حدیث 1
مهدی(عج) و حقیقت گمشدۀ دین
«عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ عَنْ شَيْخٍ مِنَ الْفُقَهَاءِ يَعْنِي أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ سِيرَةِ الْمَهْدِيِّ كَيْفَ سِيرَتُهُ؟ قَالَ : يَصْنَعُ مَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَهْدِمُ مَا كَانَ قَبْلَهُ كَمَا هَدَمَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَمْرَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ يَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِيداً»
(الغيبة/ النعماني / باب 22 ما روي أن القائم ع يستأنف دعاء جديدا)
ترجمه:
عبد الله بن عطا از بزرگ فقیهان ، یعنی امام صادق (ع) روایت می کند که می گوید : از آنحضرت در مورد روش [ و شیوه عملِ ] مهدی (عج) پرسش نمودم که سیره و روش او چگونه خواهد بود؟
پاسخ داد: او [ نیز ] همان کاری را که پیامبر(ص) انجام داد ، انجام می دهد و آنچه که از [ سنت های نادرست و تفسیر های غلط دینی ] از گذشته وجود دارد از میان می برد ، همانگونه که پیامبر خدا (ص) [ فرهنگ ] جاهلیت را [ که در گذشته وجود داشت ] از میان برمی داشت . و [ مهدی (عج) ] اسلام را بازسازی می کند.
حدیث 2
«روَى مُحَمَّدُ بْنُ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ( ع )دَعَا النَّاسَ إِلَى الْإِسْلَامِ جَدِيداً وَ هَدَاهُمْ إِلَى أَمْرٍ قَدْ دُثِرَ فَضَلّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْقَائِمُ "مَهْدِيّاً" لِأَنَّهُ يَهْدِي إِلَى أَمْرٍ قَدْ ضَلُّوا عَنْهُ وَ سُمِّيَ بِالْقَائِمِ لِقِيَامِهِ بِالْحَق »
( الارشاد / المفید / ج2)
ترجمه:
محمد بن عجلان از امام صادق (ع) روایت می کند که فرمود: آنگاه که قائم (ع) قیام کند مردم را از نو به اسلام فرا می خواند و آنان را به چیزی که [ در نظرها ] کهنه شده و بیشتر مردم از آن منحرف شده اند ، راهنمایی می کند. و قائم را از آنرو " مهدی " می نامند که به امر گمشده ای [ که همان حقیقت دین است ] راهنمایی می کند و " قائم " [ نیز ] نامیده شده ، برای آنکه بر حقُ [ و عدالت ] قیام می کند.»
بیان:
1-با وجود آنکه " نعمانی" صاحب کتاب معروف " الغیبة " که روایت نخست از آن نقل شده از بزرگان محدثان شیعه می باشد اما اینگونه نیست که هر آنچه در کتاب او آمده است مؤثق و مورد اعتماد باشد. بلکه با توجه به اینکه یکی از منابع اصلی روایات مربوط به نشانه های ظهور بشمار می رود، بسیاری از احادیث آن به شدت نیازمند بررسی های سندی و دلالی می باشند.البته این حدیث شریف و نیز حدیث دوم که از ارشاد شیخ مفید روایت شده ، به قراین متعدد، از زمره احادیثی است که شایسته اعتمادند و مضمون آنها بصورت متواتر در روایات دیگر تکرار شده است و از همه مهمتر، از شائبه ها و آفت هایی که بسیاری از این روایا ت در معرض آن قرار دارند ، به دورند، آفت هایی که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
همین جا لازم است که در مورد احادیثی که پیرامون موضوع مهدویت در متون و جوامع روایی شیعه و اهل سنت وارد شده ، خصوصاً روایاتی که در مورد نشانه ها و شرایط ظهور حضرت حجت (عج) می باشد ؛ یک نکته مهم یادآوری شود و آن اینکه : موضوع مهدویت و اصل ظهور مردی از اهل بیت پیامبر(ص) ، از آموزه های قطعی و غیر قابل تردیدی است که همۀ مذاهب اسلامی ، چه شیعه و چه سنی بر اساس گفته های پیامبر (ص) و اقتضای سنتهای الهی ، به آن اعتقاد دارند . از این رو در طول تاریخ این مساله مورد سوء استفاده قدرت طلبان و جریانهای انحرافی در میان مسلمانان قرار گرفته است و کوشیده اند با جعل احادیث فراوان و بیان نشانه ها وشرایط دروغین و آنگاه تطبیق آن نشانه ها و شرایط با خود و جریانهای خاصّ سیاسی و فکریِ مورد نظر خود ، برای آنان در نزد مسلمانان و شیعیان کسب مشروعیت و مقبولیت نمایند.
