررسي مبادي تصديقي و تصوري علم سياست، تفاوت تاريخ نگار سياست و عالم سياست، تشريح وظايف اصلي فلسفه سياست دين و فلسفه و تبيين رابطه فلسفه و علم از جمله مباحث مطرح در اين نوشتارست. 3.آشنايي با چند بحث فلسفي اين نوشتار مجموعه گفتارها و درسهاي پراكنده اي است كه در سالهاي 66- 67 القا شده و عمده ترين مباحث و موضوعات فلسفي را در خود جاي داده است. تنوع و تكثر اين موضوعات به گونه اي است كه اين نوشتار را از اندازه معمول خارج ساخته و لذا ارائه گزارشي مختصر از آن به سهولت امكان پذير نيست. گذشته از تعريف فلسفه تا بحث وجود ذهني كه ترتيب معمول كتب فلسفي در آن رعايت شده، ساير مباحث براساس اهميت و نقشي كه در تكوين سريع و فشرده ذهنيت فلسفي دارند گزينش و مطرح گرديده اند و در اين ميان بحث حركت و عليت مورد توجه بيشتري قرار داشته اند. مطالعه اين رساله براي كساني كه ميخواهند آشنايي مختصر و در عين حال دقيقي با مهمترين مباحث فلسفي پيدا نمايند مفيد خواهد بود. 4- گزارشي از چند نظريه فلسفي در اراي حكيم لاهيجي حكيم ملا عبدالرزاق لاهيجي، مشهور به فياض از شاگردان نام آورد صدرالمتالهين شيرازي است كه در عين حال چنين شهرت يافته كه در مهمترين آراء فلسفي نظير اصالت وجود، حركت جوهري و عالم مثال از مباني استاد خويش فاصله گرفته وبه حكيمان مشائي نزديكي پيدا كرده است ليك نويسنده را اعتقاد بر آن است كه بايستي در بررسي مشرب كلامي وفلسفي و تحليل جايگاه فكري وي دقتي افزون روا داشت چه در غير اين صورت در مواردي آنچنان با تناقضات و تباين مباني مواجه ميشويم كه أدمي را به شگفتي وا ميدارد. گاه وي را ميبينيم كه بر اصالت ماهيت اصرار ميورزد و گاه بر "اصالت وجود" و گاه "وحدت وجود" را نفي كرده و گاه آنرا لب توحيد ميشمارد. در يك تحليل كلي و دقيق از آراء و انظار حكيم لاهيجي به نيكي در مي يابيم كه مشرب و مسلك فلسفي وي به نحو غالب، همان مشرب استاد ش صدر المتالهين شيرازي است، خصوصا با توجه به تمايل شديد ايشان به طريقه عرفاني و البته جو فكري حاكم در آن زمان كه ملاصدرا وانديشه هايش را تا سر حد تكفير، سخت مورد بي مهري قرار داده بود موجب اتخاذ طريق احتياط و نوعي تقيه از سوي كساني چون حكيم لاهيجي گرديد كه پاره اي از شواهد آن در متن مقاله مورد اشاره قرار گرفته است مساله اصالت وجود و وحدت وجود از جملة اين موارد مي باشد. لاهيجي در شوارق الالهام كه كتابي تخصصي و عمدتا دور از دسترس عوام است، بسان فيلسوفان درس آموز مكتب صدر المتالهين براساس نظريه اصالت وجود و تشكيك وجود، دوگانگي و گسيختگي علت و معلول (واجب و ممكن) را نفي كرده و نسبت ميان آن دو را رابطه جلوه و متجلي و شأن و متشأن كه بسي فراتر از رابطه سببي و مسببي مي باشد دانسته و با تكيه بر مفاد قاعده "بسيط الحقيقه" علم حق تعالي به ذاتش را عين علم اوبه جميع موجودات ميداند. با اين همه، اثر پذيري حكيم لاهيجي از مباني مشائي را نميتوان انكار كرد. راي او در انكار عالم مثال و حركت جوهري شاهدي گويا براين مدعاست. لاهيجي بدون آنكه تصويرروشني از عالم مثال در اختيار داشته باشد با خلط ميان مثال صعودي و مثال نزولي كه تفاوتهايي بس اساسي با يكديگر دارند بسان حكيم ميرداماد، وجود چنين عالمي را منكر ميشود و البته در همين مساله نيز در پاره اي موارد به گونه اي سخن گفته كه گرايش شديد ايشان به پذيرش اين نظريه و هم انديشي با استاد خود ملاصدرا را نشان ميدهد. در ادامه مقاله رويكرد عرفاني حكيم لاهيجي به مساله "وحدت وجود" مورد توجه قرار گرفته و در نگاهي گذرا نزديكي او به انديشه ملاصدرا تبيين ميگردد. 