پویایی و شجاعت علمی ؛ نقشی از خاطرات
اشاره : در قسمت گذشته مهمترین استادان آیة الله حق شناس مورد اشاره قرار گرفت و بطور خاص ناگفته هایی از روابط ایشان با آیت الله بروجردی بیان شد. و اینک برخی از شاخص ترین شخصیتهای علمی و معنوی که استاد حق شناس با آنها ارتباط و مراوده داشته و یا از دوستان و همراهان ایشان به شمار می آیند پرداخته و خاطرات شنیدنی از برخی آنان از زبان استاد روایت می شود
آيت الله ميرسيدعلي يثربی
آيت الله ميرسيدعلي يثربي كاشاني معروف به آميرسيدعلي كاشي ازبرجسته ترین دانش آموختگان حوزه علمیه نجف بود. از استاد بزرگوار آیت الله شیخ محمد تقی ستوده شنیدم : « بنابر سنت حوزه نجف ، معمولاً در درسهای اساتید بزرگ برخی از شاگردان برجسته ، درس استاد را برای دیگر شاگردان تقریر می کنند. در درس مرحوم آقا ضیا عراقی ، مرحوم یثربی کاشانی مسوولیت تقریر را برای کسانی چون آیت الله سید محسن حکیم که در درس شرکت می کردند بر عهده داشت. و گویا آنگاه که به تازه گی نخستین جلد مجموعه فقهی آیت الله حکیم در شرح عروه ( مستمسک العروة ) منتشر شده بود ایشان نسخه ای از آن را به مرحوم میر سید علی کاشی می دهد و همانجا وی خاطره درس آقا ضیاء را یادآور می شود.» وی از شخصيتهای علمي برجستهای بود كه آيت الله حقشناس سخت مجذوب توان و شجاعت علمي اش بود و از او بهرههای فراوان برد و مرحوم يثربي نيز به ايشان علاقمند بود. و به گفته استاد حقشناس ، مرحوم آميرسيدعلي كاشي ، در سفرهای خود به قم ، از هر فرصتی برای مباحثه و مناظرة فقهی و تشكيل محفل علمی بهره ميجست. در اين محفل علمی كه معمولاً در بيرونی آيت الله بروجردی تشكيل میشد، بزرگان و فضلاي برجسته آن روز حوزه علميه ، همچون ، حاج آقا روح الله خميني ، آقا شيخ محمدعلي اراكي ، آقا سيدمحمدرضا گلپايگاني ، آقا سيدمحمديزدی ( داماد ) و... مشاركت ميكردند و آقا سيدعلي كاشي نيز گاه در ميان اين مباحثات ، هر يك از آنان را مورد خطاب قرار داده و ميزان دقت نظر آنها را ميسنجيد.
استاد حقشناس هماره در مباحث علمی با تحسين فوقالعادهای آيت الله يثربي از او به عنوان عالمي قويّ ، بحّاث و اهل استدلال ياد ميكرد كه آنچنان در مباني علمي ، حاضرالذهن بود كه در برابر هر اظهار نظری طلب دليل ميكرد و بگونهای بر استدلالپذيری و استحكام نظريه علمي خود اطمينان داشت كه از هرگونه اشكال و شبههای استقبال مينمود و تكيه كلام مطایبه آمیز خود را تكرار ميكرد:« استدلالت را بگو تا دندانت را بشكنم! ( كنايه از اينكه جواب دندان شكن بدهم ) »
استاد حق شناس روایت می کرد که آسيدعلي آقاي كاشي ، در يكی از مباحثات خود با آيت الله بروجردي كه در بيرونيِ منزل آن بزرگوار انجام ميگرفت توانست تا بدانجا پيش رود كه نظر آن مرجع يگانه را در مسأله «بقاء بر تقليد ميّت» تغيير دهد. به روایت استاد، که خود در آن جلسه تاریخی حضور داشت ، آيت الله يثربي در همان آغاز و پيش از شروع بحث با قاطعيّت تمام كه از شجاعت و توان علمي او حكايت داشت خطاب به مرجع عليالاطلاق شيعه و فقيه يگانه عصر اعلام ميدارد: « امروز بنا دارم تا نظر شما را تغيير دهم و از فتوايتان بازگردانم.» توضيح اينكه آيت الله بروجردي در آن زمان بقای بر تقليد مجتهد اعلم كه از دنيا رفته است را جايز نميدانست و معتقد بود كه پس از مرگ مجتهد اعلم بايد به مجتهد زنده رجوع كرد حتّي اگر از ميّت اعلم نباشد. و اين فتوای ايشان همان زمان در رساله عملیه و مكتوبات علمي و فقهيشان ثبت و انتشار يافته بود . امّا آن روز و در آن مباحثه بالاخره پيشبيني آيت الله يثربي تحقق يافت و در پايان ، آيت الله بروجردي از نظر پيشين خود بازگشت.