روایاتی که در مورد نشانه ها و شرایط ظهور حضرت حجت (عج) وجود دارد بر چند گروهند :
1/ برخی از آنها نشانه های "ظرفِ ظهور" هستند ، نه شرایطِ "اصلِ ظهور"! یعنی رخدادهایی است که از نظر تاریخی با عصر ظهور ، مقارن و همراه خواهد بود ولی اینگونه نیست که این رخداد ها ، شرط ظهور بوده و ظهور، مشروط به تحقق آنها باشد . بنابراین ، این نشانه ها هرگز قطعی نیست و "ظهور" مقید و مشروط به آنها نمی باشد و چه بسا "ظهور" بدون اینها تحقق یابد . از نظر فقه الحدیث و علم الـدّرایة ، تفکیک و شناخت تفاوت میان آنچه که شرط و قیدِ " حکم " است با آنچه که قیدِ " ظرفِ حکم " و شرایط زمانی و مکانیِ " حکم " بشمار می آید ، در فهم روایات بسیار پر اهمیت است و بسا کژ فهمی ها و برداشتهای نادرست که ناشی از عدم شناخت این نکته می باشد . مثلاً اینکه در روایاتِ مهدویّت ، فراگیری ظلم و بی عدالتی از نشانه های ظهور شمرده شده است از قبیل شرط و نشانۀ تاریخی زمان ظهور ( قید ظرفِ حُــکم ) است نه شرطِ اصل ظهور! اما عدم توجه به تفکیک گفته شده، تفسیرها و برداشتهای نادرستی را بدنبال داشته که بسا موجب شکل گیری برخی جریانها و گرایشهای سیاسی – اجتماعی ای شده است که ناخود آگاه و ناخواسته از فراگیری بی عدالتی استقبال می کرده اند !
2- برخی از آنچه که بر اساس برخی روایات و احادیث ، به عنوان " نشانه " شمرده می شود از اصل ، مورد خدشه و محلّ تأمّل می باشد . زیرا بسیاری از روایاتی که بر این قبیل نشانه ها دلالت دارند ، هم از نظر سند و هم از نظر دلالت مخدوش و غیر قابل اعتمادند . مثلاً روایاتی وجود دارند که بر عنصر خشونت در قیام حضرت حجت(عج) تأکید می نمایند و قیام آن حضرت را « قیام بالسّیف » ( قیام با سلاح و شمشیر) معرفی می کنند و گاه در این مسیر آنچنان پیش می روند که خونریزی و کشتار را لازمۀ قطعی ظهور معرفی می دانند . این گروه از روایات عمدتاً از سوی راویانی روایت شده است که به برخی فرقه ها و جریان های انحرافی شیعه وابسته بوده اند که در برابر روش مبارزات بدون خشونت امامان اهل بیت (ع) که معطوف بر روشنگری و آگاهی بخشی برای ایجاد تحولات فرهنگی و اجتماعی بود ، جعل شده اند تا قیام ها و حرکت های مسلحانه خود را توجیه کرده و با استناد به این روایات ، مشروع جلوه دهند. روایات مربوط به " سید حسنی " و یا " سید خراسانی " و یا حتی روایاتی که از قتل " نفس زکیّـه " ویا "خروج سفیانی " سخن می گویند ،از همین قبیل روایات به شمار می آیند که دست کم بسیاری از آنها یا مردود و غیر قابل قبول اند ویا بطور جدی مخدوش و در مظانّ شائبه ها و انگیزه های جعل قرار دارند و به نظر می آید که موجب انحراف کانون توجه شیعیان از امامان اهل بیت (ع) که «حسینی» (از نسل امام حسین (ع) ) بوده اند ، به افرادی از نسل امام حسن (ع) می شده که به بهره گیری از سلاح (سیف) و مبارزۀ خونین دربرابر خلفای اموی و عباسی معتقد بودند و لذا با استدلال به این روایات، آنان را بی نیاز از کسب مشروعیت از امامان اهل بیت(ع) می نمود. خصوصاً اینکه تجربۀ عدم تأ یید قیام مختار و قیام زید از سوی حضرت سجاد (ع) و یا عدم بیعت و تأیید امام صادق (ع) از قیام محمد بن عبد الله بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب (ع) ، که بعدها اورا " نفس زکیّه " نامیدند ( در سال 145 ق) ونیز قیام حسین بن علی بن حسن بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب (ع) که به " شهید فخّ " شهرت یافت ( در سال 169 ق) و... را داشته اند. قیام هایی که عمدتاً از سوی " سادات حسنی " و بدون تأیید امامان اهل بیت انجام می گرفت.
