حدیث اول:

شیوه شناخت صداقت مدّعیان دینداری

سیدعباس حسینی قائم مقامی

آینده، سرویس فرهنگی: در ضمن گفتگویی غیر رسمی با  آیت الله سیدعباس حسینی قائم مقامی مطلع شدیم ایشان در ضمن مطالعات خویش گزیده ای از احادیث و روایات اهل بیت (ع) را در موضوعات مختلف جهت بهره برداری شخصی خویش ثبت و ضبط نموده اند .

از آنجا كه از مدتی پیش در صدد ایجاد ستونی برای مباحث و مقالات اخلاقی و تربیتی با بهره گیری از معارف ناب كتاب و سنت بودیم ، انتشار این احادیث را شروعی مبارك برای این كار تشخیص دادیم . از این رو به درخواست ما، این یادداشتها در اختیارمان قرار گرفت .

یادداشتهای مذكور كه از این پس به صورت هفتگی تقدیم خوانندگان خواهد شد، به دلیل آنكه اصولا" برای انتشار آماده نشده اند، طبعاً از روال منظمی برخوردار نیستند . در این دست نوشته ها معمولاً نخست ترجمه متن حدیث و گاه نیز در ادامه، مطالبی به صورت شرح و توضیح پیرامون مضمون حدیث با عنوان  " بیان " آمده است  و در انتها متن عربی حدیث و سلسله سند جهت استفاده علاقمندان درج گردیده است. در برخی قسمتها نیز سلسله سند و شرح واژگان كلیدی كه جنبه ای تخصصی تر دارد حذف گردیده است.

*ترجمه:
حضرت رضا (ع) از حضرت سجاد(ع) روایت فرمود:
«هرگاه كسی را دیدید كه رفتار و شیوه عمل او نیكو و پسندیده است (و خاموشی می گزیند) و در سخن گفتن، خود را آرام و متین نشان می دهد و در رفتار و عملِ خود، اظهار خضوع و افتادگی می كند، در مورد او زود قضاوت نكنید. بلكه تأمل نمایید و[این رفتار] شما را فریب ندهد. چرا كه بسیارند كسانی كه به دلیل سستیِ اراده، پَستی و كوچكیِ همت و بُزدلی ،از دنیاطلبی و بهره گیریِ حرام از آن ناتوان می مانند و به همین دلیل « دین » را پوششی برای این ناتوانی[خود] قرار می دهند. پس چنین كسی همواره با ظاهر  خویش آدمیان را می فریبد و آنگاه كه توانایی بر حرام بیابد، در آن فرو می رود.

و هرگاه كسی را دیدید كه از مال حرام پرهیز می كند، در مورد او[نیز] زود داوری نكنید بلكه تأمل نمایید و شما را فریب ندهد. چرا كه خواهش های نفسانیِ (شهوات) مردم، (همانند و شبیه یكدیگر نیست بلكه) گوناگون است. چه بسیارند كسانی كه از مال حرام، گرچه فراوان باشد، می پرهیزند اما نفس خویش را بر كژی ها و ناراستی های زشت وا می دارند.
پس هرگاه كسی را یافتید كه از كژی ها و ناراستی های زشت (نیز) می پرهیزد، در داوری شتاب نكنید و فریب نخورید تا اینكه بررسی كنید كه عقل او به چه چیزی پایبند است ؟[وبر اساس چه معیارهایی عمل می كند؟]

