ویژه برنامه دهه نخست محرم با درسگفتارهای آیة الله سید عباس حسینی قائم مقامی

از ساعت 20:30 در  تهران / خ وحدت اسلامی ، بعد از پل  ابوسعید ، خ فرهنگ / ک 12  (شهید رضوانی ) پ 4 ، حسینیه بیت الاحزان

موضوع : روش تفکردینی

 

 این مطلب به روز رسانی می شود

----------------------------------------------------

 

یکشنبه 28 آبان 91

 

هر عملی مبتنی بر دو عمل پیشین است یکی گردآوری اطلاعات مربوط به آن و دوم تفکر پیرامون آن اطلاعات و آگاهی ها و بعد از آن. به عبارتی با این دو عمل پیشین حجت برای اقدام به وجود می آید.

تعریف حجت و معیار حجیت چیست؟

در کتب لغت و مباحث اصولی حجت چیزی است که با آن می توان احتجاج کرد و وقتی آن را در ترازوی عقل جمعی قرار دادید بتوانید به چراهایی که راجع به آن ایجاد می شود پاسخ دهید.

هر امر درونی و نفسانی را فقط از طریق آثار و نشانه های آن می توان مورد قضاوت قرار داد.

بنابراین حجت باید بتواند در دادگاه عقل جمعی از خود دفاع کند و تنها عقل فردی مبنا نیست چون عقل فردی می تواند تحت تاثیر عوامل بازدارنده دچار انحراف شود به همین دلیل است که خداوند در آیاتی برخی را به خاطر چگونگی فکر کردنشان مورد سرزنش قرار می دهد.

به عبارتی یکی از آسیب های عقل فردی،انحراف است که گاه به دلیل اعمال برگرفته از تمایلات نفسانی به وجود می آید به عبارتی عمل بر اساس نفسانیات می تواند به مرور فکر منحرف تولید کند و در قوای عقلانی انسان اختلال ایجاد کند.

 

خداوند درقرآن به این مساله هشدار داده است چرا که خود، خالق انسان و از زوایای پنهان نفس انسان آگاه است.

این تعبیر درست است که عقل انسان را رشد می دهد اما نمی تواند جلوی برخی انحرافات فکری را بگیرد و بی تردید بسیاری از تفکرات انحرافی بشر محصول شهوات است و وحی آمده است تا عقل انسان را از این انحرافات رها کند.

حال میزان انحراف عقل جمعی بسیار کمتر است و وحی نیز می تواند در مواردی که عقل جمعی ناتوان از قضاوت است او را راهنمایی کند. البته این نکته را متذکر می شود که منظور من توانایی عقل جمعی در تولید ارزش نیست و قرار نیست که حجت از عقل جمعی دستور بگیرد. بلکه بحث ما درباره حجت بود که باید بتواند در برابر عقل جمعی که احتمال خطایش کم است از خود دفاع کند.

 

حجت همیشه درجه یک نیست بلکه درجه بندی دارد و نسبی است و برخی اقدامات توجیه پذیری مستقیم و برخی غیرمستقیم دارند.  یکی از اشتباهات حوزه دینی این است که ارجحیت حجیت ها را درک نمی کنیم و گاه حجت اول را فدای حجت دوم می کنیم در حالی که حجیت و حقانیت لزوما یکی نیست.

حجت یعنی شناخت معتبر.

حقیقت یکی است اما شما باید برای رسیدن به آن تلاش کنید. حجت جلوه ای از حقیقت است که برای انسان در شرایطی که قرار دارد جلوه می کند ممکن است در آن شرایط جلوه درست نباشد اما با توجه به شرایطی که شما در آن قرار دارید برای شما حجیت داشته باشد گاهی افراد باهم روبه رو می شوند در حالی که هر کدام بنا به مقتضای شرایط خود جلوه ای از حقیقت برایشان حجیت یافته است در این جا به گفت و گو می رسیم. گفت و گویی که خالی از اتهام زنی است در حالی که کفر محصول لجاجت است و با درک از حقیقت متفاوت.

 

ما حق تحمیل حجت خود به دیگران را نداریم بلکه می توانیم آگاهی های خود را به دیگران منتقل کنیم چرا که حجت ما برآمده از آگاهی های ماست و برای دیگران نمی تواند حجت باشد ما باید به حجت ها و باورهای دیگران احترام بگذاریم حتی اگر از نظر ما اشتباه باشد. اما می توانیم با دیگران یک دیالوگ جدی برقرار کنیم.

 

اشاره به توهین هایی که به پیامبر (ص) می شود:

اعتراض به توهین ها به جای خود درست است اما نباید از گناهان و معاصی خود که منجر به این وضعیت شده است هم چشم پوشی کنیم دفاع از قرآن به مفهوم دفاع از آزادی ادیان است و درست نیست که به نام دفاع از قرآن بر خلاف این اصل رفتار کنیم.

 

* وحی به شکوفایی عقل و به حداقل رساندن اشتباهات کمک می کند برخی باید هر چیزی را تجربه کنند اما از نگاه دین هر چیزی تجربه پذیر نیست و می توان از تجربیات دیگران استفاده کرد. چرا که برخی تجربه ها جهت دید و فکر انسان را آلوده می کند و حتی ممکن است قلب به مفهوم عنصر ادراکی انسان را منحرف کند.