اين حكايت بيش از آنكه نشاندهنده توان علمي آيت الله يثربي باشد ، بيانگر ورع و تواضع فوقالعادة آيت الله بروجردي و نيز پويايي علمي ايشان است كه بر خلاف شيوه مرسوم ميان صاحبنظران و متخصّصان علوم كه در سنين بالاي عمر، خصوصاً اگر از شهرت و مرجعیت علمی در رشته تخصصی خود برخوردار باشند ، معمولاً به انباشتههای علمي خویش بسنده كرده و آنچه را كه در طول ساليان بر آن قطعيّت يافتهاند تغيير ناپذير ميپندارند ، بدون توجه به جايگاه علمي و اجتماعي خود امكان چنين مباحثاتي را فراهم ميساخت و بدون كمترين تصلّب و تعصّبي ، آثار و نتائج آن را متواضعانه ميپذيرفت!
استاد حقشناس كه حضور در جلسه اين مباحثه خاطره ای بس شیرین را در ذهن اش ثبت کرده بود ، بارها با نقل اين خاطره ، شجاعت و توان علمي آيت الله يثربي و حقپذيري و حرّيت فكري آيت الله بروجردي را توأمان ، ميستود و می فرمود: « مرحوم بروجردي پس از اين مباحثة علمي در همان جلسه ، پیشکار خود حاج محمد حسن را صدا کرده و حاشيه خود بر عروة الوثقي را طلب نمودند و همانجا فی المجلس ، فتواي خود مبنی بر "عدم جواز بقاء بر ميّت " را بر " جواز " تغيير دادند. » از اين رو در رسالههاي عمليهاي كه از ايشان در همان زمان منتشر شده است، در چاپهای مختلف ، هر دو فتوا وجود دارد.
دوستان و همراهان دوران تحصيل
آيت الله حقشناس در حوزه علميه قم به طور طبيعي با طلاب و فضلاي بسياري آشنايي و ارتباط داشته است. امّا در ميان آنها با برخي ارتباط صميمي و نزديكتري برقرار بود، از آن جمله:
آيت الله دكتر مهدی حايري يزدی ( فرزند مؤسس حوزة علميه قم )
آقاي حايری در درس فلسفه امام خميني و فقه و اصول آيت الله بروجردي مشاركت داشت و دوستي وي با آيت الله حقشناس بسيار عميق و توأم با احترام فراوان بود. و اين احترام فراوان با در نظر گرفتن ويژگيهاي دكتر حايري يزدي و جسارت فوقالعاده وی در نقد شخصيتهای برجسته علمي و پافشاری بر آراء و نظريات خود ميتواند ميزان علاقه و باور وی به آيت الله حقشناس را نشان دهد. دوستی آن دو، تا پايان عمر آقای حايري با جدّيت و صميميّت ادامه يافت و در سالهای اقامت در تهران ، مدّتها با يكديگر مباحثات فقهي و فلسفي داشتند كه درمحلّ مدرسه سپهسالار قديم انجام میگرفت . مدرسهای كه آقای حايري به عنوان جامع المنقول و المعقول مديريت آن را بر عهده داشت و پس از سفر به خارج كشور آن را به آقای حقشناس واگذار كرد.
آيت الله حقشناس هماره استعداد فوقالعاده مرحوم حائري را كه معمولاً وی را با نام « آقا مهدی حاج شيخ » میخواند تحسين ميكرد. در جريان تصاحب مدرسه سپهسالار قديم - شهيد بهشتي امروز - و اخراجِ شرم آور آيت الله حق شناس از آن ، از نزديك شاهد بودم كه مرحوم حايری چگونه از نقض وقفنامه شرعی وقانونی ، و از جفايی كه بر دوست ديريناش میرود به غايت افسوس میخورد و با يادآوری مقام علمي و معنوي آيت الله حقشناس تكرار ميكرد:« درب و ديوار مدرسه فيضيه به فضل آمیرزا عبدالکریم شهادت میدهد.»