چرا كه بسیارند كسانی كه همه آن چه كه گفته شد را كاملاً وامی گذارند، ولی  رفتار آنان معطوف به عقل سنجیده نیست. بنابراین به دلیل نادانی شان، فساد برانگیزی ای كه دارند، بیشتر از اصلاحی است كه به وسیله عقلشان موجب می گردند.
هرگاه كسی را یافتید كه از «عقل سنجیده و توانمند» برخوردار است، در داوری او[نیز] شتاب نكنید و فریب نخورید، تا بررسی كنید كه آیا با خواهش های نفسانی اش در برابر عقل خود قرار می گیرد یا اینكه در برابر تمایلات نفسانی خود، همراهی با عقل خویش را برمی گزیند؟ و [ بررسی كنید كه] علاقه او به ریاست های باطل [قدرت های  دنیایی] و بی رغبتی اش نسبت به ریاست طلبی چگونه است؟ چرا كه همانا در میان مردمان، كسانی هستند كه در دنیا و آخرت زیانكارند، دنیا را [نه برای آخرت بلكه] برای دنیا ترك می كنند و لذت [و شیرینی قدرت و] ریاست های باطل (دنیوی) را از لذت و شیرینی ثروتها و نعمتهای مُجاز و حلالِ [دنیوی]، برتر می دانند[و قدرت، برایشان لذّت بخش تر است] و از این رو همه این نعمت ها و بهره مندی های دنیوی را برای دستیابی به [قدرت و] ریاست ترك می گویند. تا آنجا كه «وقتی به ایشان گفته می شود: از خدا پیروی كن، او را بزرگی و عزّتِ آلوده و برآمده از گناه فراگیرد (و به گناه بیشتری كشانده می شود)، پس دوزخ او را بس، و بسیار بد بستری است.» (و إذا قیل له اتّق الله أخذته العزة بالأثم فحسبه جهنمُ و لَبئِسَ المهاد. بقره/ 206)

چنین كسی [پس از رسیدن به این مرحله همچو نابینایی كه با گذاشتن اولین گام در بیراهه،تا پایان به بیراهه می رود] نخستین اقدام نادرست، او را به دورترین پایان های زیانبار می كشاند و پس از آنكه خود چنین [سرنوشتی را برای خویشتن] اراده نمود، پروردگارش [مانع او نمی شود و] او را یاری می رساند و سركشی ها و تجاوزهایش از آنچه اكنون بر آن توانایی دارد، بسی فراتر می رود، پس حرام خداوند را حلال می شمارد و حلالش را حرام می كند.

[واكنون]برای حفظ [قدرت و] ریاستی كه برای رسیدن به آن، پارسایی می ورزید، هر چه از دین خویش را از دست دهد، پروایی ندارد.
و «اینان كسانی هستند كه خداوند بر ایشان خشم كرده و از رحمت، محرومشان نموده و عذابی خواركننده برایشان فراهم آورده است.»

و اما « مَردِ مَرد »، « نیك مَرد » كسی است كه تمایلات نفسانی خویش را پیرو فرمان خداوند قرار داده و توانایی هایش را در [جهت كسب] رضایت خداوند به كار می گیرد و « ذلّتِ با حق بودن » را از « عزّت با باطل بودن »  به « عزّتِ جاودانه» نزدیكتر می بیند و می داند كه هر اندك كه از زیانهای «ذلّت با حق بودن» را تحمل نماید، او را به «نعمت هماره» در جهان بی پایان می رساند.
 و [می داند كه] شادی های فراوانی كه از رهگذر پیروی از تمایلات نفسانی اش بدو می رسد، به عذاب بی انتها و پایان ناپذیر منتهی خواهد شد.
و این است « مَرد»، « نیك مَرد»! پس به او تمسّك كنید و سیره و روش او را الگو، و وی را وسیله به سوی پروردگارتان قرار دهید.
چرا كه چنین كسی را، هیچ دعایی رد نمی شود و هیچ درخواستی بی پاسخ نمی ماند!»

بیان:
1- این حدیث شریف از مهمترین و روشنگرترین روایات در آسیب شناسی رفتارهای دینی و دقیق تر، رفتارهای دینداران است و با در اختیار گذاردن یك معیار عملی  و قاعده كلیّ ،شناخت و سنجش میزان خلوص ، راستی و صداقت مدّعیان دینداری را ممكن می سازد. آموزه مهم این حدیث شریف آن است كه به همگان توجه می دهد :

 

 

 

اهمیت تعیین كننده این ملاك، خصوصاً آن گاه آشكار می شود كه ناگزیر از «داوری» در میانه ادعاهای دیندارانه و تظاهرات دینی باشیم. اگر صرف استناد به ظواهر دینی ملاك حقانیت و درستی و راستی باشد، در تعارض و كشمكش میان دو نوع استناد به این ظواهر و بهره گیری دو گروه «رو در رو» چگونه باید عمل كرد؟!

