یادداشتی از :  آیة الله سید عباس حسینی قائم مقامی

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

در سحرگاه جمعه پس از اعلام عدم صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی و معامله ای که او با پروردگارش نمود ، احساس کردم باید در مورد فرصت از دست رفته و اغتنام فرصت باقیمانده ، تا پیش از آنکه خیلی زود دیر شود چیزی بنویسم و نوشتم. ولی وسواس پرهیز از سیاست زده گی و بیم از خلط سیاست آلوده گی با وظیفۀ سیاست ورزی و سیاست اندیشه گی ، که دیری است به جبر تجربۀ ایام و روزگار بدان مبتلا شده ام ، از نشر آنچه قلمی کرده بودم بازم داشت و در جریان انتخابات که بارها و بارها جای آن گفتنی ها را خالی می دیدم بر این کوتاهی ، خود را ملامت کردم ! و اینک بار دیگر در وقتی مشابه، احساسی مشابه دارم که ضرورت گفتن و نوشتن نکاتی چند را بر می انگیزد. پس به مقتضای «دم را غنیمت شمار» به دور از وسوسۀ ننوشتن ، می نویسم :

 وقتی رییس محترم جمهوری در مجلس از آب بر آتش فتنه و حجت بالغۀ میان خود و خدا در انتخاب کابینه سخن گفت ، بسیار امیدوار بودم نمایندگان محترم به تدبیر صادقانۀ منتخب ملت اعتماد کنند و اجازه دهند که این تدبیر خود را در التیام زخم هایی که بر پیکر انسجام ملی در این چند سال نشسته بیآزماید و البته از جناب آقای روحانی نیز انتظار می رفت ضرورت نهفته در این تدبیر را در سخن خود با نمایندگان بیشتر ظاهر می کرد و بر اثر اقناعی آن می افزود!