- آيت الله مرتضي مطهري: آقای حقشناس و آقای مطهري در درسهای امام خميني و آيت الله حجّت مشاركت داشتند و پيش از آمدن آقای بروجردي به قم ، سفرهای مشتركي به بروجرد برای استفاده از ايشان داشتند و پس از آمدن آقای بروجردی به قم نيز اين ارتباط ، در درس وی تداوم يافت.
هجرت آقاي مطهری به تهران ، تقريباً همزمان با استقرار آقای حقشناس در تهران بود و ايشان كه بطور طبيعي از آشناييها و ارتباطات بيشتری برخوردار بود میكوشيد تا دوست ديرين خود را در اين شهر ياری دهد و در معرفی و برقراری برخی ارتباطات آقای مطهری با محافل مذهبی تهران بس مؤثر بود. چنانكه با هجرت آيت الله دكتر بهشتی به تهران در اوايل دهه چهل ، آيت الله حقشناس همين نقش را در رابطه با وی نيز ايفا نمود. به عنوان مثال ارتباط با هيئتهای مؤتلفه از همين رهگذر و به وساطت آيت الله حقشناس انجام گرفت. آيت الله مطهری در يكی از سخنرانیهای خود با اين جمله كه:« از افتخارات ما اين است كه با " آقای ميرزا " همدوره بودهايم.» نسبت به دوست و همدوره خويش ادای احترام نمود.
- آيت الله حسینعلی منتظری : آيت الله حقشناس تلاش و استعداد علمي آقای منتظری را بس ميستود و گويا در نخستين آزمونی كه آيت الله بروجردي از شاگردان خود برگزار كرد ، آن دو بالاترين امتياز را كسب كردند و به دريافت جايزه از آن مرحوم مفتخر گشتند. آيت الله منتظری ، بارها از استاد حقشناس جهت مشاركت در برخی فعاليتها ، از جمله در دانشگاهها دعوت نمود كه به دليل ناسازگاری روحيات و خلقيات ايشان موردپذيرش قرار نگرفت.
- آيت الله سيدرضا صدر: دوستی آن دو در قم و نيز در دورانی كه آقای صدر در تهران اقامت گزيده بود ادامه داشت و در تهران گاه جلسات بحث و مباحثه علمی مشترك داشتند. آقای حقشناس ، آقامَنِشي و بزرگواری او را میستود و خاطراتی از ذوق و علايق سياسي ايشان در دوران جنگ جهانی دوم نقل مي كرد و به ياد ميآورد كه چگونه آقای صدر، در دوران جنگ جهاني در بعد ازظهرهای فيضيّه ، در جمع طلاب همچون بسياری از ايرانيان ، نتائج جنگ و پيشرويهای آلمان را با جدّيت تمام پيگيری میكرد و با شور و حرارت هر چه تمامتر آينده جنگ را پيشبينی مینمود و به حدس ميگذارد.
آيت الله سيدمهدی مرعشی و آيت الله سيد كاظم مرعشی ( اخوان مرعشی ) :
آن دو از صميمی ترين دوستان دوران تحصيل آيت الله حقشناس بودند ، دوستیای كه از همان ابتدای ورود به قم آغاز شده بود. در ايام اقامت اخوان مرعشی در حوزه علميه نجف نيز اين ارتباط ادامه يافت و در يكي از سفرهای آيت الله حقشناس به نجف اشرف، اين دو برادر كه برای مقام علمي و اخلاقي ايشان احترام خاصّ قايل بودند ، برخی از بزرگان نجف از جمله آيت الله خويی ، آيت الله سيد محسن حكيم و آيت الله سيدعبدالهادی شيرازی را نسبت به مقام ايشان آگاه ساختند و همين ، توجه و احترام بزرگان نجف را برانگيخت. توجه و احترامي كه در ضمن مباحثات فقهي آقاي حقشناس با آنان تأكيد و به صدور گواهی اجتهاد از سوی آنان منتهي گرديد ، اجتهادی كه پيشتر از سوی بزرگان حوزه علميه قم گواهی شده بود. تأئيد اجتهاد از سوی آيت الله خويي و آيت الله سيدعبدالهادی شيرازي (كه پدر همسر آقايان اخوان مرعشي بود) ره آورد همين سفر ميباشد.