 

 

تمایلات نفسانی در هر كس بر اساس شرایط و موقعیت هایی كه در آن قرار دارد، متفاوت و گوناگون می باشد و هرگز در همگان ظهوری یكسان و مشابه ندارد. و در این میان نباید گمان كرد كه مدعیان دینداری و متولیان تبلیغ دین به دلیل التزامی كه به آداب، احكام و مناسك دینی دارند، ناگزیر از ایمان و دیانت قطعی برخوردارند. بلكه چنین كسانی را باید با معیارها و ملاكاتی دقیق تر مورد موشكافی و نقد قرار داد و آن گاه در مورد خلوص دینی شان داوری نمود.
در این روایت و بسیاری روایات دیگر «میزان علاقه و یا بی رغبتی به قدرت و ریاست» به عنوان «ملاك نهایی» در این داوری معرفی شده است.

اهمیت تعیین كننده این ملاك، خصوصاً آن گاه آشكار می شود كه ناگزیر از «داوری» در میانه ادعاهای دیندارانه و تظاهرات دینی باشیم.
اگر صرف استناد به ظواهر دینی ملاك حقانیت و درستی و راستی باشد، در تعارض و كشمكش میان دو نوع استناد به این ظواهر و بهره گیری دو گروه «رو در رو» چگونه باید عمل كرد؟!
این روایت شریف، خصوصاً به این پرسش پاسخ داده و «ملاك نهایی» برای برون رفت از چنین شرایطی را به دست می دهد: «واگذاشتن قدرت»!

مدعیان دینداری، آن گاه كه حاضر باشند در وفاداری به باورهای دینی خود، در برابر قدرت قرار گرفته و یا حظّ و بهره خود را از قدرت واگذارند، این نشانه ای گویا از خلوص دینی شان می باشد. هرچند احتمال خطا و سوء فهم در هیچ شرایطی منتفی نیست؛ ولی میزان هزینه كردن از قدرت در پای ارزشها و باورهایی كه به آن ایمان داریم، «ملاك نهایی» برای اثبات میزان برخورداری از «خلوص دینی» است.

  2- بی تردید «عزّت» از لوازم جداناشدنی و انكارناپذیر «شخصیت و كرامت انسانی» است و از همین منظر، رغبت و تمایل به برخورداری از «توانایی و امكان اثرگذاری» كه در مفهوم عام، آن را «قدرت» می نامند، می تواند یكی از جلوه های عزت طلبی انسان باشد. اگر آدمی، فطرتاً عزّت طلب است و از ذلّت و پَستی دوری می گزیند، این تمایل فطری، صرفاً یك امر انتزاعی (Subjective) نیست، بلكه دارای نشانه ها و مصادیق عینی (Objective) می باشد و تمایل به قدرت به معنای علاقه به برخورداری از امكان اثرگذاری در جهان عینی و محیط پیرامون، یكی از این نشانه ها و مصادیق است.

بنابراین هرگز نباید خیال پردازانه گمان كرد كه «قدرت طلبی» به طور مطلق، مذموم و ناپسند است. نفی مطلق «قدرت طلبی» به معنای نفی بخش مهم و عمده ای از شخصیت و هویت انسانی می باشد. هر حركت و اقدام انسان در «جهان بیرون»، برانگیخته «انگیزه های قدرت طلبانه» اوست. معلمی كه می آموزد، دانشجویی كه آموزش می بیند، كارگری كه كار می كند، اندیشمندی كه می اندیشد، نیكخواهِ مشفقی كه دیگران را پند می دهد و... همگی خواهان اثرگذاری هستند و این یعنی حسّ قدرت طلبی!

«قدرت طلبی» اما، آن گاه كه از ارزش های انسانی جدا شده و انگیزه های نفسانی و شهوت طلبانه انسان را پاسخ دهد، فسادبرانگیز بوده و به سركشی، تجاوز، ستم و گناه می انجامد. دو تعبیر زیبا و حكیمانه «العزة بالاثم» (عزّت آلوده و برآمده از گناه) و «ریاست باطله» (ریاست های باطل و ناحق)، در كتاب و سنت، بیانگر این تفكیك و جدایی بس دقیق است. در عین حال با این ملاك می توان مرز عزّت انسانی كه برآمده از كرامت ذاتی می باشد با «عزّت سركش و طغیانگر» را باز شناخت. عزت آن گاه كه به ستم، گناه،فساد، غرور، استبداد و دیكتاتوری بینجامد مصداق «العزة بالاثم» است و نیز قدرت طلبیِ برآمده از چنین عزّتی، مصداق «ریاسات باطله» می باشد.

