گفتگوی آینده با آیتالله قائممقامی
مدت زمان طولانی از ورود نخستین مهاجران مسلمان به اروپا و مغرب زمین میگذرد. پیش از مسلمانان نیز ادیان دیگری همچون یهودیت و مسیحیت به همین شکل ازسرزمین و زادگاه خویش در مشرق به مغرب راه یافته بودند با این تفاوت که امروز پیروان این ادیان اعضای اصلی جامعه خود به شمار میآیند. گویا مسلمانان هنوز برای رسیدن به این مرحله مسیرهای ناپیموده در پیش رو دارند. وجود نسلهای جدیدی مسلمانان که در اروپا همچون سرزمین مادری خود میدانند و نیز انبوه مسلمانان اروپایی تبار، ضرورت جامعهپذیری و ایفای نقش مسلمانان در جامعه به عنوان عضو اصلی را مورد تأکید قرار میدهد. علاوه بر این که جامعه اروپایی نیز به حق از مسلمانان چنین انتظاری دارد.
"بومیسازی اسلام و مسلمانان" ایدهای است که به گونهای به تعامل منطقی و سازنده میان مسلمانان و جامعه اروپایی، سامان بخشد و بسیاری از تنشهای موجود را از میان ببرد.
تشکیل سازمان مرکزی که بتواند جمعیتهای اسلامی را از تشت و پراکندگی خارج سازند، یکی از مهمترین راههاست که به فرایند "بومیسازی" کمک میکند و گویا اهمیت این موضوع به طور مشترک هم مورد توجه مسلمانان و هم دولتهای اروپایی است و همین نقطه تفاهم، نوید بخش چشماندازهای بهتری برای جامعه مسلمانان اروپا میباشد.
آیتا... سید عباس حسینی قائم مقامی رئیس کنونی مجلس اعلی شیعیان آلمان که در طول سالهای حضور خود در اروپا با طرح ایده "بومیسازی" کوشیده تا گفتمان " اعتدال و عقلانیت اسلامی" را هر چه بیشتر به مخاطبان اروپایی معرفی نماید. عملاً نیز در ایجاد سازمانهای مرکزی اسلامی در میان شیعیان ایفای نقش کرده است.
برای شناخت بیشتر از اهداف و کارکردهای دو تشکل اسلامی شیعیان در اروپا، یعنی اتحادیه اروپایی اسلامی علما و تئولوگهای شیعه و مجلس اسلامی شیعیان آلمان به گفتگو با وی نشستهایم:
آینده: با توجه به این که جنابعالی تجربه 5 سالهای در اروپا داشتهاید و شرایط مسلمانان آنجا را میدانید، به عنوان اولین سوال، وضعیت اجتماعی – فرهنگی جریانهای اسلامی در اروپا و جایگاه شیعیان نسبت به سایر مذاهب در این مقطع زمانی چگونه می بینید؟
آیتالله قائممقامی: همانطور که میدانید، حضور سازماندهی شده مسلمانان دراروپا سابقه طولانی ندارد، حضور در شکل مؤسسات اجتماعی به خصوص در قلب اروپا قطعاً کمتر از یک قرن است و اوج حضور و فعالیت آنان در همین 60-50 سال اخیر بوده است. البته این حضور برادران اهلسنت به صورت نهادینه و تشکیلاتی از سابقۀ طولانیتری برخوردار است آنان در طی این سالها در تعامل با جامعه اروپایی تجربیات زیادی به دست آوردهاند ولی اولین حضور رسمی و سازمان یافتۀ شیعیان در اروپا به تأسیس مسجد مسلمانان در هامبورگ برمیگردد که حدود 50 سال پیش است. البته یکی، دو سال بعد از مرکز هامبورگ، آیت الله بروجردی نمایندهای را به آمریکا میفرستد و در واقع دومین پایگاه اسلامی شیعیان در آمریکا شکل میگیرد. ویژگی مهم در این اقدام، فرستادن نماینده از سوی بالاترین مرجع روحانی به این کشورهاست و این به اهمیت و اعتبار سازمان میافزاید. نماینده ایشان در هامبورگ مرحوم آقای محققی و در آمریکا مرحوم دکتر حائری یزدی بودند و بعد از این مقطع است که سازمانهای شیعی در اقصی نقاط اروپا و آمریکا شکل میگیرند و البته متأسفانه در طول این سالها مراکز و جمعیتهای شیعی فاقد یک سازمان مرکزی بودهاند که به شکل اتحادیه یا فدراسیون بتواند از حقوق عمومی دفاع و هویت جمعی شیعیان را نمایندگی نماید و از آن فرم و شکل اولیه که کار صورت گرفته است، فعالیتها فراتر نمیرود. یعنی در این 20-30 سال اخیر هم که شیعه شکل بهتری داشته است، ما نتوانستیم خیلی در حوزه سازمانی کاری را بیشتر از آنچه که مرحوم آیة الله العظمی بروجردی انجام دادهاند، انجام دهیم. البته همانطور که عرض کردم در طول این 50 – 60 سال مراکز و جمعیتهای شیعی فراوانی تاسیس شدهاند ولی بین آنها یک ارتباط سازمانی و تعریف شده وجود نداشته است. این مراکز به عنوان مراکز متفرقه بودهاند، اما خصوصیتی که اهلسنت داشته است، از همان اول اتحادیهها و فدراسیونهای بینالمراکز را تشکیل دادند. اکنون در اروپا دهها اتحادیه وجود دارد که مختص مسلمانان است و هدایت و رهبری آن ها به دست برادران اهلسنت است.
آینده: نقش این سازمانها در امور اجتماعی مسلمانان و به خصوص شیعیان چیست؟
آیتالله قائممقامی: این سازمانها بسیار به کمک مسلمانان آمدند. چرا که در دهه اخیر و به خصوص 11 سپتامبر، متولیان امور اجتماعی این بحث را مطرح کردند که باید مسلمانان از این تکثر در حوزه اجتماعی و مدیریتی خارج شوند و تحت سازمانهای خاصی در تعامل باجامعه برآیند، به طوری که سران اروپا بعد از 11 سپتامبر رسماً نسبت به آن تذکر دادند و این موضوع را به عنوان سیاست قطعی مورد توجه قرار دادند. به این معنا که قاطعانه از مسلمانان میخواستند که باید سازمان مرکزی پیدا کنند و بصورت تعریف شده و شناسنامهدار در جامعه حضور پیدا کنند. همانطور که همه ادیان دیگر چه مسیحیت که اکثریت را تشکیل میدهد و چه ادیان دیگری مثلا یهودیت، بودیسم و... که از اقلیتهای دینی به شمار میآیند همگی آنان دارای سازمان مرکزی هستند و حکومت میداند با چه کسانی مواجه است و آنان نیز میدانند که چه مطالباتی میتوانند از حکومت داشته باشند. در اینجا، آن تجربه تاریخی اهل سنت به کمکشان آمد، زیرا آنها پیشاپیش تجربه تشکیل فدراسیونها را کسب کرده بودند و در فرایند جدید توانستند خیلی سریع آن توقعی که اروپا از آنها داشت برای تشکیل سازمان موردنظر، برآورده کنند.