3- نکته مهم دیگری که پس از مساله سند احادیث و اثبات صحّت آن از نظر معیارهای علم رجال و درایه ، باید در فهم و تفسیر روایات و احادیث اسلامی به آن توجه داشت این است که اصولاً مدلول و مضمون احادیث به طور مطلق و بدون قید و شرط قابل قبول و اعتماد نمی باشند. یعنی حتی اگر صحت سند یک یا چند حدیث ، بر اساس موازین و معیارهای علمی (رجال و درایه) به اثبات رسید ، باز باید مضمون و دلالت آن نیز مورد بررسی های دقیق و موشکافانه قرار گیرد. اگر مضمون آن بر خلاف محکماتِ قرآنی و اصول آموزه های اسلامی ویا مخالف احکام قطعی عقل بود ، هرگز قابل قبول و مورد اعتماد نیست . از سوی دیگر نیز اگر مضمون و دلالت یک حدیث کاملاً با اصول آموزه های قرآن و اسلام ( سنت) انطباق داشت و مورد تایید قرار می گرفت ، دیگر دقت و موشکافی در سلسله سند آن ضرورت ندارد . و به همین دلیل بر اساس آموزه های اهل بیت (ع) بررسی و فهم دقیق مضمون و محتوای احادیث ، از بررسی سند و موارد مربوط به نقل تاریخی آنها تقدّم و ترجیح دارد. چنانکه امام صادق (ع) فرمود : «علیکم بالدرایات دون الروایات» ( شما را باد بر [ دقت در ] فهم معانی و مفاهیم ، به جای پرداختن به روایت [ و نقل الفاظ ] )
( وحید بهبهانی / الفوائد الحائریّة / ص 210 / الفائدة 20 )
بنابراین خواندن و نقل احادیث کاری سترگ و کاملاً تخصصی است و هر کس به صرف برخورداری از آگاهی به لغت و زبان عربی و توانایی فهم الفاظ و واژگانی که در احادیث بکار رفته اند ، صلاحیت برای نقل و تفسیر احادیث اسلامی را ندارد بلکه پیش از آن نیازمند آگاهی های تخصصی و روشمند به تفسیر قرآن ،شناختِ محکماتِ قرآنی ، شناختِ اجتهادی از اصولِ آموزه های سنت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) و نیز آگاهی عمیق به مبانی عقلی و کلامی می باشد تا بتواند انطباق و عدم انطباق مضامین و پیام هایی که در احادیث وارد شده را با اصول قرآن و سنت و احکام عقلی مورد سنجش و داوری قرار دهد و این علاوه بر کارشناسی و بررسی های سندی و تاریخیِ احادیث است که خود کاری مستقل و بَس تخصصی می باشد.
