سید عباس حسینی قائم مقامی در ایام عاشورا با محور قرار دادن زیارت عاشورا، به تبیین و تشریح مضامین اصی زیارت عاشورا پرداخت.

به گزارش شفقنا، آیة الله قائم مقامی در ادامه درس گفتارهای خود در ایام محرم، بیان کرد: مضامینی درمتون زیارت عاشوراهای مختلف دیده می شود و تنها اختصاص به همین زیارت عاشورای معروفه ندارد.

در جلسه قبل از چهار مضمون زیارت عاشورا سخن گفتیم و گفتیم اولین آن دوگانه ای است که جمعا یک واحد را تشکیل می دهند و آن دوگانه سلام و لعن است و گفتیم که در متون دینی " سلام " اصل و " لعن " تکمیل کننده سلام است و وجود تبعی و انضمامی دارد.

دوگانه بعدی «سلم و حرب» است که معمولا در ادبیات عمومی جنگ را مقدم بر صلح نام می برند و می گویند  " جنگ و صلح " ! در حالی که در مکتب اهل بیت صلح اول و اصل است و جنگ به تبع آن  موضوعیت می یابد. موضوع سومی که از آن سخن خواهیم  گفت ، موضوع «معیت و همراهی» با انسان کامل ( امام منصور و امام هدی ) است و پس از آن موضوع تکامل و ارتقا و توسعه ظرفیت کمالی  است که در اثر این  معیت و همراهی حاصل خواهد شد. می کوشیم  تا انشاءالله در شب های آینده پیرامون این چهار موضوع گفتگو کنیم.

معیّت و ارتقاء

نخست ترجیح می دهم که بحث را از موضوعات انتهایی شروع کنم یعنی از ارتقا و معیت.

پیش از تبیین معیت یک مقدمه را ضروری و لازم می دانم و آن طرح این سوال که نجات و رستگاری مرهون چیست؟ این یکی از سوال های اساسی در الهیات ادیان و نحله های فکری حتی غیردینی است. نحله های مختلف فکری پاسخ های متفاوتی به این سوال داده اند برخی صرف ایمان داشتن و اظهار خشوع و وابستگی به یک مبدا قدسی را راه رستگاری خوانده اند و ما این را به عنوان مثال در الهیات مسیحیت می بینیم در مقابل برخی دیگر معتقدند ایمان کافی نیست، بلکه عمل هم باید وجود داشته باشد. به عبارت قرآنی «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» رستگارانند.

می خواهیم بدانیم قرآن و مدرسه اهل بیت چه پاسخی به این سوال می دهد. قرآن در آیه 21 سوره نور می فرماید:

«یا ایها الذین امنوا لاتتبعوا خطوات الشیطان و من یتبع خطوات الشیطان فانه یامر بالفحشاء و المنکر و لولافضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابدا و لکن الله یزکی من یشاء و الله سمیع علیم»

این آیه به این معناست که ای کسانی که ایمان آورده اید از گام های شیطان پیروی نکنید. هر کسی پیرو گام های شیطان شود او به فحشا و منکر فرمان می دهد و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود، هرگز احدی از شما پاک نمی شد؛ ولی خداوند هر که را بخواهد تزکیه میکند، و خدا شنوا و داناست.

خطوات شیطان از ابتدا " امری" نیست . یعنی در ابتدا شیطان صریح و آمرانه ، آدمی را به " شر" دعوت نمی کند بلکه بسا ظاهر مومنانه  و اصلاحی هم داشته باشد و لذا از همان آغاز باید هوشیار بود که اسیر این گام ها نشویم.  اما فراز مورد نظر ومهم در این آیه آن است  که می فرماید:" اگر فضل خدا نباشد هیچ کس از کاستی های و نواقص پیراستگی و تزکیه نمی یابد." و در این حکم هیچ استثنایی هم وجود ندارد.

بارها و به تکرار یادآور شده ایم که کلام خدا مجموعه ای سیستماتیک و سازمان وار است و نمی توان یک آیه را بدون نگاه به سایر آیات تفسیر کرد.