گمان نمی کنم کسی ، با هر رأی و تحلیلی تردید داشته باشد که حماسۀ 24 خرداد با حضور مردم ، ولی با تدبیر راهبردی مقام رهبری امکان یافت. برخلاف برخی گفته ها و تحلیل ها ، این تدبیر  نه در تاکید بر حقّ الناس بودن رأی مردم و نه در سدّ راه سوء استفاده از نظر و رأی رهبری به نفع کاندیدایی خاص بود ، بلکه پیش و بیش از این ها ، در اتخاذ سیاستی راهبردی از سوی ایشان بود که به یقین در تاریخ سیاسی ایران معاصر بی نظیر است. دعوت از" مخالفان نظام سیاسی " – دقت شود : " مخالفان نظام سیاسی " نه مخالفان دولت و احیاناً نهادهای سیاسی – به پای صندوقهای رأی ، بر مبنای انگیزه مشترک وطن خواهی و ایران دوستی ؛ راهبردی بود که اندکی آگاهی از مناسبات استراتژیک سیاست و امنیّت و به همراه نصابی از انصاف ، هر ناظری را به شگفتی توأم با تحسین وا می دارد. رهبر یک نظام سیاسی ، با درک هوشمندانه و به موقع از تهدیدها و آسیب ها و ورای تنگ نظرانی از هرسو که هر روز و هر ساعت بذر کین ونفرت را در جامعه می پراکنند ،  با صراحت تمام و بی هیچ مجاملۀ مغرورانه  ، مخالفان ساختار سیاسی را به گرد آمدن زیر یک خیمه مشترک با موافقان و دلبستگان با آن دعوت می کند و در برابر دیده گان حیرت زده ناظران ، نخستین اصل " جنبش اجتماعی انتخابات " را تحقق می بخشد .اما این تمام ماجرا نبود  بل بخش متمم این فرایند که بر شگفتی و تحسین پیش گفته  بس می افزاید آن است که این تک بیت " سماحت و وسعت نظر سیاسی رهبری " با تک بیت " اعتماد بی نظیر و یا کم نظیر بخش قابل توجهی از مخالفان و معترضان " تکمیل می شود . مخالفان حتی اگر با حفظ موضع مخالفت خود، در انتخابات شرکت کرده باشند – که قطعاً گروهی چنین بودند – در عین حال اما ، به رهبری نظام اعتماد کردند . اولاً  تشخیص استراتژیک ایشان در ضرورت تجدید انسجام ملی در این مقطع تاریخی را صائب و بر صواب دانستند ، ثانیاً بر تضمین شخص ایشان بر صیانت از آراء و حقّ الناس بودن آن اعتماد نمودند. روند این انتخابات از آغاز تبلیغات تا پایان اعلان نتایج ، هر قطعه اش  از مناظره ها و انعکاس بی پیرایۀ فیلم های تبلیغاتی کاندیداها ( خصوصاً  دو کاندیدای منتقد ) گرفته تا تأکید مستمر بر مخفی بودن رأی رهبری ، همگی شاهد صدق این اعتماد متقابل بود که ثمرۀ آن تجدید انسجام ملی در میانه ای بود بود که جامعه – به دلایل واقعی یا توهمی – با بحران " شکاف اجتماعی " مواجه بود .برای بیان اهمیت فوق العادۀ موضوع می توان از زبان اصطلاحی فقه مدد گرفت  و " تجدید انسجام ملی " را مناط و ملاک اصلی در انتخابات 24 خرداد دانست . انتخابات یازدهم پیام های روشنی دارد که فکر می کنم درک آن برای هرکس که بخواهد که بداند ، بس آسان و میسّر است، فراتر از پیام  اما این انتخابات یک " مناط " نیز دارد. " مناط "  در این اصطلاح خاص ، به معنای روح جاری در تمام اجزای یک فرایند وعامل اصلیِ بر انگیزنده آن می باشد. برآنم که در این انتخابات  همه طرف های دخیل ، پیش از" پیام " باید بر این " مناط و عامل برانگیزنده "  وفادار باشند. بسیار بی تدبیری است که دستاورد بزرگ انتخابات را که سرمایه ای سرشار برای گذراندن  پیچ تاریخی ای که در آن بسر می بریم ، به شمار می آید را با قرار دادن در چارچوبهای تنگ پیروزی و شکست انتخاباتی ، در آتش کینه و انتقام و اتهام یکدیگر بسوزانیم.

متأسفانه پاره ای آتش افروزی های رسانه ای پس از انتخابات به همراه احساس کاذب شکست در برخی افراد و جریانها ، کاملاُ با روح و مناط حاکم بر این حماسه که " تجدید انسحام اجتماعی " است ناسازگار می باشد. و اینک با تداوم این روند که بسا رفتار و گفتار برخی نمایندگان محترم مخالف نیز بهانه تجویز آن قرار گیرد ،  بیم آن می رود تا دستاورد بزرگ این حماسه ، که بر آمدۀ از آن تدبیر – رهبری – و حضور – مردم - است تضحیه یا فراموش گردد. با در نظر گرفتن علایق و عقاید سیاسی برخی از نمایندگان محترم مخالف ، منطق درونی طرح ابتدایی مسائل و حوادث انتخابات 88 در مواجهه با وزیران پیشنهادی ای که در مظانّ دخالت و تاثیر در آن بوده اند ، از سوی آنها  کاملاً قابل درک است و نمی توان بر آن خرده گرفت . اما اگر این بزرگواران به حماسۀ 24 خرداد ، از منظر پیش گفته نظاره می کردند و دستاورد بی نظیر آن را فراتر از معادلات ساده و سنتی شکست و پیروزی انتخاباتی و حتا فراتر از پیام های روشن آن در نظر می گرفتند ، بی هیچ تردید  پس از اظهارات وزرای پیشنهادی ،  بر مبنای خرد سیاسی و التزام به منافع و انسجام ملی  هدف خود را تحقق یافته دیده  و از هر گونه تجسّس ، واکاوی و بازگشت دوبارۀ به موضوع پرهیز می کردند و اگر برفرض، در صحّت انکارها و إعراض ها نیز شک داشتند ، می توانستند با اندکی بزرگواری ، حتی شنیده ها و دیده های مستقیم خویش را نه تنها نادیده و ناشنیده فرض نمایند ، بلکه به تعبیر زیبا و بلند حضرت صادق (ع) به جای تکذیب و باز گرداندن اتهام به طرف مقابل ، درون خود  دیده ها و شنیده های خویش را تکذیب می کردند (کذَب سمعک و بصرک ) .نه آنکه مؤمنی را علی رغم إنکار و إعراض خودش  به " قسم دروغ " متهم سازند ! هر چند با شناخت از برخی از این بزرگواران ، یقین دارم که متأثر از انگیزۀ خیر والتزام به شرع بوده اند اما گاه برخی خیر ورزی ها و التزامات شرعی مصداق «حفظت شیئاً و غابت عنک أشیاء » قرار گرفته  و در نتیجه ، به ضدّ خود منعکس می شوند!