همینجا نمی توانم افسوس و دریغ خود را پنهان سازم از اینکه با وجود تلاش وافر و ستایش برانگیزی که فقیهان بزرگوار در شناخت و فهم دقیق روایات و احادیثِ خاصِ فقهی داشته و دارند متأسفانه امّا، انبوه احادیث و روایات در موضوعات و ابواب کلامی ، اعتقادی، اخلاقی و تاریخی کمتر مورد بررسی ها و موشکافی های اجتهادی و کارشناسی قرارگرفته اند و از این رو بسیاری از این احادیث و روایات توسط واسطه های غیر متخصص و نا آشنا با مبانیِ اجتهادی که بعضاً منابر و تریبون ها ی عمومیِ دینی را نیز در اختیار دارند ، به متن جامعه وارد شده و گاه تبدیل به فرهنگ دینداران و مؤمنان گردیده است غافل از آنکه آنچه که به نام دین می گویند و عمل می کنند در تضاد کامل با محکمات قرآنی و آموزه های اصیل پیامبر و اهل بیت (ع) دارد. از مهمترین ویژه گی های اسلام که معطوف بر آموزه های اهل بیت پیامبر (ص) می باشد ، تأکید بر فهم اجتهادی دین و تفسیر روشمند و ضابطه مند متون اسلامی است . و هر گونه فهم و تفسیری از این متون در صورتی که خارج از چارچوب این ملاکات و ضابطه های کلی باشد فاقد اعتبار و حجیت لازم می باشد.
( انبوه شماره گان سی – دی ها و کتابهایی که به عنوان کتب و منشورات اسلامی به تکرار چاپ و منتشر می شوند ، نشانه ای از همان رخداد هولناک است. امروز کتاب حلیة المتقین را در کیوسک های روزنامه فروشی ها هم می توان یافت ، اما از شناخت شیعۀ علامه طباطبایی اصلاً خبری نیست! )
4- يَصْنَعُ مَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) ... :( او [ نیز ] همان کاری را که پیامبر(ص) انجام داد ، انجام می دهد )
با توجه به آنچه که گفته شد در خصوص روایات و احادیث مهدویت نیز باید دقیقاً در چارچوب این روش ها و ضابطه ها به شرح و تفسیر آنها پرداخت. یکی از اصول مهم تفکر اسلامی این است که هرگز هیچیک از مُحکمات قرآنی و سنت و سیره قطعیِ پیامبر قابل نقض و نفی نیست و کارکرد اصلی امامان اهل بیت (ع) نیز آن است که علاوه بر تفسیرسنت پیامبر(ص) ، آنرا تداوم بخشند. دغدغه اصلی امیر مؤمنان (ع) چه در 25 سال عزلت و گوشه نشینی و چه در 5 سال خلافت و رهبری ، حفظ همین سنت نبوی (ص) بود. بنابر این وجود مقدس امام زمان (عج) نیز پس از ظهور ، دقیقاً بر اساس همان سیره و سنت عمل خواهد کرد و اندکی تفاوت و تخلف از آن نخواهد داشت. از این رو هر حدیث و گفته ای که بر اختلاف سیره و سنت مهدوی (ع) با سیره و سنت نبوی(ص) و علوی (ع) دلالت داشته باشد غیر قابل قبول و اعتماد بوده و باید یا آن را بطور مناسب تفسیر و تأویل نمود و یا آن را مخدوش و مردود دانست. اگر پیامبر و امام علی به اتکای حقانیت الهی خود ، کمترین اجبار و اکراهی را در حاکمیت خویش برنمی تابیدند و اراده آزاد مردم را کاملاً محترم می شماردند، در حکومتِ مهدوی (ع) نیز کمترین تحمیل و اکراهی وجود نخواهد داشت و حکومت جهانی آنحضرت بر مبنای آگاهی و اراده مردم شکل خواهد گرفت.
5- وَ يَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِيدا...( و [ مهدی (عج) ] اسلام را بازسازی می کند...)
دَعَا النَّاسَ إِلَى الْإِسْلَامِ جَدِيداً وَ هَدَاهُمْ إِلَى أَمْرٍ قَدْ دُثِرَ فَضَلّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ...( قائم را از آنرو " مهدی " می نامند که به امر گمشده ای [ که همان حقیقت دین است ] راهنمایی می کند ...)
