اشاره : در قسمت گذشته ، از روابط آیة الله حقّ شناس با امام خمینی سخن گفته شد و اینک در این قسمت و در ادامۀ آشنایی با استادان آیة الله حقّ شناس ، به روابط ایشان با آیة الله بروجردی پرداخته می شود و روش علمی و شیوۀ اجتهادی آن بزرگوار مورد تأمل قرار می گیرد که بطور خاصی برای فقه پیشگان و طالبان علوم دینی می تواند قابل توجه باشد
آيت الله العظمي بروجردی
پيش از آنكه آيت الله بروجردي به حوزه علميه قم هجرت نمايد در عين شهرت فراگير علمی و نفوذ اجتماعی ، خصوصاً در ميان عشاير منطقه لرستان ، در بروجرد ساكن بود. همين شهرت علمي موجب گرديد تا فضلاي حوزه علميه در هر فرصتی برای استفاده علمی از آن بزرگوار به بروجرد سفر نمايند. آيت الله حقشناس نيز گاه به تنهايی و گاه به همراه فضلایی ديگر همچون آیت الله سلطانی ، آيت الله مطهری ، آيت الله منتظری و آيات اخوان مرعشي به بروجرد سفر ميكرد و از محضر وی بهرهمند ميشد.
آنچه كه موجب جذب «ميرزاعبدالكريم» به آيت الله بروجردي شد تنها جنبه علمي و برجستگی فقهي ايشان نبود بلكه معنويت خاصّ و فوقالعاده وی مهمترين عامل اين جذب بود.
آيت الله حقشناس بارها در توصيف مرحوم بروجردی يادآور ميشد كه « ايشان از گوش و چشم برزخی برخوردار بود.» و ماجراهايی را نيز در اين مورد نقل ميكرد. گويا يكی از دلايل اينكه آيت الله بروجردي با وجود برخورداری از مراتب والای علمي و نيز رونق حوزه علميه قم در زمان آيت الله حايری يزدی ، حاشيه نشينی گزيد و به سرزمين پدری خود ، بروجرد بازگشت همين تمايلات معنوي و دوری از دردسرها و اشتغالات زعامت و مرجعيّت بود. استاد حقشناس نقل میكرد كه آن مرحوم پس از مرجعیت عامّ و هجرت از بروجرد به قم ، بارها با حسرت از حالات خوش معنوی خود در بروجرد ياد ميكرد و ميفرمود:
«در بروجرد كه بودم مشاهدات و حالات خوشي داشتم و اينجا كه آمدهام گرفتار شدهام و وقت خود را به صرّافي ميگذرانم ( كنايه از اشتغال به دريافت و توزیع وجوهات شرعی كه به تَبَع مرجعيّت انجام ميگيرد) »
و زمانی آیت الله حق شناس اين روايت را برایشان ميخواند: « المرءُ لنفسه ما لم يُعرف فاذا عُرف صار لغيره» ( آدمی تا زمانيكه شناخته نشده ، در كار خويش است و آنگاه كه شناخته شود در اختیار ديگران قرار می گیرد) و همچنين استاد نقل ميفرمود: زماني در حضور آيت الله بروجردي ، روايت شريف «انّ لله في ايّام دهركم نفحات ألافتعرضّوا لها». (همانا در طول زندگانی شما كششها و جذبههايی از سوی پروردگار وجود دارد ، پس به هوش باشيد و خود را در معرض اين جذبهها قرار دهيد) را قرائت نمودم ، اشك در چشمان آن مرحوم حلقه زد و در شرح روايت فرمودند: خداوند در طول زندگانی ، گاه انسانها را «تكان» میدهد تا آثار غفلت از ميان برود و حركت جهشی داشته باشند. براي بعضی افراد در طول عمر يكبار اين فرصت پيش ميآيد تا از این عنایت الهی بهره مند شوند و بعضی چند ماه يكبار، برخی چند روز يكبار و بعضی افراد هم هستند كه خداوند در هر روز 8 - 7 بار آنها را تكان می دهد و از ميان هر 100 نفر شاید فقط 3 - 4 نفر از این عنايت خاص بهرهمند ميشوند.»
آيت الله حقشناس پس از نقل اين خاطره می فرمود: « آقای بروجردي از همان كساني بود كه هر روز او را 8-7 بار تكان ميدادند. »
همين ويژگی اخلاقی آيت الله بروجردي موجب شده بود كه نه تنها هرگز در پی مرجعيّت و ریاست نباشد بلكه تا آنجا كه ممكن بود با تمام توان از آن پرهيز نمود و تنها وقتی قبول مسئوليت کردد كه ضرورتِ تكليف ايجاب کرد و هیچ راه گریزی نبود.
