بسم الله الرحمن الرحیم ...
نخست شهادت حضرت امام هادی (ع) را تسلیت عرض می کنم و به سهم خود از تمام عزیزانی که دعوت اتحادیه را
پذیرفتید و در این اجلاس حضور یافته اید کمال سپاس را دارم .
خداوند را سپاسگزارم که امروز اجلاس سوم سراسری اتحادیه اروپایی علماء و مبلغان شیعه را در این مرکز بزرگ اسلامی که یادگار مرجعیت شیعه است برگزار می کنیم . انتظار این بود که این اجلاس زودتر از این برگزار می گردید اما متاسفانه در دوره ای که پشت سر گذاشتیم از یک سو مشکلات و موانع بسیاری وجود داشت که باید برای از میان بردن و رفع آنها تلاش می شد و از سوی دیگر نیز شرایط و مقتضیات بسیاری لازم بود که ایجاد و فراهم سازی آن نیازمند تلاش های جدی و صبر و پایداری بود . تلاش وصبری که به گفته قرآن کریم لازمۀ «عزم » و «اراده » در انجام هر کار بزرگ و ماندگاری است:
وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ/ الشوری(42) 43
( وهرکس شکیبایی ورزد و [ و ستمهایی را که بر شخص او می شود ] نادیده بگیرد ، این بی تردید از [ لوازم ] کارهای جدی و اراده پذیر است)
وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ/ آل عمران 186
( و اگر صبر پیشه کنید و پارسایی ورزید ، پس همانا این از[ لوازم ] کارهای جدی و اراده پذیر است)
فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ احقاف(46) / 35
( پس شکیبایی پیشه کن همانگونه فرستاده گان اولوالعزم ( صاحبان اراده پایدار) شکیبایی ورزیدند.)
صبر و پایداری ( استقامت) لازمۀ قطعی هر کار جدی ، بزرگ ، فراگیر و ماندگار است . ضرورتی نمی بینیم که از موانع و مشکلات و تلاش های فراوانی که انجام گرفت سخن بگویم و ضمن سپاس و شکر بی کران به درگاه پروردگار کریم ، اینک که بسیاری از آن موانع و مشکلات مرتفع گردیده و مسیر برای حرکتی جدّی و بزرگ آماده شده است ، به فضل و کرم خداوند امیدواریم که از ثمره های شیرین این « شجرۀ طبیه » ( درخت پاک نهاد و استوار) همگان ، هم شیعیان و هم سایر برادران وخواهران مسلمان و همۀ جامعۀ اروپایی بهره مند گردند. ( انشاء الله)
اتحادیه اروپایی اسلامی علماء و روحانیون شیعه ، یک اتحادیۀ کاملاً مستقلّ است که هم بر اساس ماهیت آن که در اساسنامه مورد تصریح قرار گرفته و هم به گواهی عملکردش ، کاملاً از هر گونه وابستگیِ سیاسی ، ملیتی ، قومی و گروهی پیراسته است .
این اتحادیه تشکلی فراگیر (عام ) است که با ظرفیت کم نظیری که در سراسر منطقۀ اروپا دارد می تواند و باید جامعۀ شیعیان را با تمام تفاوت ها و تکثر ها یی که دارند نمایندگی نماید .
شیعه یک فرقه خاصّ و یا یک گروه مذهبی جدای از جماعت و جامعۀ مسلمانان نیست بلکه جریانی در متن جامعۀ اسلامی است که بر مبنای مَدرَس ( گفتمان ) عترت و اهل بیت پیامبر (ص) ، عمیقاً بر قرآن و سنت نبوی (ص) وفادار می باشد.
گذشته از بررسی و تحلیل های نظری و فکری ، بررسی های تاریخی به وضوح نشان می دهد که التزام به «عقلانیت دینی » در مواضع و رویکردهای فکری و اعتقادی ، و مشی بر اساس «اعتدال » و دوری از رفتارهای افراطی در عمل ، از ویژگی ها و نشانه های بارز و غالب پیروان اهل بیت (ع) در طول تاریخ بوده است .
