اگر عناصر احساسی را جایگزین عناصر عقلانی دین کردیم و از دینداران به جای عملِ آگاهانه ، تبعیت و پیروی محض را طلب کردیم ، دین را تا حدّ فرقه تقلیل داده ایم..کسانی که هر روز بدنبال افزودن به ویژگیهای غیر قابل فهم و عناصر خودساخته و مَن درآوردی هستند ، نمیتوانند منادی دعوت به دین و مدعی اجتماعی بودن اسلام باشند. و اساسا با دین خودساخته که جز برای خودمان فهم پذیر نباشد و بر مبنای احساسات صرف ، مُرید پروری و دلدادگی نمیتوان از اجتماعی بودن دین دفاع کرد.

آیت الله سید عباس حسینی قائم مقامی در ادامه مباحث خود در مراسم عزاداری سالار شهیدان، تفکرات فرقه گرایانه را بزرگترین تهدید برای اسلام و مکتب تشیع ذکر کرد و قابلیت تفاهم و فهم پذیری عقلانی را مهمترین امتیاز اسلام و تشیع دانست که در صورت تبدیل دین به فرقه از سوی جریانات متحجر ، این امتیاز از دست خواهد رفت.
 قائم مقامی با ابراز نگرانی شدید از آنچه که امروز در دنیای اسلام می گذرد، فرقه گرایی را بزرگترین تهدید و آسیب برای حوزه تفکر اسلامی دانست و بیان داشت: وقتی میگوییم اندیشه ای ، اجتماعی و جهانی است، باید به الزامات این ادعا پایبند باشیم ، تفاهم پذیری و ویژگی اقناع کنندگی از جمله مهمترین الزامات اجتماعی و جهانی بودن یک اندیشه است و نمی توانیم از یک سو اسلام را دینی اجتماعی بدانیم و از سوی دیگر  چهره ای  از دین و اندیشه دینی ارایه دهیم که فاقد هرگونه عنصر تفاهمی باشد. بی تردید دینِ فاقد عنصر تفاهمی ، دینی تحریف شده است.
وی افزود : مهمترین وجه تمایز و جدایی "دین" از "فرقه"  برخورداری از منطق بیرونی است که بتواند منطق درونی آن را به زبان عقلانی تبیین نماید. و اما در مقابل ، منطق درونیِ " فرقه " فقط با زبانی شاعرانه و احساسی قابل توصیف است و البته هیچ گاه برای دیگران خارج از فرقه فابل درک نیست. درک و شناخت به دو گونه ممکن و میسر است ، یا اینکه کسی چیزی را خود شخصاً تجربه کند و یا  اینکه پدیده ای با زبان عقلانی که زبان عام و مشترک انسانی است، قابل تبیین باشد تا امکان درک آن برای دیگران فراهم گردد. بنابراین  باورها و اندیشه هایی که فاقد زبان مشترک باشند، هیچ راهی برای درک و شناخت آنها وجود ندارد، مگر آنکه خودتان مستقیماً  آن را بصورت " احساس " تجربه کنید. و به محض اینکه شما حقانیت و صدق اندیشه ای را صرفاً به " تجربه و احساسِ مستقیم " إرجاع دادید  ناگزیر ، ماهیّتِ فرقه ای آن اندیشه و باور را پذیرفته اید.
 قائم مقامی بر همین اساس بهترین راه تشخیص فرقه از دین را در میزان برخورداری از زبان مشترک یعنی  تفاهم و  فهم پذیری آموزه های اصلی و زیرساختی اندیشه دینی  برای عقل جمعی دانست  و ضمن اشاره به آیاتی از قرآن کریم بیان داشت: قرآن آنچنان به فهم پذیری و عقلانیت نهفته در پیام خود اطمینان دارد که ظهور این عقلانیت را فقط در همآوردی و تعامل فکری و علمی  با مخالفان و دگراندیشان می بیند. وقتی قرآن میگوید : "قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین" و  یا می فرماید : "فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه" این بدان معنی است که عناصر اصلی تفکر اسلامی از عقلانیت بین الأذهانی برخوردار است .اما تفکر فرقه گرایانه میتواند همین اندیشه را با تمام توانمندیهای تفاهم پذیری که دارد  به گوشه عزلت براند.
وی با بیان اینکه از جمله مهمترین رسالت های امامان شیعه حفظ دین از گرفتار آمدن به دام فرقه گرایی بوده و یکی از  اهداف  و رویکردهای قیام  امام حسین ع را کنار نیامدن با " دینِ فرقه شده " و " دست ساخته " بنی امیه دانست.