امام حسین (ع) می تواند گیرنده قلب انسان را تنظیم کند تا بهترین دریافت های الهی را داشته باشد آن حضرت نمی تواند گناهان انسان را ببخشد اما خدا به اعتبار او این کار را می کند امام حسین اما می تواند قلب انسان را در جهت خدایی شدن قرار دهد به همین دلیل تاکید دارم که باید قدر این هیات ها و مراسم ها را بدانیم.

 

شب هشتم محرم :(خلاصه بحث)

 

در ادامه مباحث شبهای قبل ؛ بر اساس آموزه های قرآن کریم دو نوع عمل و تصمیم و دو گونه مواجهه با مسایل داریم

 

- اول: برخورد عجله ای ( که تنها کف روی آب را می بیند . کفی که زائل شدنی و رفتنی است )

 

- و دوم : برخورد تدبیری و تدبّری (که به عمق می رود و با تفکر پشت قضایا- ونه ظاهر و تنها روی آنها - را مورد توجه قرار می دهد .

 

- بر اساس همین تقسیم بندی دو نوع احساس هم داریم : یکی احساس عجله ای که بدون پشتوانه معرفتی و تفکر است و با لحاظ امیال و خواهشها و شهوات است . و دیگر : احساس تدبّری که بر آمده ی از معرفت است و معرفت و تفکر نسبت به موضوع و فرو رفتن و کاویدن عمق آن با فکر ورزی است که احساس و معرفت را متولد می کند و می آفریند . اما این پروسه همینجا متوقف نمی شود . بلکه احساس و محبت برآمده از معرفت خود باعث پدیداری معرفت جدیدی می گردد . همانند آنکه انسان از روی مطالعه و فکر به کسی احساس و علاقه پیدا می کند و وقتی علاقمند آنهم ار نوع تدبّری اش شد، به او نردیک تر می شود و همین نزدیکی موجب آن می گردد که زاویه های جدیدی از شخصیت و زیبایی های او برایش معلوم و مکشوف شود و اینجاست که پس از محبت و احساس مدبرانه ، معرفت جدیدی برای او حاصل می شود و این معرفت ثانوی یا پسینی که پس از احساس است غیر ازآن معرفت نخست است . وهمینطور می تواند این روند ادامه یابد و معرفت عمیق تر مولد احساس و محبت افزونتر و احساس قوی تر مولد معرفت و تفکر بیشتر گردد . (در تمام این موارد با استناد به نمونه های قرآنی بیان شد)  

 

 

جلسه 29 آبان 91

مکان بیت الاحزان فاطمه (س)

سخنران آیت الله سیدعباس قائم مقامی

خلاصه بحث :

در جلسه قبل سوالی درباره تقلید شد که باید درباره آن توضیحاتی بدهم

سوال این است که آیا با این بیان که هر عملی وقتی مشروع است که مسبوق به تفکر باشد با این حساب آیا تقلید مطلقا ممنوع است؟ در پاسخ باید پرسید که منظور از تقلید چیست؟ قطعا تقلید ابتدایی در حوزه فعل و رفتار باطل محض است . تقلید نباید جایگزین تفکر شود اما تقلید استمراری و تقلیدی که معطوف به تفکر باشد نادرست نیست یعنی تقلیدی که واسطه ای باشد تا به تفکر بیشتر و بهتر منجر شود . در برخی حوزه ها تفکر استمراری ناگزیر است و باید به کارشناس متخصص آن مراجعه کرد. نکته این است که باید مراجعه متفکرانه باشد در تقلید متفکرانه در اصل تقلید، تقلید نمی کنیم یعنی باید بدانیم از چه چیزی تقلید می کنیم به عبارتی تقلید یک فعل انسان است که باید به آگاهی و تفکر وابسته باشد.

در امور دینی تقلید ابتدایی باطل است بلکه شما باید بدانید در چه چیزی به عالم آن مراجعه کنید به همین دلیل روایات ما به تفقه در دین دعوت می کند تفقه یعنی آگاهی پیدا کردن و به آن آگاهی عمیقا فکر کردن تا به فهم عمیق رسید به این عمل می گویند تفقه.

در تقلید از روحانیون باید بدانیم که شان روحانیت این نیست که به جای ما فکر کند او مسوول تفکر کردن به جای من نیست تا من هم از او تقلید کورکورانه کنم. بلکه باید آگاهی به دست آورد و تفقه کرد تا بصیرت به دست آید.

 

تفاوت انسان با سایر موجودات نه در آگاهی و عقل که در داشتن عقل نقاد است. موجودات هر کدام به اندازه ای آگاهی و عقل دارند اما هیچ موجودی عقل نقاد ندارد که چرا مطرح کند. چون انسان آگاهی اولیه را دارد به همین دلیل است که خداوند قرآن را کتابی برای هدایت متقیان می خواند چرا که تقوای اولیه در انسان وجود دارد

مهمترین پیام قرآن توحید است یکی از آثار توحید عبودیت صرف در برابر خداست و قرآن دعوت به عبودیت مطلق می کند اما برخی این را با مطلق عبودیت خلط کرده اند. امویان این کار را می کردند ؛ در حالی که عبودیت مطلق  «توحید» ،  ولی مطلق عبودیت «شرک» است و تقلید محض و در امور ابتدایی انسان را به مطلق عبودیت می کشاند در حالی که تقلید آگاهانه و تـفـقه انسان  را به عبودیت مطلق و توحید می رساند.

در عاشورا طرف مقابل امام حسین علاوه بر جهالت ، لجاجت هم داشت و نمی خواست حق را بپذیرد در حالی که لباس حق هم پوشیده بود و امام حسین نیز فدای آگاهی امت شد.