در میانه دو جریان سکولار و متحجر که اولی بر جدائی "عقل و عرف " از دین و دومی بر حذف و نفی "عقل " از دین تأکید دارد ، وفاداری بر عنصر " عقلانیت دینی " و تبیین روشمند و قاعده مند حضور "عقل و عرف بشری " در مجموعه منابع و معارف دین بگونه ایکه در تعامل سیستماتیک و متوازن با سایر اجزا و عناصر این مجموعه قرار دارد ، از سوی مَدرَس (گفتمان) اهل بیت (ع) ، ویژه گی ای افتخار برانگیز است که باید به تفصیل از آن سخن گفت و بی تردید برای مخاطبان جهانی اسلام نیز بَس شنیدنی و پر جاذبه خواهد بود.
در ذیل عقلانیت ، اعتدال در رفتار و عمل نیز ویژه گی و مشخصه مهم دیگری است که بر مبنای آن می توان و باید میزان وفاداری و سازگاری عمل و رفتار ما شیعان را با آموزه های اهل بیت (ع) مورد سنجش و داوری قرار گیرد.
مفهوم " اعتدال" در ارتباط با مفهوم های دیگری چون " توازن " و تعادل " قرار دارد. هرگاه ما با حقوق متعددی مواجه باشیم برای آنکه بتوانیم همه این حقوق را ادا نمائیم ، ناگزیر باید از اینکه یک طرف ، از محدوده حق خود فراتر رفته و بر اطراف دیگر تعدی و تجاوز نماید جلوگیری کنیم. هرگونه طغیان در یک طرف ، موجب تضییع حق (ظلم) در اطراف دیگر خواهد شد. و " اعتدال " تلاش برای ایجاد توازن و تعادل میان همه اطراف در محدوده حقی که دارند می باشد ، بدون هیچگونه کاستی و فزونی !
افراط ( تندروی) و تفریط ( کندروی ) محصول و زائیده همان طغیان و تعدی است. چراکه هرجا فزون خواهی و زیاده طلبی ، یعنی فراتر از حق طلب کردن وجود داشته باشد نشانه آن است که در جای دیگر حقی از دیگران ضایع شده است. اعتدال ، اعطای حق بدون افراط و تفریط و بدون زیاده و نقص است و یکی از مفاهیم اصلی " وَسَطیة " ( میانه روی ) در قرآن کریم همین حرکت در مسیر اعتدال یعنی در میانه افراط و تفریط است:
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا / البقرة: 143
( و اینگونه [ که شما را بر راه راست هدایت کردیم ] شما را امتی میانه ( به دور از افراط و تفریط ) قرار دادیم تا گواهان [ و الگو های روشنی ] بر همه مردم باشید و پیامبر نیز گواه بر شما باشد.)
بنابراین" اعتدال و وسطیه" هرگز به معنای حرکت در میانه حق و باطل و پیگری راه سوم نیست بلکه اعتدال روشی عملی برای تضمین و حفظ "حق " و " عدل" است. همانگونه که دو مفهوم " افراط و تفریط " نیز که مقابل اعتدال قرار دارند ، عین ظلم و " باطل " می باشد و هرگز هیچ راه مستقل و جدایی از حق و باطل وجود ندارد.
نیاز های انسان نیازهایی متکثر و متفاوت است و همانگونه که اگر یکی از این نیازها نادیده گرفته شده و پاسخگویی به آن تعطیل گردد در جامعیت و کمال شخصیت انسان اختلال ایجاد می شود. از دیگر سو نیز اگر پاسخگویی به بعضی از نیازها آنچنان فزونی یابد که موجب کاستی و نقص در پاسخگویی و ادای حق دیگر نیازها گردد، نتیجه آن آسیب و اختلالی است که در شخصیت انسان پدید می آید. در اعتقاد ما ، "دین" با ایجاد تعادل میان تمام نیازهای انسان و در نظر گرفتن همه عناصر شخصیت او ، پاسخی کامل به این نیازها ارایه می دهد. بنابراین مهمترین و اصلی ترین پیام دین برای انسان ، ایجاد تعادل و توازن بمنظور رشد و شکوفائی شخصیت کامل انسانی اوست.