مفهوم « فضل »

درباره معنای فضل باید گفت که فضل، همان فزونی و زیادتی است و در این آیه می توان به این نتیجه رسید که انسان می تواند اراده کند و اسیر شیطان نشود. نکته دوم این است که حتی اگر فردی عمل صالح داشته باشد باز هم نیاز به فضل الهی دارد و نباید فریب عمل خود را بخورد.

هیچ چیزی در سقوط انسان موثرتر از فریب و غرورِ حاصل ازعمل صالح نیست. آنها که خود را صاحب عمل صالح ، یا به اصطلاح ، متدین و مذهبی می دانند و عمل خود را هم به رخ دیگران می کشند ، نمی دانند که با همین غرور و برتری جویی در پرتوی عمل صالح سقوط می کنند.

فرق اطاعت با تبعیت

در آیات 285 و 286 سوره مبارکه بقره که به عنوان تعقیبات نماز هم از آن استفاده می کنیم این معانی وجود دارد که ... قالوا سمعنا و اطعنا غفرانک ربنا و الیک المصیر ...

یعنی خدایا شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا انتظار آمرزش تو را داریم و مقصد به سوی توست

( " شنیدیم" در این جا به معنای " فهم کردیم " است و لذا اطاعت هم به هیچ وجه کور کورانه  نیست. اطاعت، با تبعیت فرق دارد. اطاعت یعنی پیروی برآمده از فهم و عقلانیت عالمانه ) اما با وجود اینکه اطاعت کرده ایم ، انتظار بخشش از تو داریم. این که این آیه  به عنوان دعا بعد از نماز آمده است یعنی خداوندا ما عمل صالح انجام دادیم، اما باز هم غفران می خواهیم و آن عمل خود - یعنی نماز- را ناجی نمی دانیم چرا که اعمال نیک ما آمیخته به کاستی و نقص است و اگر  فضل خدا شامل حال ما نشود هرگز کافی برای رستگاری و نتیجه بخشی نیست. پس در عین حال که باید در انجام عمل صالح با جدیت کوشید ، باید امیدمان به فضل الهی باشد و نباید به این عمل مغرور شویم. امثال بلعم باعور از آنجا سقوط کردند که عمل خود را دیدند و مغرور شدند. در حالی که اهل معرفت همواره تواضع دارند و این تواضع اصلا تصنعی نیست.

عمل انسان همچون دانه ای است که خداوند آن را می گیرد و با فضل خود تبدیل به صدها دانه می کند و آن را پس می دهد. یعنی همان کاری که در عالم ماده هم می کند و می گوید کشاورز دانه می آورد و من به فضل خود آن را به صدها دانه تبدیل می کنم. اما او خود را زارع می داند در حالی که زارع اصلی خداست :  أ أنتم تزرعونه أم نحن الزارعون؟

فضل ، سعی و هدایت افزایی

خداوند در جای دیگری از قرآن می فرماید لیس للانسان الا ما سعی . یعنی چیزی به انسان نمی رسد الا آنچه که سعی کند.

سعی تلاش جدی و حرکت با شتاب و سرعت است. این به معنای آن است که انسان از محصول سعی خود بهره می برد ؛ اما این سعی به فضل خداوند رشد می کند و ارتقا می یابد و بعد به انسان می رسد. در نتیجه سعی و تلاش جدی باید باشد تا انسان را به فضل الهی رهنمون کند که مایه نجات است. در نتیجه " فضل" خداوند در این مرحله شامل کسانی می شود که با تمام توان در راه خیر و نیکی بکوشند.

حتی ممکن است در ظاهر سعی و تلاش انسان بیهوده باشد و به نتیجه دلخواه نرسد اما چنین نیست بلکه خداوند آن را ذخیره می کند و در جای مناسب ثمرات آن را به انسان باز می گرداند به همین دلیل نباید احساس بیهودگی و سرخوردگی کرد.

البته اگر انسان موفق به انجام عمل صالحی شد، باید خدا را شکر کند که چنین توفیقی نصیبش شد؛ اما نباید به خاطر این عمل فخرفروشی کند چرا اتکا به عمل صالح به سقوط منجر خواهد شد.