ضمن این که اکثریت مسلمانان از اهلسنت بودند و به طور طبیعی امتیاز شناختهشدن به عنوان نماینده مسلمانان را داشتند. البته بسیاری از مسلمانان مقیم اروپا یک ویژگی دیگری هم داشتند و آن اینکه به دلیل سابقۀ حضور اروپاییان در بسیاری از کشورها ، آنان از تجربۀ همزیستی با اروپاییان برخوردار بوده اند . مثلا" الجزایری ها که بخش قابل توجهی از مسلمانان فرانسه را تشکیل می دهند، از چنین تجربه و پیشینۀ تاریخی برخوردارند و یا هندی ها و پاکستانی ها چنین تجربه ای را با انگلیسی ها دارند و این پیشینه از برخی جهات تعامل آنان با جامعه اروپایی را آسانتر نموده است. البته این نکته را عرض کنم که اساساً مسئله سنی و شیعه بین مسلمانان اروپا مطرح نیست و آن را به عنوان دو تفاوت مذهبی میشناسند وتمایز این دو مانند وضعیت در برخی کشورهای مسلمان نیست و این اصل باعث میشود نهایت احترام به سنتهای هم را داشته باشند. اما هنگامی که بحث نمایندگی مسلمانان در اروپا مطرح میشود، اولین سوال برای بنده این بود که سهم شیعیان در این میان چیست؟! ما اصلاً نمیخواهیم مرزبندیهای مذهبی را پررنگ کنیم ولی هنگامی که صحبت از تشکیل یک نهاد اجتماعی میشود باید سهم شیعه از همان اول مشخص باشد در غیر این صورت شیعه در ضمن اکثریت مسلمانان که اهلسنت هستند تعریف میشود و رفته رفته هویت شیعی رنگ میبازد. این بود که ما تصمیم گرفتیم که جامعه شیعه در عین احترام و رابطه برادرانه خود با سایر مذاهب اسلامی، برای تشخص بخشیدن به خود تلاش کند و این منطق برای برادران مسلمان نیز قابل درک است و همانطورکه جامعه اروپایی نیز از این مسئله استقبال میکند چون آنها نیز میخواهند با یک تشکل که به صورت شفاف عمل میکند تعامل داشته باشند.در چنین شرایطی بود که مثلا" گروههایی همچون علویون که عمدتا" آنها را مسلمان و گروهی آنها را شیعه میدانستند برای تثبیت هویت مستقل خود و بهره مندی از امتیازات این استقلال،اعلام کردند مسلمان نیستند ولی عقایدی شبیه مسلمانان دارند که اتفاقاً دولت آلمان از این مسئله استقبال کرد.لذا آنچه که در این 5 سال اخیر ضرورت آن احساس شد، شکلگیری یک سازمان مشخص و واحد برای شیعیان بود.
در گذشته، توسط گروههای متعددی و از جمله در همین مرکز اسلامی هامبورگ، تلاشهایی شده بود در جهت این که سازمانی برای شیعیان ایجاد شود، اما متأسفانه بنا به دلایلی هیچکدام از این تلاشها به ثمر نرسید.
استاد سید محمد عامر : سخنگوی مجلس شیعیان آلمان
آینده: نقشهای که برای تشکیل سازمان شیعیان است دارای چه سلسله مراتبی است؟ آیا باید به شکل یک سازمان مدنی باشد و یا این که دارای شخصیت حقوقی دیگری است؟
آیتالله قائممقامی: نخست این را یاد آور شوم که صرف تشکیل یک مرکز اسلامی و یا یک موسسه دینی در اروپا کار مشکلی نیست. شما با مشارکت سه نفر طبق قانون میتوانید یک مرکز اسلامی یا جمعیت اسلامی (NGO مذهبی) تأسیس کنید. ولیکن مساله تشکیل یک سازمان مرکزی مساله ای کاملا" متفاوت است. فراتر از این مؤسسات عادی، مؤسسات اتحادیه ای و فدراسیونی هستند. این فدراسیونها مراتبی دارند، یک قسم آن فدراسیون صنفی است برای مثال مانند جمعیت حقوقدانان مسلمانان که یک تشکل صنفی هستند، این تشکل باید با ارائه مدرک، ثابت کند که حقوقدانان و وکلاء عضو این مجموعه هستند و آنگاه این ادعا باید توسط دستگاههای رسمی حقوقی تأیید شود و اینها را به رسمیت بشناسند. مانند ما اتحادیه علمای شیعه در اروپا را که تشکل دیگری است که در اروپا به ثبت رسانده ایم. این هم یک اتحادیه صنفی است. ما برای ثبت این جمعیت، لازم بود که اکثریت علمای شیعه اروپا را جذب کنیم تا بتواند به عنوان یک تشکل رسمی اروپایی مورد تأیید دستگاه حقوقی و حکومت مرکزی قرار گیرد.اما فراتر ار اتحادیه های صنفی، فدراسیونها و سازمانهای مرکزی است که همه یا اکثریت جمعیت های مذهبی را زیر پوشش قرار می دهند و دیگر جنبه صنفی ندارد و به همه گروهها و جمعیت های مذهبی تعلق دارد.
آینده: آیا این انحصار میآورد؟
آیتالله قائممقامی: بله، در قالب تعریف خاص، انحصار میآورد. اگر هویت حقوقی سازمان به رسمیت شناخته شود و در مراجع قانونی به ثبت برسد، آنگاه برای شما انحصار میآورد و کس دیگری نمیتواند با این ادعا و مشخصات، تشکل جدیدی را به وجود آورد، مگر این که در آن تغییری ایجاد کند. این خیلی مهم است، که ممکن است کارهایی صورت بگیرد که جنبه هیئتی داشته و فاقد استانداردهای رسمی حقوقی باشد که در گذشته نمونه هایی از آن را داشتیم ولی هیچگاه کار سازمان مرکزی را نمی کند.
