آیت الله سید عباس حسینی قائم مقامی در سخنانی که در ایام عزاداری سیدالشهدا علیه السلام ایراد می شد، تاکید کرد: سیره ائمه معصومین (ع) کشورگشایی و فتوحات نبوده است و ما موردی در سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) سراغ نداریم که اقدام به جهاد ابتدایی یا به اصطلاح فتوحات کرده باشند.
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، قائم مقامی افزود: این یک اشتباه رایج است که می گویند اسلام ایران را فتح کرد، وقتی گفته می شود اسلام جایی را فتح کرده است، به معنای آن است که این اقدام با اتکا به آموزه های قرآن و توسط پیامبر اسلام و یا ائمه معصومین(ع) صورت گرفته باشد. در حالی که نه در قرآن کریم چنین موردی وجود دارد و نه در سیره پیامبر و ائمه، بخصوص در سیره حضرت امیر(ع) که عهده دار حکومت بودند، موردی از کشورگشایی و حمله به سرزمینهای غیرمسلمان جهت تصرف آنها و وادار کردن مردم به پذیرش اسلام وجود دارد.
ایشان با اشاره به سیره پیامبر اکرم (ص) توضیح داد: مواردی نظیر تشکیل حکومت در مدینه با خواست صریح مردم یثرب صورت گرفت و فتح مکه نیز نه کشورگشایی، بلکه بازگشت مسلمانان به وطن و خانه های خود بود که با زور مشرکین از آنجا رانده شده بودند. پیامبر در برابر سایر کشورها نیز در راستای رسالت جهانی خود مبنی بر ابلاغ پیام الهی، فقط به ارسال نامه و دعوت آنها به اسلام بسنده کرد.
وی درباره سیره حکومتی حضرت امیر (ع) پیرامون توسعه بلاد اسلامی و کشورگشایی افزود: آن حضرت نیز در طول کمتر از پنج سال حکومت خود هیچ گاه به سایر کشورها لشگر نکشید و کلیه جنگهایی که در زمان حضرت رخ داد، در جهت مبارزه با ظلم ها و اجحافات در داخل سرزمین اسلامی بود.
قائم مقامی ادامه داد: اگر علی (ع) اراده ای برای این اقدام داشت، اتفاقا نباید با معاویه درگیر می شد؛ چرا که معاویه والی شام بود که خط مقدم سرزمین اسلامی در همسایگی امپراتوری روم محسوب می شد و اگر امیرالمومنین می خواست، می توانست به جای آنکه معاویه را برکنار کند، به وی ماموریت کشورگشایی بدهد که در این صورت بی تردید معاویه نیز استقبال می کرد و هیچ مشکل داخلی هم برای حضرت به وجود نمی آمد. اما مشی علی(ع) آسیب شناسی حکومت اسلامی و اصلاح انحرافات در داخل جامعه اسلامی بود و برای همین، به جای پیگیری کار خلفای قبلی در فتوحات، به مقابله با ظلم هایی پرداخت که با نام دین انجام می گرفت و تمام هدف آن بزرگوار، اصلاح انحرافاتی بود که در معیارهای جامعه و حکومت اسلامی رخ داده بود.
آیت الله قائم مقامی درباره مبانی نظری جهاد ابتدایی در اسلام فزود: به طور کلی می توان گفت مشی اسلام دعوت به گفتگو، تبیین معیارها و روشنگری به منظور برانگیختن زمینه انتخاب آگاهانه در انسان است. و جهاد در اسلام عموما مفهومی دفاعی دارد و اینکه مسلمانان علیه سرزمینی دیگر و حکومتی خارج از سرزمینهای اسلامی حتی به نیت و هدف وادار کردن مردم آنها به اسلام و ایمان دینی، اقدام به جنگ کنند، از هیچ مبنایی در منابع اصیل اسلامی برخوردار نیست. بلکه بالعکس، تعابیر و بیانات صریح و روشنی در جهت پرهیز از جنگ وترجیح صلح در قرآن و روایات وجود دارد. بی تردید هر کس ادعا کند قرآن به زور و خشونت دعوت کرده،اندک بهره ای از اصول و قواعد تفسیر کتاب خدا نبرده است و اگر مسلمانی چنین ادعایی بکند، به تعبیر قرآن مرتکب ظلم و گناه بَس بزرگ و نابخشودنی " إفتراء علی الله " (تهمت زدن به خداوند) می شود.
