به اطلاع علاقمندان می رساند مراسم شبهای احیای 19-21-23 ماه مبارک رمضان ( یکشنبه 14-سه شنبه 16 و پنج شنبه 18 تیرماه 1394 ) توسط آیت اله حسینی قائم مقامی برگزار خواهد شد.
شروع مراسم: 11/5 شب با دعای جوشن کبیر - سخنرانی و مراسم احیا ساعت 12/5 تا 2 نیمه شب
آدرس : تهران ، خ ولی عصر (عج) - خ پیران عقل - بن بست صداقت
بیت الأحزان حضرت فاطمه (س)
یادآوری: با توجه به پایان جلسات درسگفتارهای ماه رمضان ، برنامه ادامه این درس ها متعاقبا اعلام خواهد شد

-------------------------------------------------------------

 

خلاصه ای از مبحث شب نوزدهم :

ارج و منزلت شب قدر بسیار زیاد است . چنانکه خود این شب در ماه بزرگی به نام ماه مبارک رمضان است . خود ماه رمضان دو ماه مقدمه دارد (رجب وشعبان ) و خود شب قدر دوباره دو شب مقدمه دارد . در این شب چه اتفاق مهمی قرار است بیفتد که خداوند با چنین مقدماتی ما را به آن متوجه می کند ؟ و ما أدریک ما لیلة القدر؟

شب قدر و بر هم خوردن معادلۀ فضل الهی

برخی از ادعیه و درخواست ها را از حضرت پروردگار فقط در این شبها می شود خواست . چون معادلۀ فضل در این لیالی کلاً بهم می خورد . قبلاً گفتیم که خداوند در عطایایش با ما عادل نیست بلکه بافضل خود با ما برخورد می کند . ولیکن این عطایای فاضلانه در مواقع دیگر عطائا! حساباً است . تو باید یک چیزی نشان بدهی و یک قدمی برداری تا او فضلش را بباراند و بهانه دارد که بباید . ولی در این ماه و خصوصاً در این شبها این معادله هم بهم می خورد و فاصلۀ آسمان و زمین آنقدر بهم نزدیک می شود که احکام زمین مغلوب احکام آسمان می شود .

حضرت امام (ره ) جمله ای داشتند که می فرمودند آن معنویت رسول الله است که قرآن را پایین کشیده و معنویت و آسمان را به زمین آورده است . در حالت عادی ضاقت الارض و منعت السماء است . زمین و تنگی آن مانع فرود برکات آسمانی می شود . اما در این شبها و خصوصاً در شب قدر ما میتوانیم یک چیزی شبیه و نمی از دریایی که برای وجود مقدس انسان کامل حضرت حقیقت محمدیه اتفاق افتاد را تجربه کنیم . آنجا حقیقت پیامبر ملکوت را نازل می کرد و اینجا خود ملکوت روی فضل بغیر حساب تنزّل می کند و پایین می آید .

معنای تنزّل الملائکة والروح

 تنزّل الملائکة والروح یعنی چه ؟ روح و ملائکه ساکنان ملکوتند .تنزّل آنها یعنی چه ؟ لازم را می گوید که ملزوم را هم بیان کرده باشد . اینکه ملائکه و روح تنزل پیدا می کنند، اینها ساکنان انحصاری ملکوت وعالم قدس اند . یعنی اینجا معادلات زمین در این وقت بهم می خورد و اینجا حکم عالم قدس را پیدا می کنند وآنها بهمراه تنزلی که ملکوت پیدا می کند آنها هم بالتبع تنزل پیدا می کنند . آنوقت نتیجه اش چیست ؟ نتیجه اینست که همه می توانند بغیر حساب بهره مند شوند . برای همین است که می گویند وای به حال کسی که ماه رمضان بر او بگذرد و مشمول رحمت نشود . این بعنی همه بدنش عایق شده است  که کمترین انجذابی نداشته است .

یکی از استفاده هایی که از این نزول ملکوت و این بهم خوردن قاعده و عطای بی حساب می شود کرد اینست که طلب های بزرگ داشته باشیم . طلبهایی که در مواقع دیگر در قد و قواره ما نیست . البته این طلب وخواستن متوقف بر داشتن معرفت است . برای همین است که از مهم ترین و بزرگترین کارهای این شبهای قدر را کسب معرفت و طلب علم ذکر کرده اند . این یعنی معرفتمان را بالا ببریم . ان شاء الله بتواند یک طلبی و به عبارتی دیگر یک تطلّبی داشته باشیم و آنوقت است که : با کریمان کارها دشوار نیست !