5- گذري بر انديشه و روش كلامي شيخ مفيد (ره) علم كلام، سابقه اي بس دراز در تاريخ تفكر و تمدن اسلامي دارد. به طوري كه شايد نتوان هيچ دوره اي از ادوار تاريخ اسلام را از مباحث كلامي تهي ديد. ليك نبايد از نظر دور داشت كه در هر دوره و عصري انديشمنداني بوده اند كه به بسط و گسترش اين علم پرداخته و در رشد وتكامل آن ايفا نقش نموده اند و بي ترديدي شيخ مفيد يكي از سرامدان اين قافله است. در اين نوشتار در كنار بررسي پاره اي از مهمترين آراء كلامي شيخ مفيد، روش و شيوه كلامي او نيز مورد توجه قرار گرفته و تفاوت اساسي آن با روش پيشينيان تبيين شده است. از عصر خواجه نصير طوسي، كلام شيعي وارد دوره جديدي شد كه شاخصه آن بهره گيري از شيوه هاي عقلي و فلسفي در طرح و بحث موضوعات كلامي است. آغاز اين دوره اما به صورت دفعي و به يكباره نبوده و به نظر نگارنده شيخ مفيد اغاز گر دوره انتقالي جهت ورود به دوره جديد ميباشد كه نشانه ها و شاخصه هاي اين دوره نظير پرهيز از تقليد مذموم خالص انديشي عقلي (عقل گرايي) و تفكيك ميان جايگاه استدلالي نقل از حوزة عقل، در متن مقاله بازگو شده است در ادامه نيز متناسب با اين شيوة استدلالي برخي از موضوعاتي كه آراي ارائه شده از سوي شيخ مفيد پيرامون آنها نزديكي او به روش استدلالي فيلسوفان را مينماياند مورد بررسي قرار گرفته است نظير كيفيت ثواب و عقاب اعمال، تجسم اعمال، وضع الفاظ براي مفاهيم كلي، عذاب برزخي، تساوي شيئيت و وجود و ختم نبوت. مساله ولايت فقيه از زمره اي است كه بايستي شيخ مفيد را از نخستين طرح كنندگان آن دانست و نكته حائز توجه، رويكرد كلامي به اين مساله در گفتار شيخ مفيد ميباشد. وي برخلاف ديگر فقيهان كه به اين مساله ماهيت فقهي ميدهند، آن را در راستاي بحث امامت و رهبري طرح كرده و بدين سان ماهيت كلامي آن را مورد تاكيد قرار داده است. 6- رساله معراج المومنين سيد صدرالدين كاشف دزفولي از شاگردان حكيم بيد ابادي و يكي از سرآمدان سلسله عارفان شيعي است كه بزرگاني همچون شيخ انصاري، آقا سيد علي شوشتري از او بهره برده اند. "معراج المومنين" يكي از چند مكتوب بر جاي مانده از ايشان ميباشد. معراج المومنين در شرح بيت معروف حافظ شيراز قلمي شده آنجا كه مي گويد: من هماندم كه وضو ساختم ازچشمه عشق چارتكبير زدم بر هرچه كه هست عشق از بحث برانگيزترين و پيچيده ترين حالات و رفتار انساني است كه هماره تحليل و روانكاوي ان مورد توجه انديشمنداني قرار داشته كه به نوعي در موضوع انسان وجهان به تامل نشسته اند. و صدالبته اين پديده نيز همچون بسياري از رازها و شگفتي هاي موجود در هستي از نگاه هاي افراطي مصون نمانده است. برخي در نگاهي سطحي و غير متعمقانه، حرمت وعدم شرعيت آن را به بحث گذارده و حقيقتي را كه هويت اصلي انسان را تشكيل ميدهد ناديده گرفته اند. و برخي نيز اين گوهر يگانه و دردانه وجود انساني را به زشتي ها و پلشتي هاي حيواني الائيده و از نظاره حقيقت اسماني و انساني ان محروم مانده اند. هر دو گروه در اينكه روي از اسمان برتافته و سردر جيب زمين فرو برده اند مشتركند. كاشف دزفولي، درنگاهي عميق، سخن آنان كه كاربرد واژه عشق را در نسبت انسان و خداوند مذموم و ناپسند مي شمارند با استناد به متون اصيل ديني مردود دانسته و با تقسيم عشق به دو گونه الهي و انساني، عشق انساني را مقدمه عشق الهي و از اين جهت ان را داراي ارج ومنزلت دانسته است. وي برخلاف ديگران كه روايت معروف اصول كافي در مورد عشق را بر ذم و نكوهش ان حمل ميكنند، ابتلا آدمي به عشق را تدبيري الهي ميداند كه مقدمه چشيدن و رسيدن به عشق آسماني است. چنين تفسيري از سوي عارفي فقيه، بي سابقه و بس گرانسنگ مي باشد.