مصداق های فضل الهی هم در آیات قرآن مشخص است و یکی از جلوات و مصداق های فضل الهی همانهدایت افزایی خداست که در برخی آیات قرآن به آن تصریح  شده است از جمله :

والذین جاهدو فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین (سوره عنکبوت آیه 68)

و کسانی که در راه ما کوشیدند، به راه های خویش هدایتشان می کنیم و خداوند با نیکوکاران است

... انهم فتیه آمنو بربهم و زدناهم هدی (کهف 13)

آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم

والذین اهتدوا زادهم هدی و اتهم تقویهم (محمد 17)

کسانی که هدایت یافته اند خداوند بر هدایتشان می افزاید و روح تقوا به آنها می دهد

و یزیدالله الذین اهتدو هدی و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر مردا (مریم 76)

کسانی که در راه هدایت گام نهادند خداوند بر هدایتشان می افزاید ...

باید به دنبال کلید های فضل بود.

گاه فریب عمل صالح خود را می خوریم و در آن غرق می شویم این عمل ما را باد می کند و از یاد و فضل پروردگار غافل می شویم یعنی همین عمل صالح حجاب و مانع ما می شود و مارا تبدیل به یک فرعون و یزید می  کند . اما کسی " معیار ها " را شناسد ، از این آفت های سامان برانداز ، به فضل پروردگار مصون می ماند.

یکی از ضروریات و بدیهیات آموزه های معرفتی اهل بیت (ع) که به تجربه قطعی اهالی سیر و  سلوک وعرفان هم رسیده این است که حسین (ع) یکی از بهانه ها و عوامل برانگیزنده " فضل و فزون بخشی خداوند " است . قدر این دل های سوخته و اشک های برآمده از احساسات پاک و مومنانه را بدانید و آگاه باشید که این " ظواهر و همراهی های عاطفی " نیز در حد و ظرفیت خود ارزش و اثر دارد.

به گزارش شفقنا، قائم مقامی در درس گفتار بعدی با اشاره مباحث پیش گفته بیان کرد:

در جلسات قبل گفتیم که ایمان و عمل صالح شرط لازم نجات هستند، اما شرط کافی برای نجات و رستگاری ، فضل فزون بخشی الهی است.

و بر اساس آیه 21 سوره نور گفتیم که خداوند انسان را از پیروی از گام های  شیطان پرهیز می دهد و اعلام می کند فقط  هر کس که خداوند او را از فضل خویش بهره مند سازد  نجات می یابد و رستگار می شود. به عبارتی گرچه باید از خطوات شیطان پرهیز کنیم و به عمل صالح بپردازیم، اما باید بدانیم که فضل خدا نجات را عاید انسان می کند. اکنون این بحث را باید تکمیل کنیم.

فضل وعدل

در تکمیل بحث فضل، لازم است که نیم نگاهی به مساله " عدل " داشته باشیم. در هیچ یک از آیات قرآن درمقام ربوبیت صحبت از عدل نشده. آنچه که بحث شده عدم ظلم است. این را باید توضیح بدهم.

صفت عدل از صفات مشهور و سرآمد صفات خداوند است و ما شیعیان در اثر اهمیت به این صفت به عدلیهشهرت پیدا کرده ایم. (هر چند متاسفانه در بسیاری از مواقع ، در عمل و رفتارمان اثری از عدالت نیست.) بر اساس  آنچه اهل بیت برای ما تبیین کرده اند ستون فقرات دین ما عدل است.

حوزه های عدل وفضل

در عین حال باید تبیین شود که عدالت خداوند در چه حوزه ای است و نسبت آن با فضل او چیست. لابد این دعا را شنیده اید که

الهی عاملنا بفضلک و لاتعاملنا بعدلک

اولین چیزی که از این دعا به دست می آید که نوعی تقابل بین فضل و عدل وجود دارد .

خداوند بدون تردید عادل است، اما حوزه این عدل کجاست؟ بر اساس اندیشه قرآنی و آنچه که پیامبران آموخته اند  خداوند هم خالق است و هم مدبر. یعنی به عبارت دقیق تر مساله خلقت از نگاه قرآن کریم یک پدیده تاریخی نیست و امری دائمی ، پویشی و هماره در کار است. البته اگر بخواهیم برای هر چیزی آغازی در نظر بگیریم برای آفرینش مادی انسان هم آغازی وجود دارد که تاریخی است. اما آفرینشمان پدیده تاریخی نیست. هر لحظه خداوند در حال آفرینش است آنجا که می فرماید کل یوم هو فی شان. در این جا" یوم وجودی "منظور است.