می دانیم که تفسیر های مختلفی از دین وجود دارد و برای داوری میان درستی این تفسیرها باید از معیارهایی عقلانی و بین الاذهانی که قابل فهم برای همه اذهان و منطبق با عقل جمعی است جستجو کرد. و یکی از این معیارها تطابق با " طراز تعادل و جامعیت " است .هرگونه تفسیری از دین که شخصیت جامع انسان را نادیده بگیرد و به جای ایجاد تعادل و توازن ، فقط به برخی نیازهای او توجه کرده و برخی را فدای برخی دیگر کند ، با " حقیقتِ بایسته و اصیلِ دین" انطباق پذیر نیست. فرقی نمی کند که نفی این جامعیت با رویکرد سکولاریستی و به انگیزه های روشنفکرانه و با بهانه حفظ قدسیت دین صورت بگیرد و یا ناشی از نگاههای متحجرانه و ظاهر گرایانه به دین باشد. " دین " که مهمترین رسالتش ایجاد تعادل و توازن در انسان است ، خود نمی تواند فاقد تعادل و توازن باشد ( معطي الشيء لایکون فاقدا له). دین پاسخی متعادل به نیازهای انسان در همه حوزه های زند گی همچون سیاست ، اقتصاد، خانواده، تربیت، عبادت ، امور شخصی و... می باشد و هرکدام از این عناصر در جای خود ، وبه تعبیر قرآن کریم در" محدوده و اندازه " خود ضروری و مطلوب می باشند:
قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا / الطلاق (65) 3
( بی تردید خداوند برای همه چیز اندازه ای قرار داده است)
اما اگر در این میان یک عنصر از عناصر شخصیت انسان و یا یک عنصر از عناصر دین ، فراتر از اندازه و حدّ مُقدَّر خود آنچنان برجسته گردد که بر سایر عناصر و اجزا غلبه و سیطره یابد ، در اینصورت تصویری کاریکاتوری و غیر واقعی جایگزین حقیقت شده و به دام " افراط گرایی " گرفتار می شویم. "اعتدال دینی" به معنای وفاداری و اصرار بر همین توازن و ایمن ماندن از دام افراط و تفریط است. وغلبه جنبه های فردی بر جنبه های اجتماعی و بالعکس، و غلبه جنبه های اخروی بر جنبه های دنیوی و بالعکس ، در تفسیرهای دینی آفت هایی است که نشانه خروج از تعادل و فاصله گیری از اصالت دین می باشد.
بی تردید " سیاست به عنوان بخشی از رفتار اجتماعی انسان ، به سان سایر حوزه های رفتاری انسان مورد توجه دین قرار دارد اما اگر همین عنصر از جایگاه و محدوده خود به عنوان یک جزء در کنار اجزای دیگر همچون اخلاق ، حقوق ، معنویت ، و... از یک ساختار متعادل خارج گردد و سایه سنگین آن بر سر همه آن اجزا و سایر معارف و آموزه های دین گسترده شود ، ساختار متعادل دین مختلّ می گردد و نتیجه این اختلال ، تولد " افراطگری دینی " خواهد بود.
پیشتر نیز گفته ام که اگر منظور از اصطلاحی که در این سالها در ادبیات سیاسی ، به عنوان " اسلام سیاسی " رواج یافته ، همین اندیشه افراطی باشد که همه آموزه ها و معارف اسلامی را تحت سیطره و غلبه سیاست و کسب قدرت قرار می دهد ، بی تردید چنین رویکردی با حقیقت اسلام و اندیشه و روش اهل بیت (ع) کاملا بیگانه است. بررسی های دقیق تاریخی و معرفتی رخدادهای پس از رحلت پیامبر(ص) به خوبی نشان می دهد دلیل اصلی و عمده رویارویی اهل بیت نبوی (ص) به سَرآمدی فاطمه (س) و علی (ع) تاکنون ، مقاومت در برابر اسلام سیاسی و صیانت از جامعیت و تعادل اسلام بوده است. اسلام سیاسی در مفهومی که رواج یافته سیاست بر سایر اجزا و عناصر دین غلبه و سیطره دارد و غلبه سیاست بر سایر حوزه های تفکر دینی به این معناست که اخلاق ، حقوق ، شریعت ، مناسک و عبادات ، و... همه و همه در خدمت عناصر و اهداف سیاسی درآیند و چون سیاست خود نیز در نسبت با " قدرت" معنا پیدا می کند ، سرانجام این فرایند آن خواهد بود که " دین " بسان ابزاری برای کسب قدرت درآید. و چون قدرت ذاتاً زیاده خواه و مطلق گراست ، مهار ناشده گی و لجام گسیختگی آن موجب خواهد شد تا آفت هایی همچون تحمیل بر دیگران ، ستیزه جویی و خشونت را به همراه خود وارد حریم قدسی و عقلانی " دین " نماید.