دکتر تقوی : نایب رییس مجلس شیعیان آلمان
آینده: اتحادیه اروپایی علمای شیعه در چه سالی ثبت شد؟
آیتالله قائممقامی: این اتحادیه در سال 2005 به عنوان یک فدراسیون علمای شیعه در اروپا ثبت رسمی شده است و در برگیرنده همۀ روحانیان شیعه ساکن در کشورهای اروپایی میشود. اما بالاتر از فدراسیونها و اتحادیه های صنفی ، فدراسیونهایی است که مربوط به مراکز وجمعیتهای اسلامی است که بسیار متفاوت است. احراز هویت حقوقی برای این اتحادیه بسیار سختتر و وابسته به شرایط خاصتر است. به هر حال تشکلهای صنفی به دلیل تعریفها و مشخصات و محدود بودنشان، آسانتر شکل میگیرند. اما تشکیل یک سازمان مرکزی و فدراسیون جامع در مورد کل مسلمانان یا کل شیعیان بسیار مشکلتر است. در اروپا مرزهای مشخص مذهبی وجود ندارد به این معنی که دولت مرکزی مرزبندیهای خاص برای فعالیتهای اجتماعی اقلیتها مشخص نکرده است بلکه همه افراد جامعه با هر دین و مذهبی،در خصوص فعالیتهای اجتماعی در بستر مشترک عمل می کنند. یعنی اگر مسلمانان بخواهند فعالیتهای اجتماعی- سیاسی داشته باشند، باید همراه سایر افراد جامعه فعالیت نمایند مثلا" ممکن است که حتی غیر مسلمانانبه یک مسلمان رای دهند و یا بالعکس مسلمانان به نامزدهای غیر مسلمان رای دهند. این لازمه سکولاریسم نهفته در جامعه غربی است. معتقدند نباید در تصمیمگیریهای اجتماعی مرزبندیهای مذهبی وارد نشود یعنی یک مسلمان میتواند.
کاندید شود و رأی بیاورد و یا مسلمانی، اگر کاندیدای مطلوبش در بین مسیحیان و یهودیان یافت، می تواند به آن رأی دهد و چون دولت در مسائل مذهبی بیطرف است، هیچ دخالتی در تشکیل سارمانهای مذهبی ندارد جز آنکه شرایط حقوقی لازم را در مورد آنان احراز و تایید نماید . بنابراین تنها راه ممکن این است که پیروان افراد مذاهب مختلف خودشان در یک مؤسسه دینی به فعالیت بپردازندو به اصطلاح تشکیل «جمعیت مذهبی» دهند. برای مثال هر فرد مسیحی عضو یک کلیسا است و در این رابطه نیز مالیاتی تحت عنوان «مالیات کلیسا» میپردازد. اینجاست که وجود یک نهاد دینی اهمیت پیدا میکند و اگر هم فدراسیون و یا سازمان مرکزی هم بخواهد تشکیل شود، باید از درون همین جمعیتها تشکیل شود،آنگاه این جمعیت ها یا به صورت هیئتی هستند یا به صورت رسمی و شناسنامه دار. جمعیتهایی که به صورت هیئت به فعالیت مشغول هستند در آنجا هیچ منع قانونی ندارند، البته تا هنگامی که خلافی مرتکب نشوند. ولی نمیتوانند هیچ مطالبه حقوقی مشخصی داشته باشند. اما برای تشکیل فدراسیون و یا اتحادیه، اعضا باید جمعیتهای رسمی ثبت شده باشند و به تأیید حقوقی مراجع رسمی و قانونی رسیده باشند. بنابراین میتوان حدس زد که گرد آوردن تعداد قابل توجهی از جمعیت های رسمی که بتوان با آنها یک مجلس و سازمان مرکزی تشکیل داد کار چندان آسانی نیست .لذا ما همین یکی -دو تجربهای که در آلمان داشتیم، یا نتوانسته بودند همه جمعیتها را گرد آورند و یا اصولا" شامل افراد حقیقی بوده است.در یک مورد مجمع جهانی اهلبیت دخالت کرده بود و مجمع اروپایی تشکیل داده بود که برای انجام این کار از شخصیتهای حقیقی استفاده کرده بودند. یعنی حدود 15-10 شخصیت حقیقی مسلمان را گرد هم آوردند و تشکیل اتحادیه دادند، اما این چنین تشکلی هیچگاه اعتبار فدراسیونی و اتحادیهای پیدا نمیکند. ممکن است در تبلیغات گفته شود فدراسیونی تشکیل شده است اما حقیقت اینگونه نیست و آن چیزی که رسمی و قانونی است در حد یک موسسه مذهبی معمولی است .
اصولاً در «مجلس اعلای مذهبی» باید همه اعضاء ،افراد حقوقی و برآمده از تشکل های رسمی ثبت شده باشند.
آیت الله قائم مقامی : رییس مجلس شیعیان آلمان
آینده: حد نصاب افرادی که در پوشش جمعیتهایی که ثبت می شوند، چقدر است؟ یعنی تعداد افراد در هر جمعیت مهم است؟
آیتاللــه قائممقامی: قطعاً مهم است و اینها باید به اصــطلاح اعــضای " گمایندۀ" ( Gemeinde ( خود را به مراجع قانونی معرفی کنند ولی به دلیل این که تفکیک مذهبی در آنجا وجود ندارد، این موضوع در اولویت قرار ندارد. یعنی ممکن است یک جمعیت 10 عضو داشته باشد و جمعیت دیگر 1000 عضو داشته باشد یا اعضای فعال و غیرفعال داشته باشند. آن چیزی که مهم است و تنها راه قانونی است، جمعیت ثبت شده است.آینده: آیا تعداد اعضای جمعیت ها در سهم آنان در سازمان مرکزی، یعنی فدراسیونی که تشکیل می شود موثر است؟
آیتالله قائممقامی: از نگاه قانونی هیچ تفاوتی بین موسسات از لحاظ کثرت اعضا وجود ندارد، به دلیل این که یک ساختار دمکراتیک وجود دارد و دمکراسی موسسات است، یعنی دمکراسی مبتنی بر حقوق موسسات و جمعیتها است نه دمکراسی مبتنی بر افراد. یعنی در مورد این دمکراسی مبتنی بر افراد حقوقی حاکم است، بنابراین هرکدام از این موسسات که ثبت شدهاند از حقوق مساوی برخوردارند. اما درون خود تشکیلات در فرآیندهای تصمیمگیری و جهتگیریهای فدراسیون و یا اتحادیه، هرکدام از موسسات معطوف به سوابق، توانمندیها، کثرت اعضایشان، طبیعتاً تأثیرگذاریشان نیز بیشتر خواهد بود و برایشان ملاحظات بیشتری خواهند داشت
برای نمونه، در مجلس مسلمانان آلمانZMD – که همه اعضای آن برادران و تشکلهای اهل تسنن هستند، مرکز اسلامی هامبورگ عضو است، اما مرکز اسلامی هامبورگ با توافقاتی که انجام شده، قرار بر این شده که در تصمیم گیریها دو رأی داشته باشد ولی این یک توافق داخلی است و از لحاظ حقوقی هیچ الزامی بر آن وجود ندارد، خود افراد توافق کردند که مرکز اسلامی هامبورگ بین 80-70 مرکز اسلامی فعال به دلیل شأن و جایگاهی که دارد از این حق برخوردار باشد.
در سالهای اخیر اتفاقی که افتاد این بود که مرکز اسلامی هامبورگ در هیأت رئیسه آن مجلس راه پیدا کردو دارای یک نماینده شد و این یک اتفاق جدید بعد از حدود 40 سال فعالیت این مجلس و عضویت مرکز اسلامی در آن میباشد.