وی ادامه داد: البته در منطق قرآن، همان گونه که تعرض به حقوق دیگران و هر گونه تحمیل فکری و دینی مصداق روشن ظلم است، ظلم پذیری و سکوت در برابر ظلم (إنظلام) گناهی افزون بر اصل ظلم دارد. چراکه در ظلم پذیری حداقل دو ظلم اتفاق می افتد: یکی تضییع حق خود و دیگری کمک به تأسیس بنای ظلم و نهادینه شدن آن در جامعه! از این رو قرآن بر خلاف آموزه های فعلی برخی ادیان دیگر، بی هیچ مجامله و قاطعانه بر ضرورت "مقابله با ظلم و دفاع مؤثر دربرابر ظالمان" تأکید می کند و آن را از مصادیق " جهاد در راه خدا " می داند. و جالب آن که قرآن کریم با صراحت تمام، یکی از فلسفه های اصلی دفاع را حفظ حقوق و آزادی های دینی و مذهبی پیروان همه ادیان ( اعم از یهودی ، مسیحی و مسلمان ) اعلام می کند(الحج/40)*
به همین دلیل از نظر قرآن ، هر دفاعی " مقدّس " است، ولی هیچ جنگی مقدّس نیست. بلکه با تدبر در قرآن، دانسته می شود که یکی از مفاهیم "کافر" بر کسانی اطلاق می گردد که به دلیل دگراندیشیِ دینیِ مؤمنان (مسلمانان) با آنان می جنگیدند و می کوشیدند با زور و شکنجه ایشان را از باورهای دینی شان برگردانند و همکیش و همدین خود قرار دهند. به همین دلیل چون این جنگ را برای گسترش عقیده خود می دانستند، "جنگ مقدس" می نامیدند. اما قرآن درمقابل ، عمل آنان را نوعی کفرورزی می داند و این که بارها به مبارزه و قتال با کافران دعوت می کند، منظور همین گروه متعصب دینی می باشد که درصدد تحمیل دین و عقاید خود به مؤمنان بودند.
قائم مقامی در باره رواج غلط مصطلح " فتح ایران توسط اسلام " تاکید کرد: این که گفته می شود اسلام ایران را فتح کرد، سخن درستی نیست. بلکه صحیح آن است که بگوییم برخی اعراب مسلمان ایران را فتح کردند و هیچ گونه تاییدی برای اقدام خلفا از سوی علی (ع) و سایر ائمه در زمان خود نداریم. اتفاقاً از رفتار این تصرف کنندگان به وضوح مشخص است از اعرابی بودند که هنوز تحت تأثیر فرهنگ منحطُ جاهلی بودند و کمترین توشه را از تربیت اسلامی پیامبر(ص) داشتند و متأسفانه این هم یکی از عوارض دورافتادن از مدرَس اهل بیت(ع) پس از پیامبر است.
وی درباره اسلام آوردن ایرانیان توضیح داد: البته طبیعی است از رهگذر ورود اعراب مسلمان، زمینه آشنایی نزدیک ایرانیان با اسلام، پیامبر و جانشینان ایشان فراهم شد و با اختیار خود آن را پذیرفتند و در ادامه نیز قرائتی از دین را که با فطرت انسانی خود سازگار می دیدند، مورد استقبال قرار دادند و در طول زمان، اکثر ایرانیان به تشیع گرویدند و با آن که بارها امکان خروج از ایمان اسلامی داشتند، نه تنها چنین نکردند، بلکه عمدتاً جنبش های ملی (شعوبیه) خود در برابر ظلم حکومت های به ظاهر اسلامی را با الهام از اهل بیت (ع) سامان دادند.این در حالی بود که حاکمیت اموی عمدتاٌ امتیازات مسلمانی را از ایرانیان سلب کرده و بی تمایل به در تحت ذمّه ماندن ایشان نبود.
*( وَلَوْلا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسم الله کثیراً)
دیدگاه خود را بنویسید