این یوم ، موقعیت هایی است که صفات الهی خود را جلوه داده است. لذا روز خوشی که دارید یا روزی که انسان تصمیم جدی بر انجام خیر یا ترک گناه می گیرد آن روز " یوم الله "است.... یوم به معنای ظهور خداوند در موقعیت های مختلف است. بنابراین کل یوم هو فی شأن یعنی خداوند در هر لحظه در کار آفرینش و پدیداری است.

می گویند هرروز سوره یاسین را بخوانید. در آیه 66 این سوره آمده است «ولو نشاء لطمسنا علی اعینهم فاستبقوا الصراط فانی یبصرون» یعنی اگر خدا بخواهد چشم ها را نابینا می کند و یعنی در یک لحظه دچار طمس می کند و بینایی از آنها گرفته می شود و افراد دیگر چگونه می توانند ببینند  ... این کار خدا کار یک لحظه است. لازم نیست خدا آدم را نابود کند بلکه فقط وقتی به آن مدد نرساند کافی است که نابود شود. یعنی این جریان برق را قطع  کند. او لحظه به لحظه این برق را می فرستد. این معنای ربوبیت است که بارها گفته ام . خدا لحظه به لحظه به ما برق وجود می رساند.  وقتی مشکلی ایجاد می شود و به دردسری می افتیم یا بیمار می شویم ،زمانی است که به دلایلی در این روند دایمی  پارازیت ایجاد شده است ، نه این که قطع کند. او لحظه به لحظه در کار ربوبیت است ولذا خداوند به لحاظ تاریخی آفرینش نکرده است بلکه لحظه به لحظه می آفریند. و این آفرینش مستمر و دائمی ، همان شان ربوبیت است که مستمر و دینامیک است.

شأن خلقت و شأن ربوبیّت خداوند

نکته این جاست ( این یکی از گلوگاه های فلسفی و کلامی است و خیلی از بزرگان هم گاه بین این دو موضوع خلط کرده اند ) که باید دید که چه صفاتی ناظر به شأن تاریخی آفرینش است و چه صفاتی معطوف به شأن استمراری آن یعنی  مربوط به شأن ربوبیت است. حال سوال این است که عدل چه وضعیتی دارد. به این سوال  نمی توان پاسخ بسیط و ساده ای داد، بلکه باید توضیح بدهیم.

عدل خدا هر دو شأن را دارد، اما در ربوبیت چگونه است.

خداوند عادل است اما در عین حال مفضل و محسن هم هست. اما اینها منافاتی با عدل ندارد.

خداوند در مقام آفرینش هر چیزی را در جای خود قرار داده است . هر چیزی را میزان و درست و دقیق آفریده است و هر چه استعداد داشته به او داده است. در آفرینش در پرتو همین عدل یک سری سنت ها و قوانین هم شکل گرفته است که لازمه عدل است. یعنی هیچ آفریده و پدیده ای از این سنت ها نمی تواند خارج شود. حتی آزادی و اراده انسان که مطلق است از آن سنت ها گریزی ندارد چرا که آزادی ، خود یک سنت محتوم غیرقابل تغییرالهی است. انسانی که گناه می کند باید بداند که خداوند اراده این گناه را به او داده، در عین حال که از او خواسته گناه نکند.

در ربوبیت هم خداوند در تعامل با پدیده ها و موجودات فضل دارد. به همین دلیل یک دانه را به صد دانه تبدیل می کند و البته شئونی از فضل تنها اختصاص به انسان دارد.

خداوند در تعامل جزئی و خاص با پدیده های هستی بر مبنای فضل عمل می کند نه عدل. اما همین فضل هم طبق سنت ها و قواعد عدل است و آن عدل را نقض نمی کند.