3- «مَن تَرَك ذلك أجمع ثم لایرجع الی عقلٍ متین...»
(چرا كه بسیارند كسانی كه همه آن چه كه گفته شد را كاملاً وامی گذارند، ولی رفتار آنان معطوف به عقل سنجیده نیست. بنابراین به دلیل نادانی شان...)
این فقره از روایت شریف اشاره به گروهی از مومنان و دینداران دارد كه در عین پایبندی و وفاداری به ظواهر شریعت و اخلاقیات، اما چون از عقل نقّاد و تدبیر عقلانی بی بهره می باشند، از درك ملاكات و معیارهای عمیقی كه ظواهر شریعت، دایر مدار آنهاست، عاجزند و از این رو چه بسا به قصد دینداری و شریعتمداری، عمیق ترین، اصیل ترین و مهمترین اصول و ملاكات دینی و اخلاقی را نادیده گرفته و ضایع می سازند و در نتیجه هرچند به گمان خود به دین و شریعت وفادار بوده اند، ولی غافلند از اینكه بسی بیش از آنچه كه ساخته و حفظ كرده اند، ضایع نموده اند. (فیكون مایفسده بجهله اكثر ممّا یضیعه بعقله)

4- «و یمدّه ربه بعد طلبه...»
(و پس از آنكه خود چنین [سرنوشتی را برای خویشتن] اراده نمود، پروردگارش [مانع او نمی شود و] او را یاری می رساند و... )
از این تعبیر كه امام(ع) به كار برده، دانسته می شود دنیاخواهی و ریاست طلبی عاملی است كه می تواند آدمی را از حوزه ربوبیت رحمانی و هدایت الهی خارج ساخته و او را به حوزه ربوبیت و ولایت شیطان وارد سازد. همان كه در قرآن كریم بدان تصریح شده است: «الذین كفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور إلی الظلمات اولئك اصحاب النار هم فیها خالدون» (البقره/ 257)
این فقره از حدیث شریف را می توان بیان تفسیر و مصداقی برای آیه شریفه دانست.

نكته قابل تأمل اینكه حضرت می فرماید، در چنین مرحله ای آدمی وارد راهی بی بازگشت شده و تحت ربوبیت و ولایت شیطان درآمده است. همان گونه كه خداوند بندگان خود را كه هدایت او را برگزیده اند، بر هدایت آنان می افزاید و كاستی های آنان در رسیدن به نجات و رستگاری را جبران می سازد. شیطان نیز آنان كه تحت ولایت و تدبیر او قرار گرفته اند را در رسیدن به غایات شرّ و شیطانی یاری می رساند. (ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم) و صد البته این قرار گرفتن تحت ولایت شیطان و بهره مندی از یاری و مدد او، به اراده و خواست خود آدمی است (و یمدّه ربّه بعد طلبه).

و اصولاً هدایت پذیری و یا هدایت گریزی بر اساس اراده و انتخاب خود انسان است و البته پس از انتخابِ نخستین و قرار گرفتن در حوزه هدایت و ولایت الهی، خداوند بر هدایت انسان افزوده و او را یاری می دهد (الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا) و از آن سو نیز، كسانی كه با اراده خود از هدایت الهی گریخته اند و هشدارهای خداوند را مورد بی اعتنایی قرار داده و در گمراهی خویش ، ولایت شیطان را برگزیده اند، از حمایت های ویژه و سرعت بخش شیطان بهره مند می شوند. و بسا كورباطنانی كه این حمایت های شیطانی را هدایت های الهی تعبیر كرده و از آن حقانیت و درستیِ مسیری كه برگزیده اند را نتیجه می گیرند.