آيت الله شيخ عليپناه اشتهاردی :
ارتباط آيت الله حقشناس با ايشان علاوه بر حضور مشترك در درس آيت الله بروجردي و صميميت مشترك با آيت الله اراكي، به دليل ويژگيهای اخلاقی آقای اشتهاردی كه با شأن اخلاقي آقای حقشناس سازگاری داشت از گستره بيشتری برخوردار بود. آيت الله حقشناس ، زمانی را به ياد داشت كه آيت الله صدوقي به عنوان مقسّم آيت الله بروجردي ، به درب حجره آقای اشتهاردی در مدرسه فيضية ميرود و شهريه او را ميپردازد ، امّا آشيخ عليپناه ، اندکی از آن پول را برداشت و بقیه را بازگرداند و گفت : « هنوز تتمه شهریه ماه قبل باقی است و اين ماه ، همین مقدار برایم کافی است و نياز ندارم ، آن را به ساير طلاب بدهيد.»
پس از ورود به حوزه علميه قم ، به تكرار پيامهايی را ميان آن دو بزرگوار ردّ و بدل ميكردم و شاهد ارادت و علاقة طرفينی شان بودم.
آيت الله شيخ حسين وحيد خراسانی :
پيش از سفر آيت الله وحيد به نجف اشرف ايشان با آيت الله حقشناس در قم مؤانست داشت و مدّتي نيز با يكديگر مباحثهاي را آغاز كردند كه با سفر آقای وحيد به نجف به انجام نرسيد.
شهيد آيت الله شیخ محمد صدوقي:
آيت الله صدوقي گرچه بزرگسالتر از آيت الله حقشناس بود و سابقه بيشتری در حوزه علميه داشت، ولي ميان آن دو صميميت فراواني برقرار بود وآيت الله حقشناس خاطرات فراوانی را از ايشان نقل میكرد. آيت الله صدوقي ، مقسّم آيت الله بروجردي بود و بخشی از خاطرات مطايبه آميز استاد حقشناس به اين مسؤوليت مرحوم صدوقي مربوط ميشد. " حافظه فوقالعاده " آن شهيد سعيد در ميان اهالی آن روز حوزه علميه قم زبانزد بود و استاد به خاطر ميآورد كه مرحوم صدوقی از دفتر ثبت شهريه استفاده نميكرد و حتّي براي پرداخت شهريه نيازي به رؤيت چهره طلاب نداشت چرا كه همانگونه كه سر به زير داشت از صدای افراد ، آنها را شناسايی می كرد.
آيت الله سيد محمد وحيدی شبستری :
يكي ديگر از كساني كه با آيت الله حقشناس مؤانست و صميميّت ويژهاي داشت ، آيت الله سيد محمد وحيدی شبستری بود كه شخصاً نمودهايی از اين رابطه طرفينی را از نزديك شاهد بودهام . آقای وحيدی سخت به مقام معنوی و علمی آقای حقشناس معتقد بود و عميقاً به او ابراز احترام میكرد . صمميّت ميان آن دو بگونهای بود كه آيت الله حقشناس به دليل احتياط شديدی كه در مصرف وجوهات شرعيه داشت در مواردی برخی تصرّفات را بر عهده ايشان میگذارد و آيت الله وحيدی با اظهار شرمندگی و اينكه شما خود " مُجيز ( اجازه دهنده ) " هستيد قبول مسئوليت ميكرد.
نوه مرحوم آيت الله سيدمحمدعلی فشاركی :
علاوه بر آنچه كه نامبرده شد ، آيت الله حقشناس گاه در خاطرات خود از برخي افراد ديگر نام میبرد كه با آنها در پارهای دروس و مباحثات علمي مشاركت داشت ، يكی از كسانی كه استاد حقشناس از او به عنوان هم مباحثه خود در حوزه علميه قم نام میبرد نوه مرحوم آيت الله سيدمحمدعلي فشاركي بود. آيت الله فشاركی ، استاد مرحوم آيت الله شيخ عبالكريم حائري يزدی بود و آيت الله حائری در تأليفات خود همچون " درر الفرائد " از ايشان به عنوان « سيدنا الاستاد » نام ميبرد. و «كتاب الصلوة» معروف آيت الله حائری نيز به گفته آيت الله اراكی ، محصول انگيزشی بود كه مرحوم فشاركی در وی ايجاد نمود.
گويا آيت الله حقشناس از طريق همين هم مباحثه خويش ، كه هماره اخلاق بزرگمنشانه او را ميستود ، حكاياتي از سيره آيت الله فشاركی نقل مينمود. از آن جمله دو حكايت مهم و نكته آموز تاريخي بود كه هر دو، آيت الله حقشناس را سخت تحت تأثير قرار داده بود بگونهای كه هرگاه آنها را نقل ميكرد به تعبير خود ايشان ، از نظرروحي " منفعل " ميشدند.