جریان موسوم به " تکفیری ها " امروز مصداق و نمونه ای روشن و در عین حال تأسف بار از این " یک جانبه گرایی و
افراط گرایی دینی " در جهان اسلام می باشند.
ما از قرآن و سنت آموخته ایم که حتی اگر اندیشه ای خود را دارای حقانیت می داند ، نمی تواند و حق ندارد به استناد حقانیتی که برای خود قائل است حکم به کفر و باطل بودن دیگران نماید. چراکه در مقام عمل آنچه که اهمیت دارد برخورداری از " شناخت برآمده از " روش های عقلائی " است. بسا کسی در تکاپو و تلاش فکری خود به شناختی دست یابد که از نظر ما بطور کامل منطبق بر حقیقت نیست اما بادر نظر گرفتن شرایط ، امکانات و موقعیتی که او در آن قرار دارد ، آنچه را که بدست آورده برایش قانع کننده است و باید این شناخت و باور او محترم شمرده شود. به همین دلیل در آموزه های اسلامی میان " حقانیت " ( انطباق پذیری بر حقیقت) با " حجیت " ( دستیابی به خود إقناعی و شناخت ، با بهره گیری از روش های معتبر عقلائی) تفکیک قائل شده و بر عدم خلط میان آن دو هشدار داده شده است. توجه به این تفکیک و جداسازی مهم ، از ویژه گی های انحصاری و هویت بخش تفکر اسلامی- شیعی است که در دانش " فقه " نیز به عنوان جدایی " مقام ثبوت " ( آنچه که در حقیقت وجود دارد ) از " مقام إثبات " ( آنچه که در واقعیت ، دلیل بر آن دلالت می کند و بسا مخالف با حقیقت ( مقام ثبوت ) باشد ) مورد توجه جدی فقیهان شیعه قرار دارد. و فهم و توجه مستمر به دوگانه های " حقانیت و حجیت " و " مقام ثبوت و مقام واثبات " و تفکیک آنها از یکدیگر یکی از موثر ترین عوامل مصون ماندن از ابتلای به " انحصار گرایی فکری" ( الحسم الفکری) و نیز از اصلی ترین مبانی فکری نظریه " همزیستی جهانی" ( التعایش السلمي العالمي ) می باشد که در جای دیگر به تفصیل از آن سخن گفته ایم.
از این تفکیک که بگذریم ، حتا اگر کسی با خلط میان دو حوزه حقانیت و حجیت ، دچار انحصار فکری گردد و خود را حق مطلق بپندارد ، باز بر اساس آموزه های اسلامی حق ندارد نسبت به مخالفان فکری و عقیدتی خود دشمنی و خشونت روا دارد. تا چه رسد که بخواهد به قتل و نابودی شان فتوا دهد!
آنکس که از دیدگاه خود به شناختی درست دست یافته است ، در برابر دیگرانی که فاقد چنان شناختی هستند هیچ حق و مسولیتی جز روشنگری و یا به تعبیر قرآن کریم " دعوت " و " بلاغ مبین " ندارد:
فان اعرضوا فما ارسلناك عليهم حفيظا ان عليك الا البلاغ/ الشورى (42) 48
( و اگر روی برگرداندند ، پس همانا ما تورا نگهبان بر ایشان نفرستاده ایم . برتو [ هیچ وظیفه ای ] نیست ، مگر رساندن کامل [ پیام الهی ])
فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسابُ/الرعد(13) 40
( پس بی تردید بر عهده تو [ فقط ] رساندن کامل [ پیام الهی ] است و حسابرسی [ و داوری فقط ] بر عهده ماست)
بارها گفته ام در اسلام حتی آنچه که در میان پیروان برخی ادیان دیگران به عنوان مسیونری نامیده می شود و به معنای تلاش برای تغییر عقیده دیگران می باشد ، هرگز وجود ندارد. دعوت و بلاغ " ماهیتی اگاهی بخش و روشنگرانه دارد که با حفظ و احترام کامل به اصل " انتخابگری " انسان (که ناشی از اندیشه و اراده اوست) انجام می پذیرد.