آینده: بحثهایی که شما کردید در جهت کمی قضیه است ولی از لحاظ کیفی و تأثیرگذاری، این مراکز اسلامی چگونه عمل میکنند؟ آیا در بین مسلمانان دارای اعتباری هستند؟
آیتالله قائممقامی: از نظر اعتبار، طبیعی است که این فدراسیونها اعتبار خود را از جمعیت های عضو خود کسب میکنند پس دارای اعتبار می باشند ولی از نظر تاثیر گذاری ، مثل هر سازمان دیگری به میزان فعالیت و ابتکار عمل آن سازمان بستگی دارد . اما یک نکته ار در این مورد یاد آور می شوم و آن اینکه متأسفانه یکی از بزرگترین مشکلات فدراسیونهای اسلامی در اروپا همین بحران تاثیر گذاری است . از همان ابتدا که بنده به آلمان رفتم، علاوه بر جمعآوری اطلاعات به یک آسیبشناسی در آنجا پرداختیم. مهمترین اشکالی که در رابطه با اتحادیهها و مجامع اسلامی در اروپا متوجه شدیم این بود که بیشتر از این که به عنوان اتحادیهها و مجامع اسلامی مطرح باشند، مجالس و مجامع مسلمانان هستند ، بدون رویکردهای اسلامی . و بدین جهت از اهمیت کمتری در نگاه مخاطبان اروپایی و حتی خود مسلمانان برخوردارند و این نکته مهمی است. یعنی معمولا" اظهارنظرهاو مواضع این اتحادیهها به عنوان خواستهها و نظریات اکثر مسلمانان تلقی نمیشود، البته در جهت مطالبات حقوقی و اجتماعی مسلمانان اقدامات مفیدی کرده و میکنند ولی در مورد مسائل مهم و موضوعات اساسی و چالش بر انگیزاگر اظهارنظری انجام دهند از سوی طرف اروپایی خیلی جدی تلقی نمیشود واز دلایل آن این است که مدیریت این تشکلها در دست افراد و شهروندان معمولی در جامعه اروپایی میباشد. و در نهایت افراد نخبهای مانند پزشک و یا مهندس، ریاست این مجامع را به عهده دارد، ولی از حیث وجهه دینی ،افراد خاصی که بتوانند یک جریان دینی را هدایت کنند، نیستند. و ازاین نظر معمولاً دچار خلأهایی هم در بین مسلمانان و هم در تعامل با اکثریت جامعه که غیر مسلمان اند می باشد.
این از آسیبهای جدی بود که شناسائی شد و به همین دلیل سعی کردیم در طراحی صورت گرفته برای مجلس شیعیان، این اشکال جبران شود و بر همین اساس بود که ما مقدم بر مجلس شیعیان،اتحادیه علمارا تشکیل دادیم.چرا که ما برای حفظ هویت مذهبی این فدراسیونها، دو راه در پیشرو داشتیم. نخست این که این اتحادیههای اروپایی را در ارتباط با یک مرکز دینی خارج از اروپا قرار دهیم که این بسیار مشکل است زیرابرای آن جامعه پذیرفتنی نیست عدهای که در اروپا ساکن هستند وانتظار برخورداری از حقوق شهروندی برابر با دیگر شهروندان را دارند ؛ در عین حال تصمیمگیری هایشان در نهادی خارج از آن جامعه صورت پذیرد و متأسفانه این موضوعی است که هنوز افرادی درخارج از اروپا به آن توجه نکرده اند. بلکه این موضوع این است که بالاخره یک دولت ویک جامعه این خواسته را منطقی می داند که از شهروندان خود بخواهد که فعالیتهای اجتماعی شان را در ارتباط با مبادی تصمیم ساز در خارج کشور قرار ندهند وبنظر می رسد قطع نظر از انگیزه ها نفس این خواسته منطقی بنظر می آید.چنانکه مثلا در ایران نیز مشاهده می کنیم که حکومت از احزاب وگروهها ، حتا اگر از اقلیتها ی مذهبی باشند،انتظار دارد ماهیت بومی خود را حفظ نمایند واز جریانهای خارج از کشور تاثیر نپذیرند .هرچند مساله تبعیت و پیروزی مذهبی امری است که ماهیت فرا ملیتی آن برای همگان قابل قبول است وطبیعی است که مسلمانان و شیعیان در رفتارهای مذهبی خود از مراجع ورهبران دینی قطع نظر از ملیت و قومیت پیروی نمایند ولی ارتباط سازمانی وسیاسی امر دیگری است. یکی از انتقادهایی که من هماکنون به بعضی دوستان دارم این است که ما نمیتوانیم با یک زبان "خود بنیاد" و با معیار های خود خوانده به تعامل با دیگران بپردازیم . ما اگر میخواهیم یک کار بینالمللی انجام دهیم باید با زبان مشترک که زبان تفاهم است با یکدیگر تعامل کنیم .زبانی که برای همه قابل درک باشد. من بارها گفتهام که قرآن تنها متن مقدس دینی است که در عین این که زبان دعوت به ایمان را دارد، زبان تفاهم را هم پایهگذاری کرده است. قرآن نخست منطق خود را که دعوت به تفکر و تعقل است را بیان میکند و انتظار داردمورد پذیرش قرار گیرد اما گام بعدی می گوید اگر منطق من را نمیپذیرید و اگر ایمان نمیآورید، حداقل بر سر باورهای مشترک با هم تفاهم داشته باشید. بنا براین از نظر قرآن هرگز تنها راهی که ما بخواهیم با دیگران در تعامل باشیم این نیست که همه آنها مثل ما مسلمان شوند، بلکه منطق تفاهم نیز وجود دارد.در منطق تفاهم هرکس با حفظ هویت دینی و مذهبی خود میتواند با فرد دیگری تعامل و همزیستی مسالمتآمیز داشته باشد.