تا زمانی که کمترین احتمال و محمل عقلایی برای توجیه و حمل به صحت فعل مؤمنان وجود دارد ، قاعدۀ «حمل برصحت » حاکم است. چه رسد به چنین موضوعی که  مناط و علت اصلیِ برانگیزندۀ آن "بازسازی انسجام و تأمین وحدت ملی " است و به یقین مصلحت "منافع ملی " بر ضرورت چنان تسامح و تساهلی می افزاید.


دو گانۀ « تدبیر و حضور» فرصتی یگانه را برای جبران و التیام زخمهای نشسته بر پیکر جامعه، با " تجدید انسجام و باز گشت اعتماد " فراهم ساخته است. " فرصتِ جبران " در سنت الهی هماره در عین حال که یک نعمت و نشان از لطف پروردگار بشمار می آید ، یک " هشدار و إخطار" نیز هست! هشدار به اینکه اگر از " فرصتِ جبران " به نیکی بهره برداری نشود ، دگر باره تکرار نخواهد شد و پی آمد آن سلب نعمت و ابتلای به عذاب خواهد بود .

فقط کسانی می توانند از نعمت " فرصتِ جبران " بهره مند شوند که واقعیت ابتلای جامعه به آسیب و آفت را به رسمیت شناخته و چشم بر زخم های بزرگی که بر پیکر آن نشسته نبندند. اینکه این زخم ها چگونه و چرا ؟ و از رهگذر چه کوتاهی ها و تقصیرهایی رخ داده البته مهم است ؛ اما درمقام " التیام و درمان " مساله نخست و اصلی این نیست . بلکه آنچه که در مقام " فرصتِ جبران " ضرورت و اولویت دارد ، اهتمام بر التیام و جلوگیری از عمیق شدن و گسترش زخم هاست وگرنه با پرداختن به  هرچه جز این ، دچار " کفران نعمت " خواهیم شد !

بدترین نوع کفران آن است که نه تنها از فرصت جبران برای تدارک و التیام و درمان زخم ها بهره نگیریم ، بلکه  "نعمتِ فرصت " را نشان از درستی راهی که تاکنون رفته ایم و آنچه که کرده ایم بدانیم و بسا در سایۀ این غفلت ، دچار توهم " خود برگزیدگی " نیز شویم ! به روایت قرآن کریم آنچه که بر بنی اسرائیل رفت ، نمونه ای از این غفلت ، تضییع فرصت و ابتلای به توهم " خود برگزیدگی " بود. و در برابر این غفلت و توهّم ، بارها قرآن یاد آور می شود که خداوند با هیچ کس ، حتی پیامبران برگزیدۀ خود " عقدِ دوستیِ دائمی "  نبسته است و اینچنین است که حتی قومی که زمانی به دلیل  استفادۀ درست از نعمت ، برگزیدۀ جهان ( إنَی فضّلتکم علی العالمین – بقره / 47) بود را دگر بار به دلیل تضییع نعمت و از کف دادن فرصت های جبران ، محکوم ذلّت و بیچارگی می کند (ضربت علیهم الذلّة و المسکنة – بقره/61 ) !