در بروجرد و نيز اوايل ورود به حوزه علميه قم با آنكه از شهرت و محبوبيّت مردمي و خصوصاً نفوذ كم نظير در ميان ايلات و عشاير برخوردار بود نه تنها خود را در معرض مرجعيّت قرار نداد بلكه فداكارانه برای تبليغ و ترويج مرجعيّت آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني ، كه آن روزگار مرجعيّت عامّه را بر عهده داشت تلاش ميكرد. آيت الله حقشناس همين دوران را به ياد ميآورد كه وقتی عدهای در صدد طرح مرجعيّت آيت الله بروجردی برآمدند ايشان آنها را مورد عتاب شديد قرار داد و گفت:
«بگذاريد عَلَمِ (پرچم) زعامت دست يك نفر باشد (اشاره به آيت الله اصفهاني) و همه بايد از او حمايت كنند.»
با الهام از همین سخن آیت الله بروجردی بود که در بحبوهه انقلاب و جنگ که عده ای در صدد بودند با طرح مسئله اعلمیت برخی مراجع ، رهبری امام خمینی را تضعیف کنند استاد می فرمود:« اکنون باید دید عَلَم دست کیست نه اینکه اعلم کیست؟» و نیز این خاطره را از يكي از سفرهای خود به بروجرد نقل ميكرد که در مسجدي كه آيت الله بروجردي در بروجرد اقامه نمازجماعت مينمود پس از نماز، يكی از طلاب ،احكام شرعي را براي مردم بيان ميكرد و به توصيه آيت الله بروجردي در بيان احكام ، فتاواي آيت الله اصفهاني را مبنا قرار ميداد ، و نكته مهمتر اينكه آيت الله بروجردي خود نيز در وقت بيان فتاواي مرحوم اصفهاني حضور داشت و در كمال تواضع و فداكاری گاه به طلبه مسألهگو در حضور مردم يادآور ميشد:« فتوای آقا آسيدابوالحسن اينگونه نيست.» آنگاه خود ، متن دقيق و صحيح فتواي آیت الله اصفهانی را بيان ميكرد. و اين در حالي بود كه آقاي بروجردی ، در همان زمان از نظر برخی اعلم بود و مرجعيّت مردمان بسياری را بر عهده داشت.
آگاهان به مناسبات موجود ميان رجال علمي و آداب رائج در محافل و محيطهای علمي و حوزوی ، می توانند اهميّت فوقالعاده اين رفتار را که نشاندهنده ميزان ورع و از خودگذشتگي و به تعبير استاد حقشناس «بيهواييِ» صاحب آن می باشد ، به وضوح درك كنند. حسن رفتار با طلاب و تشويق و تكريم آنان ، حسن معاشرت با مردم ، احترام و تكريم بزرگان از ديگر ويژگيهای اخلاقي آيت الله بروجردي بود كه استاد حق شناس بارها از آنها ياد و خاطراتي را به مناسبت نقل مينمود. ويژگي حفظ حریم و حرمت دیگران از سوی مرحوم بروجردي آنچنان بود كه حتّا هنگام نقل و نقد نظريههاي علمي بزرگان ، كمال احترام را بكار ميبرد. تا بدانجا كه با وجود اذعان به مقام علمي مرحوم آشيخ هادي طهراني (معروف به مكفّر) ، امّا بدليل پارهای خردهگيريها ، تنديها و زیاده گویی هایی كه وی ( آشیخ هادی ) نسبت به مقام عالمان بزرگ داشته است ، آیت الله بروجردی حتا تمايل به نقل قول و ارجاع به كتابهايش را نداشت و به دیگران نیز تأکید مينمود: «اهانت به علما و بزرگان ، موجب سلب توفيق می شود.»
در حفظ حریم و احترام طلاب و افراد عادی نیز آن مرحوم سخت دقت و حساسیت داشت بطوریکه زمانی به دلیل عصبانیت و اندکی پرخاش به کسی که بی دلیل بر موضوعی اصرار می ورزید ، برای تأدیبِ خویش و اینکه بار دیگر این عمل را تکرار نکند علاوه بر دلجویی و عذر خواهی از آن شخص در حضور دیگران ، بر اساس نذری که کرده بود مدتی طولانی روزه گرفت . همچنين استاد حقشناس روزی را به ياد ميآورد كه در مجلس درسِ آيت الله برورجردي ، پيرمرد ژوليدهای به شيوهای غيرمتعارف و نه چندان محترمانه که جلب توجه می کرد ، به تكرار گوشه عباي ايشان را از پائين منبر ميكشيد و او را مخاطب سؤالهای ساده و غير فنّی خود قرار میداد. برای حاضران كه هماره تحت تأثير صلابت و ابّهت فوقالعاده آقاي بروجردي قرار داشتند اين شيوه رفتار آن پيرمرد از یک سو و برخورد احترامآميز آقای بروجردی از دگر سو ، بسيار شگفتآور بود . پس از پايان درس ، آيت الله بروجردي از منبر به زير آمد و پيرمرد را بسيار احترام كرد و رو به حاضران كرد و گفت :«من در اوایل طلبگی در اصفهان کتاب مطول ( یکی از کتابهای مقدماتی طلاب ) را نزد این آقا خوانده ام و ایشان بر من حقّ دارد.»