زبان تفاهم نمی تواند مبتنی بر معیارهای خود بنیاد باشد. یعنی معیارهایی که فقط برباور های یک طرف بنا شده اند ، بلکه زبان تفاهم برآمده از، یعنی منطق بینالاذهانی، یعنی باید خاصیت فهم بینالاذهانی داشته باشد و من به جد معتقدم که پایه گذار این زبان در میان ادیان قرآن کریم است. همانطور که شما میدانید ایمان با توجه به تعریف سنتی که دارد فاقد قوانین و معیارهای بینالاذهانی است. ما اگر بخواهیم کار مشترک و جمعی انجام دهیم باید طبق زبان تفاهم توجیه پذیر باشد. شما نیاز دارید ذهن مخاطب را در مسائل شریک کنید و او را نسبت به راستی و درستی کاری که انجام میدهید متقاعد کنید تا او هم بتواند مشارکت کند. اصولاً منطق همه با هم بودن با منطق همه با من بودن فرق میکند. ما بسیاری از جاها این دو مفهوم را با هم خلط کرده ایم و معمولا" وقتی صحبت از کار جمعی و مشترک میکنیم مبتنی بر منطق همه با من بودن، است. در نتیجه چون زبان "خودساخته" و معیارهای "خود بنیاد"است و فقط همفکران ما این موضوع را درک میکنند، بقیه را هم بدون آنکه درکی از این منطق داشته باشند دعوت به تبعیت میکنیم. این نوع منطق در فرآیندهای جمعی و اجتماعی، عموماً و در فرآیندهای جهانی و بینالمللی ، خصوصا" ، هرگز پاسخ نمیدهد. متأسفانه بسیاری از کارهایی که در سطح بینالمللی انجام گرفته است از منطق بینالاذهانی تبعیت نمیکند و بی تعارف ، اصولا" زبان تفاهم برای بسیاری از نخبگان سیاسی و مذهبی ما شناخته شده نیست . من به صراحت عرض میکنم اینکه بیاییم در کشور یک اجلاس مذهبی جهانی تشکیل دهیم و از تمام نقاط جهان نیز افرادی را به آن دعوت کنیم و سگس در آن اجلاس شخصیت های سیاسی سخن بگویند و مواضع سیاسی اتخاذ کنند و سخنانی خارج از عرف دیگلماتیک زده شود و در نهایت تحریکزایی سیاسی صورت گیرد، منطق قابل دفاعی ندارد. بعد ما انتظار داریم کسی که از یک کشور اروپایی و آمریکایی در چنین اجلاسی شرکت کرده در کشور خود با مشکل مواجه نشود.
این فدراسیونی که ما تشکیل میدهیم اولا" بایدهیچگونه برانگیزندگی از عوامل خارجی نداشته باشد. ثانیا" باید مقید به چارچوبهای دینی و مبرا از عناصر سیاسی باشد. به همین جهت ما معتقدیم که موفقیت یک فدراسیون و هر یا حرکت جمعی مذهبی در اروپا و به طور مشخص حرکت جمعی شیعیان در اروپا و غرب اولاً در گروی پیروی از یک منطق بینالاذهانی است و ثانیاً در ذیل همان شرط بومی بودن است و لذا از همان اول بر روی بومی بودن فعالیتهای مذهبی تاکید داشتهایم که این به معنای ارتباط نداشتن با نهادهای دینی خارج از آن کشور نیست، بلکه منظور این است که بر حسب اقتضائات و شرایط ناظر به نیازمندیهای طبیعی و واقعی ِهمان جامعه عمل می کند و نه عوامل و شرایط خارجی که بیگانه با واقعیت های آن جامعه می باشد ولی همانطور که بارها گفته ام ارتباط با نهادهای مذهبی ، فراتر از ارتباطات ملی است. مانند کاتولیکهای جهان که ارتباط خود را با واتیکان حفظ کردهاند و این ارتباط هیچ شائبه سیاسی را نباید ایجاد کند. اینها شرایطی است که ما برای صحت و تداوم این کار سعی کردهایم لحاظ کنیم و موفقیت این حرکت در گروی تعهدآن به همین شرایط وچارچوبهامی باشد. به یقین اگر این پایبندیها نبود، تحقق تشکیل چنین مجلسی امکانپذیر نبود نه از طرف مسلمانان و شیعیان مورد استقبال قرار میگرفت چرا که به هر حال بحث قومیت و کشور مطرح بود و هرکسی تعلقات قومی خود را داراست و تمایلی به برتری و ترجیح دیگر قومیت ها را ندارند و همچنین از سوی مردم و مسوولان آنجامعه نیز شائبه های سیاسی و قومیتی در فعالیتهای مذهبی خصوصا" در مدیریت اتحادیه ها و سازمانهای مرکزی جمعیت های مسلمان برتابیده نمی شود. ما در 5 سال گذشته، تمام تلاش خود را صرف باورپذیری این منطق کردیم تا بتوانیم با ایجاد یک زبان و درک مشترک یک حرکت همگانی و جمعی ایجاد شود. چرا که این زبان بینالاذهانی در حوزه فعالیتهای مذهبی چندان سابقهدار نیست و کمتر کسی با آن آشنا است ومعمولا" فعالیتها یا با گرایشات ملی و قومی بوده و یا با گرایشهای سیاسی آمیخته بوده است و ما فارغ از این گرایشات تلاش کردیم یک فعالیت مذهبی محض و فرا ملیتی ارائه دهیم تا امکان گردآوری همه شیعیان با گرایشات و ذائقههای مختلف فراهم گردد.
آینده: آیا از نظر تشکیلاتی مجلس شیعیان وابسته به اتحادیه علماء شیعه است؟
آیتالله قائممقامی: خیر ولی نوعی ارتباط تشکیلاتی میان آنها وجود دارد . این نکته را باید توضیح دهم که ما به جد معتقد بودیم که باید اصالت این مجلس حفظ شود.می دانستیم که یکی از مهم ترین وجوه تمایز شیعه با سایر مذاهب اسلامی وجود نهاد روحانیت و مرجع مذهبی است. و ویژگی مهم روحانیت و مرجعیت اینست که به عنوان یک نهاد مدنی به شمار می آید نه یک نهاد دولتی! نهاد مدنی به معنای این که قدرت تأثیرگذاری و برانگیزندگی خود را از میان توده گرفته و کسی از بالا این قدرت را به آن اعطا نکرده است، به معنای دیگر برآمده از متن جامعه دیندار است.
الگوهایی که اول در بین دوستان مطرح بود، الگوی غالب در مراکز اسلامی بود، اولین نکته ای که در طراحی این مجلس مورد توجه قرار گرفت این بود که ضمن بهره گیری کامل از تجربیات و الگو های موجود باید عناصر هویتبخش خودرا بشناسیم و در الگوی مورد نظر خوداین عناصر را دخالت دهیم. مهمترین عنصر هویت شیعه در رویکرد سازمانی و تشکیلاتی، همان وجود روحانیت و مرجعیت است و لذا حفظ اصالت یک سازمان شیعی ارتباط و اتصال آن به جریان مرجعیت و روحانیت است. منتها ما یک مشکل داشتیم و این بود که مرجعیت در شکل رسمی خود و شناخته شده، معطوف و متمرکز در حوزههای علمیه است؛ حوزه علمیه قم و یا حوزه علمیه نجف است. اما مشکل این است این دو مرکز مهم در مناسبات جهانی شناخته شده و تعریف شده نیستند و برای مخاطبان اروپایی ونهادهای رسمی و قانونی که قاعدتا" باید این سازمان را به رسمیت بشناسند و بر آن آثار حقوقی مترتـّب سازند، یک تعریف مشخصی از نهاد مرجعیت و روحانیت ، آنگونه که مثلا" در میان کاتولیک ها مشاهده میکنیم ، وجود ندارد و از این گذشته بر اساس قوانین اروپایی کلیه اجزاء و عناصر نهاد های مدنی اعم از نهاد های سیاسی ، مذهبی ، صنفی همگی باید کاملا" دمکراتیک و انتخابی باشد.
