سید عباس حسینی قائم مقامی

حدیث :   عَنْ أَبِی طَالِبٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ
أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:« لَا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُكُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ شَیْ‏ءٌ اعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ لِذَلِكَ وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِیثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِه‏.»
اصول كافی (كتاب الایمان والكفر، باب الصدق و أداء الأمانة ، ح 12) 

ترجمهامام صادق (ع) می فرماید :

[برای شناخت نیكی و درستكاری كسی] به ركوع و سجده طولانی او نگاه نكنید زیرا چه بسا این ركوع و سجده طولانی، چیزی است كه آن شخص به آن اعتیاد پیدا كرده است. در این صورت اگر آن را ترك نماید،[به دلیل ترك عادت] وحشت زده [ و پریشان حال] گردد. اما [برای شناخت نیكی و درستكاری]، به راستگویی و رعایت حقوق دیگران و ادای امانت اش نگاه كنید [و آن را معیار و ملاك قرار دهید.]

بیان :1 – روایت با این سند، گرچه مرفوع است اما مضمون آن با اسناد دیگری نیز روایت گردیده است.

در این حدیث شریف نكات بس مهم و هشدار دهنده ای وجود دارد كه به برخی از آنها اشاره می شود:

امانت از ریشه «امن» و منظور از آن هر چیزی است كه انسان را نسبت به آن، امین و مورد اطمینان دانسته اند. به همین دلیل اگر كسی مال خود را جهت محافظت و نگهداری به دست كسی می سپرد، آن مال را« امانت» می نامند. پس مفهوم امانت بسیار كلی و عام است و شامل همه حقوقی است كه انسان مسئولیت ادای آنها را دارد. بنا براین هر حقی كه از دیگران بر عهده انسان می باشد، امانتی است كه باید ادا گردد و امانت های مالی فقط یك نمونه و مصداق از این حقوق اند. گستره مصادیق و نمونه های دیگر این حقوق آنچنان گسترده است كه بسیاری از حوزه های رفتاری و مناسبات انسانی را در بر می گیرد واگر ما خود را به مردم به گونه ای نشان دادیم كه آنان به ما اعتماد نمودند، این اعتماد و اطمینان دیگران یك امانت است كه باید آن را ادا كرد، یعنی نباید به آن خیانت كرد. حیثیت و آبروی افراد جامعه امانتی است در نزد ما كه باید آن را حفظ كنیم. حقوق فرزندان و خانواده، امانتی بر عهده انسان است. حق تعلیم و تربیت، امانتی است كه مربیان، آموزگاران وظیفه دارند آن را به نیكی و درستی ادا نمایند ودهها نمونه از این قبیل... 

2- برای درك هرچه بهتر هشدار تكان دهنده امام (ع) در مورد احتمال تهی شدن عبادات از حقیقت و روح اصلی شان و تبدیل شدن آن به یك اعتیاد، باید اندكی در مفهوم اعتیاد و ملاك های عمل اعتیادی تأمل كرد. كوتاه سخن اینكه ایمان، یك امر كاملا ارادی است و عمل مؤمنانه نیز فقط  و فقط وقتی تحقق می پذیرد كه برخاسته از آگاهی و اختیار باشد.