قرآن کریم با نفی هر گونه " برتری و برگزیدگی ذاتی و دائمی " نیکی و برتری جامعۀ اسلامی را متوقف و مشروط بر التزام به ارزشهای اخلاقی  وانسانی و خود انتقادی و آسیب شناسی مستمر (امر به معروف  و نهی از منکر ) می داند ( کنتم خیر أمة أخرجت للناس ، تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر- آل عمران / 110 ).

 همه جریانهایی که به گونه ای در شکل گیری فرایند حماسه انتخابات دخیل بودند  چه جریانی که اکثریت را به دست آورد و چه دیگران، با در نظر گرفتن روح و مناط حاکم بر آن در این پیروزی بزرگ سهیم اند. تلاش برای تداوم " انسجام ملی و تثبیت اعتماد عمومی " این موفقیت را توسعه و تضمین می بخشد و شرط اصلی آن در شرایط کنونی جامعه ، شستشوی دلها و سینه ها از بغض ها و کینه هاست ( وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِين- حجر/ 47 ) . پیامبر بزرگوار (ص) به گاه فتح مکه با آنکه در غلبه و أغلبیت قرار داشت و 13 سال مکیان ، دشمن شماره یک ایشان بوده و سخت ترین آسیب ها و رنج های بیشمار را بر او و مسلمانان وارد کرده بودند، از همان لحظه نخست ، دغدغه انسجام جامعه  را داشت و با زنهار از هرگونه  کینه ورزی و انتقامجویی  ، تدبیری اندیشید تا از ایجاد شقاق در جامعه و شکل گیری  جنگ خانگی جلوگیری شود. کیست که نداند در تمام آن دوران ، ابوسفیان دشمن شماره یک پیامبر و نخستین مجرم در نقض حقوق مکَیان مسلمان بود؟ اما پیامبر (ص) همینکه دید  این بار او در برابر خواست مردم مسلمان مقاومت نکرد و از حقوق مسلمانان آسیب دیده تمکین نمود ، نه تنها کریمانه از تمام گذشته اش چشم پوشید  بلکه از بازگشت او استقبال و دشمن دیروز خود را بس تکریم نمود و بدون هیچ پیش شرط دیگری بلافاصله او در زمره " همراهان خود" و مشمول حکم " رحماء بینهم  " قرارداد(ُّمحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ – فتح / 29) . و این در حالی بود که عده ای با شعار " الیوم یوم الملحمة " خواهان تسویه حساب و انتقام گیری بودند.

 همیشه و این روزها بیشتر ، همه ما نیازمندیم ببینیم که چقدر قول و فعل مان با قول و فعل آن گرامی که مدّعی پیروی اش هستیم انطباق دارد و در مواجهه و ملاقات با آن حضرت در " میزان صِدق " چه برای عرضه داریم؟ همه ما خصوصاً آنانکه از قدرت بهره دارند نیازمند پاسخیابی صادقانه این پرسش هستیم.

انتظار می رود در نخستین روزهای خروج از بهشت ضیافت الهی ، درحالیکه هنوز شمیم خوش  " میزبان رحمان " خود را همراه داریم به مدد " نفحه رحمانی "  ، نعمت " فرصت جبران " را مغتنم شمرده و  از پروردگار مهربان بخواهیم تا آخرین بقایای " غلّ " را از  سرّ ضمیرمان  بزداید و خود و جامعه را از آتش حقد و کینه های نهفته درون رهایی و ایمنی بخشد.

 ( رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ - حشر / 10)

آمین یاربّ العالمین

 


سحر جمعه 25/5/1392