انواع گناهان

گناهان را شنیده ایم که بر دو نوعند : یا تضییع حق الله است و یا تضییع حق الناس است. در حق الناس امر بخشش دست دیگران است . لذا تا دیگران نبخشند آن مانعیت گناه از بین نمی رودو خدا تعهد نکرده که آن را ببخشد . به تعبیر دعای ابوحمزه : ذنبي المانع بینی و بینک . اما حق الله ، امرش دست خداوند است : یغفر لمن یشاء ؛ که این من یشاء نه اینکه بی حساب است بلکه اگر با شرایطی باشد می بخشد و امکان بخشش از جانب خداوند هست.

مقابل این دو نوع گناه هم عبادت می شود . ادای حق الله و ادای حق الناس می شود عبادت . در بهترین حالت اینست البته. خیلی از اوقات به همان حق الله می پردازیم و به نماز و روزه و امثال اینها می پردازیم و با حق الناس کاری نداریم در حالیکه این ظلم است و آن ذنب و گناه است! خیلی اوقات نمی دانیم به چه چیزی آلوده شده ایم که از آن توبه کنیم و سعی کنیم خودمان را از آن آلودگی پاک کنیم . چرا که گناه با گناه فرق می کند و آثارش هم فرق می کند و تداوی آن ها هم فرق می کند .

گناهِ شرک ورزی

تدبر و تامل در قرآن کریم یک نوع گناه دیگری را هم به ما معرفی می کند . علاوه بر ظلم و ذنب (حق الناس و حق الله) گناه دیگری هم هست که بجز خواص از اهل توحید کسی به آن توجه نمی کند . و آن گناه «شرک ورزی» است ؛ نه شرک ! یک مواقعی انسان به دلایلی قایل به شریک برای خدا می شود و یک بحث شناختی است . این شرک است .

اما یک موقع می شود انسان همه حقوق الله را رعایت کند وحتی حق الناس را هم رعایت کند ولی شرک ورزی کند . یعنی مشرکانه نماز می خواند ، مشرکانه روزه می گیرد ، مشرکانه احیاء میگیرد ، مشرکانه ذکر می گوید و مشرکانه نماز شب می خواند و .... خیلی این بحث دقیق است.

در دعای کمیل می خوانیم که حضرت امیر (ع) می گوید : ولا تفضحني بخفیّ ماطّلعت علیه من سرّي و لا تعاجلني بالعقوبة علی ما عملته في خلواتي ....

نکته در آن سرّي و خلواتي است . فرق خلوت با سرّ چیست ؟ خلوت در مقابل جلوت است . اینجا جلوت است و در منزل شما خلوت است . یا فکری که می کنید خلوت است . این خلوت و جلوت هر دو از مظاهر اسم «ظاهر» است . چون من از کارهای خلوت و افکار در خلوت خودم هم آگاهم . اما غیر از خلوت ، سرّ هم هست که انسان خودش هم از آن غفلت دارد و چون غفلت دارد یک نوع حاشیۀ امنی پیدا می کند . چون غفلت دارد آن سرّ همینطور دارد رشد می کند . من نگاه می کنم می بینم در خلوت و جلوتم عبادت می کنم ولی در سرّم خبر ندارم که چه اتفاقی می افتد . مثل بلعم باعورا که در خلوت و جلوتش عابد بود ولی در سرّ خودش مشغول شرک ورزی بود .

 از توحید ذهنی تا توحید عملی

شرک ورزی در عمل است . می شود در بخش ذهنی و اعتقادی باور به توحید داشته باشی ولی در عمل شرک ورزی کنی. می توانی از لحاظ فکری موحد باشی و بلکه تئوریسین توحید باشی ، قاعده های جدید در توحید تاسیس کنی ، مدرّس توحید باشی.، کتابها در توحید بنویسی ولی هر چه اینها بیشتر شود ، می تواند – نه لزوماً- در آن سرّت شرک قوی تر شود و توهّم را نسبت به توحید بیشتر کند و هر چه توهّمم بیشتر شود حاشیه امن برای آن سرّ بیشتر می شود و آنوقت سر بزنگاه آن سرّ سر بر می آورد ! ثمّ کان عاقبة الذین أساء السّوءاً ؛ « ثـمّ » ظرف تدریج است . می تواند کم کم به جایی برسد که از سرّ ، سر برآورد و به خلوت و سپس به جلوت برسد و از اسم الباطن ، به اسم الظاهر برسد و به یک دگرگونی معنوی بیانجامد.