حكايت اوّل
پس از رحلت ميرزا حسن شيرازي جمله علماء و فضلاي حوزة علميه بر اعلميّت آيت الله فشاركي اتفاق نظر داشتند و آنگاه كه نزد ايشان رفتند ، وی در اتاق شخصي خود مشغول نگارش بود به همانصورت ، قلم در دست از اتاق خارج شد و آنگاه كه از قصد آنان آگاه شد ، با تأئید ضمنی اينكه خود را از نظر علمی اعلم ميداند اظهار داشت: » مرجعيّت عامّه غير از اعلميّت ، صفات ديگری هم نياز دارد كه اين صفات در من نيست ». و آنگاه دست بر چارچوب درب گذاشت و با تأثر اين آيه شريفه را قرائت نمود:
«تلك الدار الآخرة نجعلها للذين لايريدون علواً في الارض و لافساداً»
( اين جهان آخرت است كه ما آنرا شايسته كسانی قرار داديم كه در زمين برتری جوئی و فساد نمیكنند ). و بدين ترتيب مرحوم فشاركي هرگز خود را در معرض مرجعیت قرار نداد و رساله عمليه منتشر نكرد و همگان را به ديگری ارجاع داد.
حكايت دوّم
زماني در كربلا " وبا " شيوع يافت و هر روز جمع زيادی از مردم جان ميباختند ، آيت الله فشاركي علماي حوزه علميه را جمع نمود و بهآنان اظهار داشت:« آيا مرا مجتهد ميدانيد؟ » همگی پاسخ مثبت دادند و سپس پرسيد:
« آيا حكم مرا شرعاً نافذ می دانيد »
طبعاً بار ديگر پاسخ همه مثبت بود.
آنگاه فرمود:
« پس من حكم میكنم كه همه مردم كربلا زيارت عاشورا بخوانند تا از اين آفت مصون بمانند »
به تواتر نقل شده است كه در پس عمل به اين توصيه آيت الله فشاركی ، تمام اهالی كربلا مصون ماندند.
اين حقير به ياد دارم كه در ايّام موشكباران قم در جريان جنگ تحميلی ، آيت الله اراكی ( ره ) نيز با استشهاد به اين واقعه و نقل مكرّر آن ، توسط برخي از افاضل حوزه علميه ، به آيت الله گلپايگاني ( ره ) توصيه كردند كه ايشان به عنوان « مرجع عامّ » حكم به قرائت زيارت عاشورا برای اهالی قم نمايند كه البته آيت الله گلپايگانی پاسخ دادند:« حضرت آقای اراكی حكم كنند من هم میخوانم .»
باری آيت الله حقشناس به زيارت عاشورا و نيز توسّل به حضرت علياصغر(ع) باوری راسخ داشت وآن را گرهگشای مشكلات بزرگ می دانست. در اين خصوص خاطرات فراوانی از ايشان به ياد مانده است كه نقل آن خارج از حوصله اين مختصر ميباشد.
آيت الله محمدتقی بهجت فومنی :
رابطه ميان آيت الله حقشناس و آيت الله بهجت را ميتوان نمونهای از روابط رازآميز ميان " اهل دل " و " اصحاب شهود و معرفت " دانست.
آيت الله حقشناس خود به اينجانب فرمود:« من آقای بهجت را تا كنون نديدهام امّا با ايشان آشنايی و ارادت تام دارم » شنيدن اين جمله از زبان استاد ، با تمام احتياطی كه در تأييد افراد و شخصيتها - خصوصاً شخصيتهای معنوی و سلوكی- داشت برای صاحب این قلم بسيار شگفتآور و بيانگر اوج نزديكی آن دو بود.
و رازآميزی اين رابطه آنگاه وضوح بيشتری مييابد كه بدانيم كه از آن سو نيز دقيقاً چنين ارادت و علاقهای اظهار ميشد.
از ساليان دور، هرگاه براي خواص شاگردان استاد حقشناس توفيق تشرّف به محضر آيت الله بهجت دست ميداد ايشان جويای احوال استاد میشد و شديداً ابراز علاقه مينمود بگونهای كه گاه پس از شنيدن خبر بيماری و بستری استاد سخت می گريست و اظهار می داشت:« برای سلامتی ايشان دعا كنيد ، ايشان لنگر ( مايه امنيّت ) تهران هستند. »
و از اين مهمتر هماره در برابر درخواست طالبان و مشتاقان جهت معرفي استاد اخلاق در تهران ، ايشان آيت الله حقشناس را بطور مطلق معرفي ميكرد . اهمیت فوق العاده این نکته بر آگاهان به روابط موجود میان اهل سلوک و معرفت پوشیده نیست .