از این رو همانطور که بارها گفته ام واژه " تکفیری " واژه مناسبی برای نامبردن از این جریانهای افراطی و خشونت طلب نیست. چراکه گویا به آنان حق داده ایم که اگر کسی " کافر" و مخالف عقیده ما بود باید به قتل برسد! در حالیکه حتی اگر به آنان حق دهیم که مخالفان فکری و عقیدتی خویش را " کافر" بنامند _ که البته قطعا چنین حقی ندارند!_ ولی به چه دلیل به خود حق می دهند که کافران را به قتل برسانند و یا مورد آزار و خشونت قرار دهند؟ آیا قرآن و سنت جز برای دفع خشونت و در مقام دفاع که یک اصل روشن عقلائی است ، اجازه إعمال خشونت داده اند؟ هرگز ، هرگز! قرآن کریم آشکارا یکی از اصلی ترین علل و فلسفه های " دفاع " را حفظ آزادیهای دینی و مذهبی پیروان ادیان مختلف می داند که از مهمترین شوون آزادیهای فردی است:
وَلَوْلا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً /الحج:40-41
( و اگر خداوند [ شرَ و ظلم ] برخی مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد [ و دفاع را مشروعیت نمی بخشید ] بی تردید صومعه ها و کنیسه ها [ی یهودیان ] و عبادتگاه [ مسیحیان ] و مساجد [ مسلمانان ] که در آنها خداوند فراوان یاد می شود ، به شدت ویران می شدند [ و اثری ازآنها برجای نمی ماند]. )
این همه انحراف و خطا ، ریشه در نادیده گرفتن عقلانیت و خروج از اعتدال دینی دارد. و وظیفه ما عالمان و مبلغان دینی است که با معرفی ساختار متعادل و عقلانی دین ، آنرا به قدرتی برای بسط صلح و همزیستی تبدیل نمائیم و راه را بر تحریف دین و تنزل آن به یک گروه و فرقه توسط کژفهمان و سوء استفاده کنند گان ببندیم.
برادران و خوهران بزرگوار! امروز یک خطر جدی ما شیعیان و پیروان اهل بیت (ع) را تهدید می کند و آن فاصله گرفتن از اسلام عقلانی و متعادل به عنوان میراث گرانبها و بی بدیل آموزه های اهل بیت و ابتلای به " فرقه شده گی " است. من در شگفتم از برخی کسانیکه احیاناً صادقانه از یکسو بر جامعیت دین تأکید می کنند و همزمان به تناقض " اسلام سیاسی " تن می دهند. و از دگرسو نیز به جهانی بودن اسلام باور دارند ولی دائماً تفسیرهای خاص و محدود از مفاهیم دینی از دامنه شمول و فهم پذیری عقلانی آن می کاهند. این رفتار آنان هماره برای من تناقضی لاینحلّ بوده است.
محتوای عقلانی دین ، آن را برای مخاطب جهانی فهم پذیر می نماید و به میزانی که از آن محتوای عقلانی کاسته شود و بر عناصرخودساخته و تفسیرهای شخصی افزوده گردد از قدرت تفاهمی و در نتیجه از امکان مخاطبه ( گفتگو و ارتباط ) جهانی آن کم کرده ایم. و اتحادیه اروپائی اسلامی علما و روحانیان شیعه که از ابتدا براساس همین مبانی فکری و رفتاری تأسیس گردید ، امید دارد با اتکا به آموزه های عقلانی و اعتدالی اهل بیت(ع) به نیکی به وظیفه روشنگری خود خصوصا در این سرزمین که به هرحال در حافظه تاریخی خود سوء تفاهم ها یی را در مورد دین و بصورت خاص اسلام ثبت کرده است عمل نماید (بعونه و کرمه)
دیدگاه خود را بنویسید