در برابر« عمل ارادی و آگاهانه»، گونه های دیگری از عمل قرار دارد. مثلا نوعی عمل وجود دارد كه می توان آن را« عمل تسخیری» نامید. در این نوع اعمال و رفتار، گرچه انسان بر حسب ظاهر با اراده خود آن را انجام می دهد. ولی وقتی مورد تحلیل دقیق قرار گیرد، مشاهده می كنیم اراده ای كه در پشت این عمل قرار دارد، خود تحت تأثیر اراده بالاتری است و به عنوان تابعی از آن اراده برتر اقدام می كند. به عنوان مثال كسی كه در شرایط و فضاهایی كه نوعی رفتار خاص در آنها غلبه دارد، او نیز تحت تاثیر همان فضا و شرایط عمل می كند، با اندكی دقت خواهیم دید اراده او در تسخیر و تحت تاثیر آن فضا و شرایط غالب می باشد و به همین دلیل اگراوضاع و شرایط دگرگون شود و الگوهای رفتاری دیگری غلبه نماید، رفتار این افراد نیز تغییر كرده ومتناسب با  شرایط و جوّغالب عمل می كنند. چنین عملی حتی اگر بر حسب ظاهر یك عمل و رفتار دینی باشد، ولی به دلیل فقدان عنصر آگاهی و اراده هرگز نمی توان آن را عمل و رفتار مؤمنانه دانست. آگاهی و اراده فقط از یك عقل نقّاد ناشی می شود. عقلی كه بتواند در محیط چالش و از میان مجموعه ای از متفاوت ها و رنگارنگ ها، الگوی رفتاری خویش را بر گزیند و انتخاب كند. از این روست كه در روایات اهل بیت (ع) برترین اعمال را عملی دانسته اند كه در برابر جوّ غالب غفلت و فراموشی از ارزشها قرار گیرد. (رك : وسائل الشیعة ج‏12 / ص 188 / باب استحباب اختیارالكلام ...  ) 

قرآن كریم نیز با همین ملاك از میان همه زنان نیك تاریخ، آسیه زن فرعون را به عنوان یك الگوی برتر ایمان معرفی می كند. (رك. سوره تحریم ، آیه 11 )

3- نوع دیگر عملی كه در برابر رفتار آگاهانه و ارادی قرار دارد، عمل اعتیادی است. عمل اعتیادی عملی است كه برآمده از اندیشه و اراده نیست. هرچند چه بسا در آغاز همراه با اراده و اندیشه بوده باشد، ولی رفته رفته در اثر تكرار به عادت تبدیل شده و از اندیشه و اراده تهی می گردد. ولی از سوی دیگر چون انسان به آن اعتیاد پیدا كرده، در انجام آن بسیار كوشا، جدی و مقاوم جلوه می كند و اگر این عمل، یك عمل نیك و شایسته باشد، چه بسا در نظر دیگران، این كوشایی، جدّیت و استقامت، نشانه فضیلت و نیكی آن شخص به شمار آید. به گونه ای كه حتی او را از انسانهای معمولی  برتر و شایسته تر بدانند. در حالی كه او فقط به عادت خود عمل می كند و برای این عمل، هرگز با هیچ چالش و مقاومت درونی مواجه نیست كه بتوان از این راه، استقامت و قدرت روحی او را تشخیص داد. بلكه او از این عمل خود، لذت نفسانی می برد و بر خلاف آنچه كه در ظاهر گمان می شود، هرچه كه پیش می رود نفسانیت و خواهش های نفسانی خویش را تقویت می كند.

بی تردید كمال هر انسانی در آن است كه اعمال شایسته و نیك را در خود نهادینه و تثبیت نماید. به گونه ای كه هیچ گاه  آنها را ترك نكند و به همین دلیل عارفان و عالمان اخلاق، می كوشند تا رفتارهای پسندیده و اعمال نیك، درون انسان به َملَكه تبدیل شود. «مَلًكه» ارزشها و فضیلت های اخلاقی ای است كه درون انسان ریشه دار و ثابت شده اند و به سادگی و سهولت از بین نمی روند.