حالا اگر بحث صلاحیتهای صنفی باشد موضوع فرق میکند مانند مرکز اسلامی هامبورگ که مدیر آن ضمن آنکه به انتخاب اعضاء می باشد ولی صلاحیتهای علمی و دینی توسط بزرگترین مرجع دینی در ایران تعیین میشود و این موضوع برای دولت آلمان پذیرفته شده است.
البته این موضوع مربوط به قبل از انقلاب است و اگر الان میخواست روند اجرایی پیدا کند، ایجاد حساسیت میکرد، به دلیل ابهاماتی که وجود دارد معلوم نبود مورد پذیرش قرار گیرد. به هر حال این مسئله اکنون در آنجا کاملاً حل شده است و نمیگوید که انتخاب روحانی آنجا با مرجع تقلید در ایران است بلکه میگوید انتخاب آن مکانیزم خاصی دارد و در چارچوب قوانین آلمان است ولی تأیید صلاحیتهای دینی و علمی توسط بزرگترین مرجع دینی است و از پیش از انقلاب و از آغاز تاسیس این مرکز که به زمان مرحوم آیة الله العظمی بروجردی باز می گردد، این موضوع برای دولت آلمان حل شده بود که این یر عهده بزرگترین مرجع دینی توسط دولت تعیین میشود و لذا بعد از انقلاب این بزرگترین مرجع دینی، رهبریت انقلاب و کشور شده است. البته یک مدت ، مرحوم آیة الله بهشتی با تغییر اساسنامه مرکز و برای جلو گیری از پاره ای اختلافات در تعیین و تشخیص مصداق بزرگترین مرجع مذهبی ، این حق رابرای شخص خودشان قرار دادند و در متن اساسنامه وارد شد که تصمیم گیری در این مورد بر عهده امام فعلی " سید محمد حسینی بهشتی" استو لذا تا زمان شهادت ایشان ، تمام امام های بعدی را آقای بهشتی تعیین می کردند ولی پس از ایشان اینگونه شد که امام فعلی امام بعدی را به بزگترین مرجع مذهبی در ایران برای تایید صلاحیت های مذهبی و علمی معرفی می کند و پس از تایید او رسمیت می یابد.
با توجه به همین محذوراتی که اشاره کردم ، به این نتیجه رسیدیم که برای تشکیل فدراسیون شیعی از همان استراتژی بومیسازی بهره گیریم که در عین ارتباط با روحانیت و مرجعیت، اصل بومیسازی و عمل کردن در چارچوب قوانین آلمان و اروپا مخدوش نشود.و به همین دلیل ، نخست اتحادیه اروپایی علمای شیعه را تشکیل دادیم که یک نهاد بومی است و در واقع علمای شیعه بومی اروپا در این مجمع عضویت دارند و آنگاه با موافقت نمایندگان مراکز و جمعیت های شیعی ، در اساسنامه مجلس شیعیان مسیر ارتباط این مجلس با نهاد مرجعیت و روحانیت ، از طریق اتحادیه علمای شیعه پیش بینی شده است
آینده: چگونه صلاحیت و معیار این روحانیون تأیید میشود؟
آیتالله قائممقامی: دراساسنامه پیشبینی شده است،که علاوه بر تأییدیه علمی از حوزههای علمیه معتبر باید دارای سوابق فعالیت مذهبی در منطقه را داشته باشند.
آینده: بنابراین مجلس شیعیان آلمان در عین استقلال حقوقی ، با اتحادیه علمای شیعه ارتباط دارد.
آیتالله قائممقامی:بله دقیقا" ! مجلس شیعیان از نظر حقوقی یک نهاد کاملا" مستقل است ولی پاره ای از تصمیم گیریهای کلان و نیز اشراف و نظارت کلی بر فعالیتهای این مجلس از طریق اتحادیه علماء بر عهده مرجعیت شیعه گذارده شده است که جزئیات آن در اساسنامه آمده است.
آینده: در مورد روند کار توضیح دهید، این دو جریان هر کدام از چه دورهای شروع و چه زمانی شکل رسمی گرفت و وضعیت فعلی آن چگونه است؟
آیتالله قائممقامی: این مسئله از بدو ورود بنده به آلمان مطرح شد. اولین جلسه را در سال 2004 برگزار کردیم یعنی حدود 8-7 ماه بعد از این که به آلمان رفتم. البته به دلیل این که هنوز زبان تفاهمی بین یکدیگر را پیدا نکرده بودیم وجمعیت های شیعی که از سلایق و گرایشات مذهبی ، سیاسی و قومی بسیار متنوعی برخوردارند به دلیل پاره ای موانع و محذورات که در طول سالیان بوجود آمده بود خیلی استقبال نکردند و در آن جلسات نخستین با وجود تلاش زیادی که شده بود صرفا" موفق به تشکیل چند کمیسیون مشورتی شدیم . ولی رفته رفته با شفاف سازی و اتخاذ سیاستهای فهم پذیر و تلاش برای باور پذیر کردن این سیاستها در نزد این جمعیتها و برقراری ارتباطات گسترده بالاخره به فضل الهی موفق شدیم گام نخست را که تشکیل اتحادیه علماء به عنوان یک مقدمه ضروری بود برداریم .اتحادیه علما در اواخر سال 2005 یعنی تشکیل شد و به ثبت رسمی اروپایی رسید و متعاقب آن ما شروع به تکمیل عضوگیری کردیم و شناسایی روحانیون اروپا کردیم ودر سال 2007، دومین اجلاس سراسری اتحادیه را برگزار نمودیم که تقریباً تمام روحانیون مقیم در منطقه شینگن (از 16 کشور اروپایی) حضور پیدا کردند.
آینده: چه تعداد شرکت کرده بودند؟
آیتالله قائممقامی: در سال 2007 حدود 140 نفر از روحانیون منطقه شرکت کردند. شاید حدود 10 نفر از روحانیون منطقه شینگن نتوانسته بودند شرکت کنند.
آینده: همه این روحانیون عضو مجمع هستند؟
آیتالله قائممقامی: بله،همه عضوهستند و فرم رسمی عضویت را پرکرده اند.
آینده: تقریباً این اتحادیه تمام روحانیون شیعه منطقه را پوشش صد در صد داده است؟
آیتالله قائممقامی: بله، البته با یک مقدار احتیاط در منطقه شینگن پوشش 98 درصدی دارد. علت آن هم این است که بعضی مناطق دور دست هستند و دسترسی به آنجا برای ما غیرممکن است.
آینده: در داخل اتحادیه، علما از نظر کیفی رتبهبندی صورت گرفته است یا نه همه به صورت واحد هستند؟
آیتالله قائممقامی: البته در اتحادیه، ارگانها و اجزای مختلف مشغول به فعالیت هستند. یک هیأت رئیسه است که از میان خود اعضا و با رأی اعضا انتخاب میشوند. یک هیأت نظارت و داوری و یک شورای علمی و افتاء وجود دارد. در شورای علمی و افتاء چند مجتهد مسلم باید عضویت داشته و باید به تأیید مراجع تقلید رسیده باشند. سه عضو هیأت نظارت و داوری نیز باید به نوعی مورد تأیید مرجعیت باشند ولی بقیه اعضا با انتخاب اعضای مجمع عمومی برگزیده میشوند.