 وی همچنین با ذکر نمونه های تاریخی در سیر تفکر اسلامی ، تولید پرسش را یکی از شگردها و شیوه های رایج میان متفکرین اسلامی در سده های گذشته دانست که از این طریق زایش و بالندگی اندیشه دینی را در هماوردی فکری با اندیشه های مخالف به رُخ می کشیدند. در واقع آنان به عنصر عقلانیت نهفته در ذات دین اعتقاد و اعتماد کامل داشتند و هرگز  نگران شنیدن شبهات و رویگردانی از دین به واسطه طرح پرسش و شبهه نبودند و میدانستند  عقلانیت دینی در یک بستر تفاهمی و ارتباطی امکان بروز پیدا می کند. آنان که با پرهیز از تفکر و با احساس برانگیزی ، دائماً دَم از ضرورت تبعیت بی چون وچرا می زنند ، در واقع هیچ اعتقاد و اعتمادی به توانمندی عقلانی اندیشه دینی ندارند.
وی ضمن انتقاد از پاره ای اظهار نظرها و رفتارهای غیر قابل فهم و فرقه گرایانه برخی از متولیان و مبلغان دینی جامعه ، بیان داشت : مسلماً احساسات و عواطف ، بخش مهمی از ایمان دینی است و اساساً هر اندیشه ای به هر مقدار هم که از  عقلانیت برخوردار باشد ، آن گاه می تواند در عمل ، اثرآفرین و برانگیزنده باشد که علاوه بر إقناع عقلانی ، عواطف و احساسات را نیز إشباع نماید. اما نکته مهم این است که اولاً : احساس و عاطفه بَرآمده از معرفت و تفکر ، برای دیگرانی هم که فاقد آن می باشند ،  قابل درک و مُوجّه است و ثانیاً : احساسات و عواطف ، وَجه درونیِ ایمان دینی است و چون به خودی خود فاقد تعمیم پذیری عقلانی است نمی توان آن را به اشتراک گذارد و بر اساس آن با دیگران ارتباط برقرار کرد. اما اگر عناصر احساسی را جایگزین عناصر عقلانی دین کردیم و مفاهیم بین الاذهانی را به مفاهیم درونی و شخصی تبدیل نمودیم و از دینداران به جای عملِ آگاهانه ، تبعیت و پیروی محض را طلب کردیم ، دین را تا حدّ فرقه تقلیل داده ایم.


در فرقه ، به دلیل درونی بودن و ابتنای روابط میان اعضای فرقه بر ارتباطات خاصِ مُرید و مُرادی ، تفکر و پرسش هیچ جایی ندارد و با احساس برانگیزی در پیروان ، از آنان فقط تقلید و تبعیت محض را می طلبند و لذا هرگز  زبان آن برای کسانیکه فاقد این احساسات و عواطف خاص و ویژه هستند،  نمی تواند قابل فهم باشد. و از این رو به دلیل فقدان عناصر تفاهمی  امکان ورود به عرصه های بین الأذهانی نظیر گفتکو ، روشنگری و دعوت را نیز ندارد. پس  هرگز نمی توان با فرض اجتماعی و جهانی بودن دین ،امور احساسی و عاطفی  را جایگزین وَجه بیرونی و عقلانی دین کرد و  دریچه و پنجره شناخت و معرفی به دیگران قرار داد. کسانی که منش و روش عملی آنها در جهت فرقه گرایی و کاستن از زبان تفاهمی دین است و هر روز بدنبال افزودن به ویژگیهای غیر قابل فهم و عناصر خودساخته و مَن درآوردی هستند ،  نمیتوانند منادی دعوت به دین و مدعی اجتماعی بودن اسلام باشند. و اساسا با دین خودساخته که جز برای خودمان  فهم پذیر نباشد و بر مبنای احساسات صرف ، مُرید پروری  و دلدادگی نمیتوان از اجتماعی بودن دین دفاع کرد.
استاد قائم مقامی ضمن اشاره به آیه کریمه "ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه " اظهار کرد :  هر جا بحث " فراخوان " و " دعوت " مطرح میشود ، پای تفاهم در میان است . " دعوت " در فرهنگ قرآن مرتبه ای از " بلاغ " است که در آیات دیگر مطرح شده است. " بلاغ " برخلاف تصور عمومی هرگز به معنای تبلیغ و پروپاگاندا نیست ، بلکه به معنای آگاهی بخشی و روشنگری است . روشنگری یعنی گفتگو و ارتباط با دیگران ! ارتباط و گفتگو با دیگران نسبت به موضوعاتی ممکن است  که برای عقل جمعی فهم پذیر باشد و علاوه بر این ، گفتگو نیازمند بهره گیری از " زبان عمومی " است . این همه فراخوان  عمومی و عامّ قرآن به تفکر ، خردورزی و تدبّر ، همگی مبتنی بر عقلانیت اندیشه دینی و برخورداری آن از زبان عامّ است.

وی در ادامه  با اشاره به اینکه راه پروردگار باید یک راه همگانی و قابل پیمودن برای عموم باشد ، عقل جمعی را فصل مشترک تمام انسانها و تنها مرجع تفاهم پذیری دانست که صلاحیت داوری در مورد اندیشه های زیرساختی دین را داراست.

وی در پایان با بیان اینکه  اثرگذاری و اثرپذیری متقابل فقط زمانی است که میان طرفین ، عناصر مشترک وجود داشته باشد، گفت: هر چقدر زبان ارتباطی انسان قوی باشد در ارتباط با دیگران بیشترین اثر گذاری را خواهد داشت ، برخورداری از زبان مشترک یعنی همان زبان تفاهمی،  نشاندهنده قدرت و کمال انسان است. از این رو انسان کامل و امام  کسی است که عنصر ارتباطی و قدرت تفاهمی وی در غایت کمال است.