4- عادت (اعتیاد) و مَلَكه از این نظر كه هر دو درون انسان به صورت یك عمل ثابت در آمده اند، شبیه یكدیگرند، ولی حقیقت آنها از یكدیگر كاملا متفاوت است و تفاوت اصلی نیز در وجود دو عنصر اراده و اندیشه در مَلَكه ( یعنی همان ارزشها و فضایل اخلاقی نهادینه شده درون انسان) میباشد. در حالیكه عمل اعتیادی با اراده و اندیشه، بیگانه است یك عمل نیك برای آنكه به ملكه وفضیلت انسانی تبدیل شود باید هماره با اندیشه و اراده باشد و تنها در این صورت است كه تكرار عمل، نه تنها تبدیل به عادت نمی شود بلكه موجب دست یابی انسان به «خود آگاهی» می گردد. در واقع بر اساس آگاهی و اراده، یك سیستم كلی و فعال درون آدمی پدید می آید كه بر مهارتهای انسان برای انجام اعمال نیك و شایسته می افزاید بطوریكه از فاصله میان اندیشه و تصمیم برای انجام عمل نیك می كاهد و همین سرعت در اقدام، آن عمل را از نظر ظاهری شبیه عادت و عمل اعتیادی می كند. اما این شباهت فقط در اعمالی است كه ماهیت آنها كاملا فردی و درونی می باشد و یا اعمالی هستند كه شكل ظاهری شان ثابت است و می توانند خاصیت دینامیك و پویایی خویش را از دست بدهند.اما اگر عمل بگونه ای باشد كه در نسبت با دیگرافراد جامعه شكل می گیرد، در این صورت شرایط آن همیشه یكسان و یكنواخت نیست، بلكه هماره با نشیب و فراز و تحول همراه است، و به دلیل همین شرایط متناوب و غیر قابل پیش بینی،  همیشه عمل انسان با چالش همراه می باشد و انسان را در موقعیت تصمیم گیری و انتخاب قرار می دهد و همین پویایی موجب می شود كه چنین اعمالی، معمولا از آسیب و آفت اعتیاد مصون بمانند.

5-  برای روشن شدن این نكته بسیار مهم، به حدیث شریف باز می گردیم و دو نمونه كلی كه امام(ع) به آن اشاره فرموده اند را مورد بررسی قرار می دهیم. 

نمونه اول، عبادات و تكالیف شرعی فردی مثل نماز و روزه است كه امام(ع) به صراحت، آنها را در معرض آسیب اعتیاد و عادت، دانسته و به همین دلیل فرموده اند كه نمی توان آنها را نشانه قطعی دینداری و ایمان كسی دانست و درمقابل، دو نمونه دیگر یعنی راستگویی و ادای حقوق دیگران( صدق الحدیث و اداء الامانة) را به عنوان نمونه هایی كه می توان آنها را نشانه دینداری و ایمان حقیقی به شمار آورد، معرفی می فرماید.

چرا چنین است؟ زیرا راستگویی صرفاً یك مساله فردی نیست؛ بلكه معمولاً در نسبت با دیگران قرار دارد، و این« دیگران» چه بسا گاه شرایطی را به وجود بیاورند كه راستگویی ما به ضررمان تمام شود و موجب از دست رفتن منافع و موقعیّت های مادیّ گردد. اینجاست كه انسان برای راستگویی همیشه باید تصمیم بگیرد و این گونه نیست كه راستگویی بتواند در انسان تبدیل به عادت و اعتیاد گردد. چرا كه شرایط برای راستگویی همیشه یكسان و یكنواخت نیست. بلكه هماره متناوب و متفاوت است و همین شرایط متناوب، راستگویی ما را با چالش مواجه می سازد و این چالش، نیاز به تصمیم دارد. حال اگر راستگویی درون كسی نهادینه و تبدیل به مَلَكه شده باشد، فاصله اندیشه و تصمیم او بسیار كوتاه خواهد بود و سریع تصمیم می گیرد و عمل می كند و اگر چنین نشده باشد ممكن است در مواردی دچار دروغگویی شود و این نكته، به طور كلّی در همه موارد رعایت حقوق دیگران صادق است.

ولی عبادات و مناسك خاص دینی به دلیل فردی بودن آنها و اینكه بر انگیزه های كاملا درونی مبتنی میباشد معمولاً با چنین چالش های بیرونی مواجه نیستند و ممكن است به انواع آفت ها و ناخالصی ها آمیخته شوند بدون آنكه در ظاهر این اعمال نشانه ای ازاین آفت ها و ناخالصی ها دیده شود و قابل شناسایی باشد. واگر انسان، خود از درون دایماً مواظبت نكند كمترین خطر و آفتی كه این عبادات و اعمال رسمی دینی را تهدید می كند، همان چیزی است كه در سخن امام (ع) اشاره شده است ،یعنی تبدیل شدن به عادت و شكل اعتیادی پیدا كردن! كه در این صورت از روح عبادت تهی شده و فقط از پوسته و ظاهر آن برخوردار است. ونتیجه چنین عبادتی آن است كه هیچ اثری در رفتار اجتماعی انسان و تعامل او با سایر انسانها ندارد. اگر اهل بازار و كسب است از انصاف و شفقت نسبت به خلق خدا بی بهره است . اگر صاحب قدرت است، نسبت به عدالت وحفظ حقوق مردم بی مبالات می باشد و...