آینده: این اعضایی که نام بردیدانتخابی هستند و یا این که انتصابی میباشند؟
آیتالله قائممقامی: در ساختار تشکیلات اروپایی اصلاً چیزی به نام انتصاب وجود ندارد و این نیز از نکات دیگری است که باید رعایت کرد.الزام قانونی وجود دارد که همه ارکان تشکیلات باید انتخابی باشند و در روندی دمکراتیک برگزیده شوند که البته همانگونه که اشاره کردم ما بادر نظر گرفتن این الزام قانونی وبا بهره گیری از ظرافتهای حقوقی به مسئله تائید مرجعیت رسمبت بخشیده ایم.
آینده: پس در واقع دو انتخاب مجزا است.که یکی بین اعضای مجتهد تأیید شده و دیگری هم بین سایر اعضا برگزار میشود.
آیتالله قائممقامی: همینطور است.ولی با این توضیح که مجتهدانی که انتخاب می شوند لزوما نباید از میان اعضای اتحادیه باشند بلکه می تواند از خارج اروپا واز میان علمای حوزه های علمیه برگزیده شوند.
آینده: در هیأت رئیسه چطور؟
آیتالله قائممقامی: خیر،هیئت رئیسه از میان اعضا باید باشندو البته طبیعتا در هنگامی که فرد میخواهد عضو شود یک سری شرایط دارد ولی بعد از تثبیت عضویت هرکسی میتواند کاندیدا شود و رأی آورد.
آینده: اتحادیه امسال اجلاس عمومی دارد؟
آیتالله قائممقامی: امسال به دلیل این که درگیر مجلس عالی شیعیان بودیم، متأسفانه این اجلاس را نتوانستیم تشکیل دهیم و امیدواریم در سال 2009 این اجلاس را تشکیل دهیم.
آینده: در مورد مجلس عالی شیعیان چطور؟
آیتالله قائممقامی: ساختار مجلس شیعیان فرق میکند وقدری پیچیدهتر است. پس از سال 2004 نخستین اجلاس رسمی برگزار شد وکمیسیونی تشکیل گردید همچنان شرائط برای برگزاری اجلاس سراسری مراکز و جمعیت ها فراهم نبود تا اینگه بلاخره پس از تتلاشهای فراوان که مبتنی بر رفع موانع وایجاد مقتضیات عدیده بود اولین اجلاس رسمی مجلس شیعیان در اوایل سال گذشته (2008) برگزار شد. در آناجلاس کمیتهای موقت انتخاب شدکه بین 6 تا 7 ماه فرصت داشتند مقدمات قانونی تشکیل مجلس و تهیه اساسنامه و آییننامههای لازم را انجام دهند و در این کمیته 12 نفرنمایندگان مراکز شیعی انتخاب شدند.که در میان انها از شیعیان بوسینیایی، عراقی، ایرانی، پاکستانی، آلمانی، مصری و... حضور داشتند و این افراد تحت نظارت اتحادیه علما با جدیت تلاش کردند ودر این مدت کوتاه 12 جلسه فشرده برگزار کردند تا مقدمات لازم را فراهم سازند واز جمله با تلاش انان متن اساسنامه پیشنهادی تنظیم شد، وپس از پایان فرصت 7 ماهه اجلاس دوم که در واقع اجلاس اعلان موجودیت رسمی و جلسه تشکیل این مجلس بود در هفتم ماه مارس امسال همزمان با اولین روز امامت و ولایت امام زمان(عج) برگزار شد که در ان نمایندگان مراکز و جمعیتهای اسلامی شیعه در آلمان با گرایشات مختلف شرکت داشتند، و در آن اجلاس بعد از بحثهای طولانی که انجام شد اساسنامه با اصلاحات و نظراتی به تصویب رسید و 13 عضو هیأت رئیسه هم از بین تقریبا 40 نفر که کاندید شده بودند انتخاب شدند. در واقع ارکان اصلی مجلس شیعیان شکل گرفت و در نهایت در چند روز گذشته مراحل قطعی ثبت آن طی شد. در حال حاضر از طرف دولت آلمان به عنوان یک مجلس رسمی شیعیان شناخته میشود.وهم اکنون با شکل گیری ساختار اداری تشکیل کمیسیونهای تخصصی هم زیر نظر هیئت رئیسه در حال انجام است.
آینده:همینجا مناسب است که مقداری درمورد وظائف وکارکردهای مجلس شیعیان بیشتر توضیح دهید.
آیتالله قائممقامی:مهمترین وظیفه مجلس این است که یک هویت واحد ومتشخصی ازشیعه در جامعه آلمانی ارایه دهد.وشرایط را برای حضور شیعه به عنوان یک اقلیت شناسنامه دار وتاثیر گذار در آن جامعه فراهم سازد وبا استفاده از ظرفیت های قانونی وحقوقی که وجود دارد یک تعامل منطقی ومبتنی برحقوق و تکالیف متقابل میان اقلیت شیعه و مجموعه جامعه برقرار سازد. در جوامع اروپایی ضرفیتهای حقوقی و قانونی بسیاری برای فعالیتهای دینی و مذهبی اقلیتها وجود دارد که اکنون بسیاری از این اقلیتها از این حقوق بهره مند هستند . اما متاسفانه مسلمانان و خصوصا" شیعیان تا کنون کنتر از این ظرفیتها استفاده کرده اند و تشکیل سازمان مرکزی یکی از پیش شرطهای این مساله است .
همانطور که میدانید جامعه آلمانی جامعه ای سکولار است ولی باید توجه داشت براساس تعریفی که قانون اساسی آلمان ارائه می دهد، سکولاریسم پذیرفته شده در آن جامعه هیچ منافاتی با فعالیتهای دینی اقلیتها و برخورداری آنها از حقوق و آزادی های مذهبی ندارد. طبق تعریف رسمی ، سکولاریسم به معنای بیطرفی حکومت نسبت به ادیان است، و اینکه هیچ ترجیحی بین ادیان نمیگذارد و در مسائل سیاسی – اجتماعی ملاحظات مذهبی خاص را در نظر نمیگیرد. بنابراین سکولاریسمی که در جامعه اروپایی و به خصوص در آلمان وجود دارد علی القاعده نه تنها منع قانونی برای فعالیتهای مذهبی ایجاد نمیکند، بلکه قانون الزام دارد که امکانات جامعه به صورت مساوی در اختیار همگان قرار گیرد، و متأسفانه از این حق ما تاکنون استفاده کامل نکردیم، چون زمینه و امکان آن نبوده است. چنانچه مسیحیان از این حق به طور کامل استفاده میکنند. یهودیان طبق پروتکلی که با دولت دارند تمام کنیساهای یهودی را حمایت میکنند و در طول این سالیان به مطالبات خود رسیدند، برادارن مسلمان اهلسنت نیز در این جهت از ما جلوتر هستندچرا که سالیانی است که به طور جدی سازمانهایی را تشکیل دادهاند که از طرف حکومت نیز به رسمیت شناخته شدهاندوالبته الحمدلله اکنون شیعیان نیز با یک تأخیر چندین ساله بالاخره با تشکیل مجلس شیعیان این کار را انجام داده اند.