5- ولكن الرجل كل الرجل...
(و اما « مَردِ مَرد »، « نیك مَرد » كسی است كه...)
 روشن است آنچه كه معصوم(ع) در توصیف «مَردان مرد» كه اخلاق و شریعت را قربانی ریاست طلبی و قدرت طلبی های دنیوی نمی سازند، بیان فرموده، نسبی و مقول به تشكیك است. یعنی هر انسانی به میزانی كه این ویژگی ها در او تحقق یابد، شایسته چنین اوصافی است و به همان میزان مورد تحسین و ستایش قرار می گیرد و به همان میزان نیز می تواند و باید الگو و سرمشق دیگران قرار گیرد. (فبه تمسّكوا و بسنّته فاقتدوا) بنابراین نه وجود این اوصاف در همه انسانها مطلق است و نه میزان اعتماد و الگوپذیری از ایشان، مطلق می باشد. پیامبران و امامان معصوم(ع)، مصداق كامل و تامّ این «مردان مرد» هستند كه باید در تمام حوزه های رفتاری به آنها اقتدا كرد و ایشان را الگوی عمل قرار داد. اما در مراتب پسین، هر فردی از انسان كه از ویژگی های گفته شده برخوردار گردد، به همان میزان بهره مندی از این ویژه گی ها شایسته ستایش و مستحقّ تحسین می باشد و می تواند الگو و سرمشق دیگران قرار گیرد.

 متن حدیث و سند:

قال الرضا(ع) قال علی بن الحسین (ع):
 اذا رأیتم الرّجل قد حسن سمته و هدیه و تماوت فی منطقه و تخاضع فی حركاته فرویدا لایغرّنكم فما اكثر مَن یعجزه تناول الدنیا و ركوب الحرام منها لضعف نیّته و مهانته و جبن قلبه فنصب الدین فخّاً لها فهولا یزال یختل الناس بظاهره فإن تمكّن مِن حرام اقتحمه.

 و إذا وجد تموه یعفّ عن المال الحرام فرویدا لا یغرّنكم فإن شهوات الخلق مختلفة  فما اكثر مَن ینبو عن المال الحرام و إن كثر و یحمل نفسه علی شوهاء قبیحة  فیأتی منها محرّماً.
 فإذا وجدتموه یعفّ عن ذلك فرویدا لا یغرّكم حتی تنظروا ما عقده عقله  فما اكثر مَن ترك ذلك أجمع ثمّ لا یرجع إلی عقل متین ، فیكون ما یفسده بجهله  أكثر ممّا یصلحه بعقله.

 فإذا وجدتم عقله متیناً فرویدا لایغّركم حتی تنظروا أمَع هواه یكون علی عقله  أو یكون مع عقله علی هواه ؟ و كیف محبّته للرئاسات الباطلة و زهده فیها ؟ فإنّ فی الناس مَن خسِر الدنیا و الآخرة ، یَترك الدنیا للدنیا و یری أنّ لّذّة الرئاسة الباطلة أفضل مِن لذة الأموال و النِّعم المباحة المحلّلة  فیترك ذلك أجمع  طلباً للرئاسة حتی «إذا قیل له اتق الله أخذته العزة بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد.»

 فهو یخبط  خبطَ عشواء یقوده أولُ باطلٍ إلی أبعد غایاتِ الخسارة و یمدّه ربّه بعد طلبه لما لا یقدر علیه فی طغیانه فهو یحلّ ما حرّم الله و یُحرّم ما احلّ الله ،لا یُبالی بما فات مِن دینه إذا سلمت له رئاسته التی قد یتّقی من اجلها ، فأولئك الذین غضب الله علیهم و لعنهم و أعدّ لهم عذاباً مهیناً.
ولكنّ الرجل ، كلّ الرجل ، نِعم الرجل هو الذی جعل هواه تبعاً لأمر الله و قواه مبذولةً فی رضی الله ، یری الذلَّ مع الحق أقرب إلی عزِّ الابد من العزّ فی الباطل و یعلم أنّ قلیل ما یحتمله مِن ضرّائها ، یؤدّیه إلی دوامِ النعیم فی دارِ لا تبید و لا تنفد ، و أنّ كثیر ما یلحقه مِن سرّائها إن اتّبع هواه ، یؤدّیه إلی عذاب لا انقطاع له و لا یزول ، فذلكم الرّجل نِعم الرّجل، فبه فتمسّكوا و بسنّته فاقتدوا و إلی ربّكم به فتوسّلوا فإنه لا تُرّد له دعوةٌ وطلبة

(علامه مجلسی ، بحار الأنوار ، ج 2 / ص 84 و 85 / باب 14 (باب من یجوز اخذ العلم منه...) + طبرسی ، الاحتجاج ،ج 2 / ص 320 + تنبیه الخواطر (مجموعه ورّام) / ج 2 / ص 99)