وگرچه با شدّت هر چه تمام تر نسبت به عبادات واعمال رسمی دینی جدّی و كوشا باشد. ولی این اعمال نه تنها هیچ سودی ندارد، بلكه گاه علاوه بر اینكه موجب فریفتن و به اشتباه افتادن دیگران می گردد، خود اورا نیز به اشتباه انداخته و دچار توهم حقانیت و خود برتر بینی می سازد.به همین دلیل امام(ع)، نشانه دینداری و ایمان را صرفاً نه در عبادات و مناسك خاصّ دینی ، بلكه در راستگویی و میزان تعهد و پایبندی به حقوق انسانها می داند. امّا اگر كسی در كنار پای بندی به ظواهر شرعی و عبادات دینی ، به اخلاق ، ارزشهای انسانی و احترام به حقوق انسانها پای بند و وفادار باشد ، در این صورت می توان باور كرد كه از روح ایمان برخوردار بوده و عبادات او حقیقی است. وگرنه به فرموده امام صادق(ع) ، نباید فریب ظاهر دینی و متشرّع آنان را خورد. آن حضرت در حدیث دیگری در مورد این افراد به ظاهر دیندار و متشرّع به همگان هشدار می دهند و می فرمایند:« فریب نماز و روزه آنان را نخورید.»(لا تغترّوا بصلاتهم و صیامهم\اصول كافی ، باب صدق ح2) . قرآن كریم می فرماید : انّ الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنكر(نماز [آدمی] را از زشتی ها و ناپسندی ها باز می دارد.\عنكبوت (29)\45).

بی تردید نمازی كه چنین اثری دارد، هرگز نماز از روی عادت و یا نماز ظاهرگرایانه و ریاكارانه نیست بلكه نمازی است كه به عنوان یك فضیلت انسانی، درون آدمی نهادینه و تثبیت شده، و سیستم عمل صالح را در او فعال نموده است. ولذا در همه عرصه های زندگی آن شخص اثر می گذارد و موجب می شود تاراستی و عدالت را پیشه كند.

6- از سخن امام(ع) استفاده می شود كه دینداری دارای حوزه های گسترده ای است. و نشانه ها و شاخصه های دینداری در حوزه های فردی وعبادی با نشانه ها و شاخصه های دینداری در حوزه های اجتماعی وعمومی تفاوت می كند. و اینكه كسی صرفاَ از نشانه دینداری در حوزه فردی برخوردار باشد نمی توان اورا دیندار واقعی دانست ونتیجه گرفت كه پس در مسؤلیت اجتماعی ای كه بر عهده گرفته نیز دیندار و مؤمن است. بلكه دیندارانه و مؤمنانه عمل كردن در جامعه و در مسؤلیت ها و مناصب اجتماعی ای كه انسان بر عهده دارد شاخصه ها و ملاكات خاصّ خود را دارد كه به گفته امام(ع) این شاخصه همان راستگویی و رعایت حقوق دیگران است.

چه بسا كسی از نظر فردی كاملاً دیندار و مؤمن به نظر آید ولی در حوزه اجتماعی كاملاً بی دین و بی تقوا باشد. و فقط در یك نسبت متعادل و هماهنگ بین حوزهای فردی و اجتماعی می توان كسی را دیندار و مؤمن واقعی نامید. چنان كه در حدیث دیگری ، وقتی امام صادق(ع) مشاهده كرد كه دوست صمیمی او نسبت به یك انسان غیرمسلمان توهین نمود ، این توهین اورا نشانه ناپارسایی و بی تقوایی اش دانست. (اصول كافی\ كتاب الایمان والكفر \ باب البذاء\ ح5) واین موضوعی بس مهم است كه در جای دیگر به تفصیل از آن سخن گفته ایم.