آینده: تعداد مسلمانان در آلمان چقدر است؟
آیتالله قائممقامی: هیچ آمار رسمی از مسلمانان در اروپا و خصوصاً آلمان وجود ندارد، به دلیل این که اقلیتها ثبت رسمی نمیشوند و همه آمارها مبتنی بر قرائن و شواهد است که معمولاً دو نوع برآورد وجود دارد. یک آمار که از سوی دستگاههای رسمی اعلام میشود و یک آمار نیز از طریق خود مسلمانان اعلام میشود،که در آلمان یک فاصله 1 تا 5/1 میلیونی میان آمار رسمی و غیر رسمی وجود دارد. آماری که دستگاههای رسمی اعلام میکنند 3 تا 5/3 میلیون نفر مسلمان را نشان می دهد ولی آمار غیر رسمی تا 5/4 میلیون نفر را بیان میکند.
آینده: چه تمهیداتی صورت گرفت که شما کشور آلمان را در کل اتحادیه اروپا برای تشکیل این مجمع در نظر گرفتید؟
آیتالله قائممقامی: اولاً آلمان قلب اروپا است وبه دلیل این که بیشترین تمرکز شیعیان اروپا در آلمان و انگلیس می باشد و آلمان نیز در منطقه شینگن قرار دارد، می توان گفت هر تحول و حرکتی در آلمان لااقل بر کل اروپا تاثیر می گذارد . البته باید بگویم این مجلس در بعضی از کشورها مانند بلژیک تشکیل شده است ولی به دلیل موقعیت خاص این کشور ها ، نمیتواند آنچنان تأثیرگذار در منطقه باشند.مثلا" کشور اتریش تنها کشور اروپایی است که دین اسلام را به عنوان یک دین رسمی قبول کرده و مسلمانان در آنجا از حقوق شناخته شده ای برخوردارند، ولی در چنین کشوری که جمعیت آن 8 میلیون نفر است و کل جمعبت مسلمان آن کمتر از 200 هزار نفر می باشد، سازمانهایی که در آن تشکیل می شود تاثیر فرامحلی چندانی ندارد.
آینده: چشمانداز مجلس را در آینده چگونه پیشبینی میکنید؟ چه مشکلاتی ممکن است برای آن پیش آید؟
آیتالله قائممقامی: تا الان که لطف خدا شامل حال ما شده است و اگر بر همین منوال پیش برود، آثار و برکات بسیار خوبی را خواهد داشت؛ به این شرط که شرایط موجده ای که در استقرار و تشکیل آن مؤثر بود، در استمرار آن نیز حفظ شود. همان عناصری که در پیش به آن اشاره کردم. هرگونه تخطی از عناصر موثر در تشکیل مجلس که به طور مشخص همان استفاده از منطق بینالاذهانی، فراقومی ، فراسیاسی عمل کردن است و نیز تعهد و تقید به مسئله بومیسازی و قوانین و ضوابط جاری در جامعه می باشد، باعث بروز اختلال و خدشه در استمرار این حرکت خواهد شود.
آینده:به عنوان آخرین سوال ؛ استقبال سایر مسلمانان و سازمانهای اسلامی از مجلس شیعیان چگونه بوده است؟
بسیار بسیار خوب بوده است .ما هیچگاه فکر نمیکردیم از طرف مسلمانان تا این حد مورد استقبال قرار گیریم. حتی در اوایل که فکر این کار ایجاد شد قدری نگرانی وجود داشت که تشکیل چنین مجلسی ، سوء تفاهماتی را میان برادران اهل سنت مان پدید آورد . چرا که بالاخره سالیان سال است که سازمانهای تحت مدیریت این برادران ، نمایندگی رسمی همه مسلمانان را در آلمان بر عهده دارند و همانگونه که در ابتدا عرض کردم این نمایندگی کاملا" بلا منازع بوده و هیچگاه شیعیان در آن سهمی نداشته اند و حال می خواست برای نخستین بار جامعه شیعی در این مدیریت سهیم شود و به خود تشخص ببخشد.طبیعی بود که این پدیده می توانست – اگر خوب تدبیر نمی شد- سوء تفاهماتی را موجب گردد، در این صورت به یقین مصلحت این استقلال ، بر مصلحت حفظ اتحاد جمعیت های مسلمان غالب و حاکم نبود. از این رو از همان ابتدا به موازات اقدامات و فعالیتی که برای تشکیل این مجلس و نیز اتحادیه علماءمی شد ، رایزنیهایی نیز به طور مداوم با بزرگان اهلسنت و رؤسای سازمانهای بزرگ اسلامی انجام دادیم، در جلسات رسمی نیز از آنها دعوت به عمل میآوردیم که به عنوان عضو ناظر حضور داشته باشند. و نتیجه این شد که به لطف و فضل الهی آنچنان تفاهم و همدلی ایجاد شد که نه تنها ریشه سوء تفاهمات خشکانده شد بلکه بسیاری از آنان با آگاهی بر انگیزه های ما و درک درست منطق تشکیل این مجلس ، به درستی آنرا تقویت جریان کلی مسلمانان تلقی کردند و لذا در مقدمات کار ما را مورد تشویق نیز قرار دادند و به محض اعلام موجودیت رسمی این مجلس، از طرف تمام فدراسیونهای متعلق به مسلمانان در آلمان و از جمله مجلس مسلمانان آلمان پیام های تبریک های گرمی صادر شد که با استقبال از این اقدام این عمل را در جهت تثبیت جایگاه اسلام و مسلمانان در اروپا و در آلمان تعبیر کرده بودند. این نشاندهنده احساس وجود یک ضرورت فراتر از نیازهای مذهبی بوده است. همانطور که قاعدتا" تشکیل این مجلس برای جامعه آلمانی نیز بسیار مطلوب خواهد بود و انتظار داریم از سوی آنان نیز مورد استقبال قرار گیرد چرا که طبیعتا" آنان نیز می خواهند مطالبات و مسایل جامعه مسلمانان از یک بسترهای رسمی ، قانونی و شفاف پیگیری شود، طبیعتاً چون دولت آلمان میخواهد به نحو مطلوبتری جامعه را اداره کند، این تشکل میتواند به مدیریت بهتر جامعه به آنها کمک کند.
لینک به منبع خبر
دیدگاه خود را بنویسید