آيت الله شيخ اسماعيل جاپلقی :
آيت الله جاپلقي از شاگردان آيت الله حائري يزدی ( مؤسس حوزه علميه ) و هم مباحث و مؤانس آيت الله اراكي بود و پس از هجرت به تهران علاوه بر امامت جماعت ، به تدریس و فعاليتهای علمي اشتغال داشت . آيت الله حقشناس از ايشان به بزرگی ياد ميكرد و گاه به افعال و گفتار وی استناد می نمود. آيت الله جاپلقی به همراه برخی عالمان بزرگ همدوره و معاصر خود كه مقيم تهران بودند همچون مرحوم آيت الله شيخ عبدالرزاق قائيني و... جلسه مباحثه علمي داشتند و با آنكه آيت الله حقشناس در طبقه سنّي پس از آنان بود امّا به اعتبار محبوبيّت و مقبوليّتي كه ميان آن جمع و خصوصاً نزد مرحوم جاپلقي داشت در آن مشاركت مینمود و تنها عضو جوانِ آن مجموعه بود.
آيت الله شيخ مرتضی حايری:
فرزند بزرگ مؤسس حوزه علميه قم ، از ديگر كسانی بود كه آيت الله حقشناس با وی ارتباط صميمي داشت و در موضوعات علمي و اخلاقي نقل قولهای فراواني از ايشان مینمود كه از گستردگی اين رابطه حكايت ميكرد .استاد حق شناس برهمدلی با اهل بیت(ع) در ایام وفیات و سوگواریها خصوصاً در عزای سید الشهدا ( ع ) وشرکت در مراسم عزاداری و یا مطالعه مقتل در آن روز تاکید داشتند . وگویا در پاره ای مشاهدات معنوی خود بر این موضوع سفارش شده بودند ونیز ازمرحوم حایری نقل می کردند :« در دهه محرم ، مشارکت در عزاداری ، خود یک کار اصلی است و من شخصا هر بار خواستم در این ایام به جای عزاداری ، درس وبحث داشته باشم موفق نشدم.»
و...
افراد بسیار دیگری هستند که نام وخاطرات آنان را از استاد بارها شنیده بودم ، خاطراتی که نشان از مراودات و ارتباطاتشان با ایشان داشت و یا خود شاهد رفت و آمد ها و دیدار هایشان با یکدیگر بوده ام آیت الله حاج آقا یحیی سجادی ،. آیت الله کاشانی ، شهید سید مجتبی نواب صفوی آیت الله رفیعی قزوینی ، آیت الله شعرانی ، آیت الله سید احمد خوانساری ، آیت الله میرزا باقر آشتیانی ، آیت الله مرعشی نجفی ،آیت الله آقا موسی شبیری زنجانی ، آیت الله آقا رضی شیرازی ، آیت الله سید صادق روحانی ، و... از این زمره اند. مرحوم نواب صفوی به آیت الله حق شناس ارادت معنوی داشت. گویا در یکی از سفرهای تفریحی به یکی از باغ های اطراف تهران که معمول آن روز برخی متدینین و روحانیون در ایام تعطیلات بود ، نواب صفوی نیز همراه ایشان بوده و در همان زمان تیمسار تیمور بختیار که از حضور نواب در آنجا مطلع شده بود ، برای دیدن وی به آنجا می رود .استاد ماجرای آن روز را اینگونه حکایت می کرد:« مرحوم نواب در حضور بختیار ، برای انجام کاری از من طلب استخاره کرد . او از این در خواست نواب شگفت زده شد و پرسید: آقا ( اشاره به آیت الله حق شناس ) کی هستند ؟ نواب با همان روحیه حماسی خود پاسخ داد: ایشان از سربازان آماده به فرمان اسلام اند که در صورت لزوم خائنینی چون شما را مجازات خواهند کرد. من برای رفع تلخی این سخن آقای نواب ، خصوصا اینکه بختیار در آنجا میهمان ما بودگفتم:خیر! انشاءالله ایشان هم خود از سربازان اسلام هستند.»
ادامه دارد
دیدگاه خود را بنویسید