بازسازی اسلام و ارایه تصویر حقیقی آن از مهمترین ویژه گی های عصر ظهور است که در هر دو حدیث بر آن تصریح شده است. در دوران بعثت و ظهور پیامبر(ص)، عمدتاً اسلام با چالش های بیرونی روبرو بود. چالش هایی که ناشی از وجود دشمنانی بود که اصل اسلام و پیام توحیدی و عدالت خواهانه آنرا برنمی تابیدند. اما از پس رحلت پیامبر ، آنچه که فراروی تفکر اصیل اسلامی قرار داشت ، چالش های درونی بود . چالش هایی که با فرض قبول اصل دین ، برآمده از تفسیرها و قرائت های سلیقه ای و احیاناً قدرت طلبانه از اسلام بود. رسالت امامان معصوم (ع) در طول دوران امامت و رهبری شان ، حفظ اصالت دین و مبارزه با آفت تحریف و استفاده کنندگان ابزاری از دین بود. و جبهه مقابل ائمه (ع) چه در زمان امام علی(ع) و حاکمیت خلفا و چه در زمان حاکمیت بنی امیه و بنی عباس ، جبهه ای دینی بود که نه تنها مخالفتی با اصل دین نداشت بلکه سخت مدعی دینداری بودند و خود را متولی امر دین می دانست و امامان معصوم(ع) را فاقد مشروعیت می شمرد و تمام آنچه که می گفت و عمل می کرد با توجیه دینی و به نام دین همراه بود، خصوصاً خلفای عباسی که اصولاً در ابتدا نیز به ظاهر، مردم را با نام اهل بیت پیامبر و با شعار مبارزه با بی دینی ها و بی عدالتی های بنی امیه مردم را گرد خود آوردند.اما نتیجه همان پوستین وارونه اسلام بود که پیشتر علی (ع) از آن سخن گفته بود.(نهج البلاغه/ خطبه 107 )
از همین رو توجه به آسیب شناسی اندیشه و رفتار دینی ، تعامل انتقادی با مؤمنان و دینداران و ارایه و تبیین ضابطه ها و معیار هایی برای نقدِ آنچه که به نام دین انجام می گیرد، یکی از محور های اصلی آموزه های امامان اهل بیت (ع) را تشکیل می داد. وجود انبوه احادیث وهشدار های صریح و تکاندهنده ای که از آن حضرات بر جای مانده ، گویای همین نکته است. احادیث و هشدار هایی که متأسفانه کمتر مورد توجه و رویکرد جامعه دینی – شیعی قرار دارد.
رویارویی فکری با ادیان و مکاتب مختلف که بخش عمده ای از آنها با نام " احتجاجات " در متون و جوامع حدیثی و روایی وجود دارد ، کارکرد و نقش مهم دیگر اهل بیت بوده است. اما در این عرصه گفتمان غالب ، استدلالی و احتجاجی ، بر مبنای " جدال احسن " است. و در برابر جبهه تحریف گرانِ دین فروش و سوءاستفاده گرانی که درون جامعه اسلامی ، مدعی دین داری بودند اما، گفتمان غالب امامان اهل بیت (ع) ، انتقادی و نقادانه بود. وجود مقدس حضرت حجت (ع) نیز در راستای همین نقش هدایتی و وظیفه امامتی ، نخستین رویارویی را با همین تحریف گران و دین فروشان خواهد داشت که چهره ای واژگونه از اسلام ارایه داده اند. از این دو حدیث شریف و سایر احادیث مشابه بوضوح دانسته می شود که تحریف ها و انحرافاتی که از سوی این گروه بر حقیقت دین وارد شده ، آنچنان است که معرفی " حقیقتِ گمشده دین " نیازمند آن است که مردم بار دیگر به اسلام فراخوانده شوند ! گویا که تا پیش از آن اکثریت مسلمانان بر دین دیگری بوده اند! و بسیاری از دینداران و مدعیان دین شناسی نیز روشنگری ها و هدایت های آن حضرت را نفی اسلام ! و دعوت به" دین جدید " ! تلقی می کنند و جالب آنکه به گفته برخی از بزرگان از علما و اهل معرفت ، عده ای نیز علیه آن حجت الهی ، تکلیف به جهاد می کنند!
(به دلیل اهمیت موضوع مهدویت ، حدیث چهاردهم نیز به این موضوع اختصاص خواهد یافت و به فلسفه مهدویت می پردازد...انشاء الله.)
دیدگاه خود را بنویسید