به بیان ساده تر فضل خداوند در آن بخش از ربوبیت است که به جزا و پاداش بر می گردد اما در کیفر تنها به عدل رفتار می کند.

خداوند در سوره انعام آیه 160 می فرماید هر کس نیکی انجام دهد برای او ده مثل آن جزا می دهیم.

(البته خداوند در جاهای دیگر قرآن اعلام می کند که در قبال یک حسنه بی حساب می بخشد ؛ اما تفاوت اینها در مراتب است به این مفهوم که امور وجودی ، جامد و کلیشه ای نیستند. ما در وجود ،جمود نداریم . وجود و هر آنچه از سنخ آن است اموری پویشی ، دینامیک و رشد یابنده اند. و از همین رو از " ایمان " هم که یک امر وجودی است ، یک تعریف و یک درجه یکسان و کلیشه وار نداریم بلکه به تصریح قرآن و روایات پدیده ای رشد یابنده و پویا است.)

این آیه نشان از فضل خداوند در پاداش دادن است. اما به گاه مجازات و عذاب، فقط بر اساس عدل عمل می کند. لذا در دعای روز عرفه می خوانیم " سبحان الذی فی القیامة عدله" و نیز وقتی به قرآن مراجعه می کنیم، آنجا که خداوند به عدل و احسان امر می کند (ان الله یامربالعدل والاحسان / 90 نحل) مفسران ، بعضا دچار ابهام شده اند که جمع میان عدل و احسان چگونه است؟  در حالی که خداوند بصورت توأمان هم به عدل عمل می کند و هم به احسان ! و چنانکه گفته شد  احسان نیز در چارچوب عدل است و فراتر از آن قرار نمی گیرد.

اگر شما به فردی که مبتلا به یک صفت زشت است  به گونه ای کمک کردید که بیش از مصلحتش بود  و اسباب تمکنی فراهم آوردید که بیشتر آلوده شود ،این فضل ظالمانه است . در نتیجه فضل هم باید عادلانه باشد.

شدید العقاب یا سریع العقاب بودن خداوند هم شدت انطباق با عدالت است. وقتی انسداد اسمائی صورت می گیرد و هیچ پیوندی بین رحمت خدا و انسان باقی نمی ماند، انسان دیگر ملعون و ذی حق عذاب می شود و هر گونه تاخیر در این زمینه تجاوز از عدالت است.

معنای  شاکر بودن خداوند

یکی دیگر از صفات خداوند که در ادعیه آمده، شاکر بودن خداوند است. معنای آن چیست؟ در ذیل فضل خدا، برخی از صفات دیگر خداوند قرار می گیرند که یکی از آنها شاکر بودن خدا است.  به این معنا که در برابر عمل اندک ما پاداش و نتیجه فراوان عائد می سازد.

انسان باید شاکر باشد که البته در آن هم این شکر به فضل الهی است و آن هم شکر دارد به عبارتی انسان همیشه وامدار خداوند است و در فقر و مسکنت محض است.

معیّت

موضوع و بحث معیّت (همراهی) از آن بحث های مهم کلیدی اساسی زیربنایی است که هم کارکرد عملی دارد و هم کارکرد معرفتی.

بسیاری از عقاید دینی و شیعی ما در نسبت مستقیم با این بحث قرار دارد و اگر به لطف خدا این بحث را خوب پیش ببریم بهرۀ خوبی در این شب ها از محضر قرآن برده ایم.

سوره نساء آیه 69 و 70:

و من یطع الله والرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا - ذلک فضل من الله و کفی بالله علیما

هر کس اطاعت از خدا و رسول کند پس آنها با کسانی که الله به آنها نعمت بخشیده است همراه و همنشین و مصاحب می شوند اینها انبیا، صدیقین و شهداء و صالحین هستند و اینها چه رفیق خوبی برای ایشان هستند. این ناشی از فضلِ « الله » است و علم خدا کفایت می کند.

حتی سخن از رب نیست ، بلکه الله است که جامع اسماء الهی است. به عبارتی خداوند به فضل خود، هر کس اطاعت از خدا و رسول کند را وارد کلوپ انبیا و صدیقین و شهدا و صالحین می کند. و این مقام بسیار بالایی است که به خاطر اطاعت است