آيت الله حقشناس از همان ابتدای ورود آيت الله بروجردي ، ملازم دروس فقه و اصول ايشان گرديد و در زمره شاگردانِ خاصّ و مورد توجه وی درآمد.
استاد می فرمود: « وقتی به امر آیت الله بروجردی قرار شد به تهران بازگردم ، ایشان زمانی را مشخص کردند که خصوصی به دیدارشان بروم. در آن جلسه فرمودند : تنها سفارش من این است که تعامل شما با افراد جامعه بگونه ای باشد که رفتار و کردارتان بر ایمان آنان بیافزاید نه آنکه خدایی ناکرده موجب بی اعتقادی آنان به دین و روحانیت گردد.»
توصیه اصلی استاد نیزبه مؤمنین ومتدینین ، خصوصاً طلاب و روحانیان هماره همین بود وبسیار این حدیث شریف را قرائت می نمود: « کونوا دعاة الناس بغیر ألسنتکم لیروا منکم الورع والاجتهاد.» (مردم را [ به سوی خوبی ها و نیکی ها ] فرا بخوانید ولی نه با زبانتان! بلکه آنان باید پارسایی و جدّیت [ در خوب بودن ] را در [ رفتار و اعمال ] شما مشاهده نمایند.)
روش علمی آیت الله بروجردی
آيت الله حقشناس با آنكه چه پيش از ورود آيت الله بروجردي و چه همزمان با حضور در درسهاي ايشان، از اساتيد متعددي بهره برده بود. آشكارا امّا، تحت تأثير مباني فقهي و اصولي استاد برجسته خويش آيت الله بروجردي بود. آيت الله بروجردي را بايد در دو عرصه علمي و مرجعيّت عامّة مذهبي ، «مؤسس» و «آغازگر» دانست. در عرصه مرجعیت ، نوآوریها و تأ سیسات آن مرحوم هنوز در جهان تشیع و بل در جهان اسلام بی بدیل است . طرّاحی نظریه تقریب میان مذاهب اسلامی و پایه گذاری دارالتقریب بین المذاهب ، جهانی سازی شیعه و تلاش برای خروج آن از مرزهای محدود کشورهای خاص اسلامی و ورود آن به عرصه های جهانی ( آن مرحوم برای نخستین بار نمایندگانی را به سراسر جهان اعزام نمود و دربهای جامعه شیعی را به سوی جهان گشود ).اعزام مرحوم حجت الاسلام محققی به آلمان و تأ سیس نخستین مرکز اسلامی شیعه در اروپا که پس از حدود 70 سال هنوز بی بدیل است ، اعزام مرحوم آیت الله دکتر مهدی حایری یزدی به آمریکا ، اعزام نماینده به کشورهای آسیایی ، اعزام نماینده به عربستان و سازمان بخشیدن به شیعیان آن دیار و... از جمله نوآوریهای آن بزرگوار در طول زمان کوتاه 15 ساله مرجعیت عامّه می باشد . در عرصه علمی نیز ایشان نواندیشی ها و ابتکاراتی عرضه نموده اند که مبنای شکل کیری یک روش شناختی نوین در حوزه فقه و علوم اسلامی است . تبیین ضرورت توجه جدی به فقه اهل سنت در استنباط از منابع فقهی و روایی شیعه ( فقه مقارن ) ، نگاه مجموعی و سیستماتیک به احادیث و پرهیز از تقطیع آنها و در راستای آن رویکرد نو به تبویب و تدوین جوامع روایی ، تلاش برای کشف و استخراج مناطات احکام و بسنده نکردن به ظواهر روایات ، ضرورت بررسي شرايط عصری صدور روايات و در نظرگرفتن ويژگيهای راويان که می تواند نقش مهمی در شناخت و کشف مناطات و ملاکات داشته باشد . و در راستای آن توجه به طبقات رجالِ احادیث ، ضرورت توجه جدّی به قرآن كريم به عنوان منبع اصلي استنباط احكام شرعي و قرار گرفتن روایات در ذیل آن و حفظ تقدّم رتبي و حاكميّت مفهومي قرآن بر روايات ، اهمیت به شهرت قدما در فرایند استنباط و ضرورت تفحص از انظار و آرای فقهی آنان ، توجه به آلی و مقدمه بودن دانش اصول برای " فقه " و پرهیز از پُرگویی و پرداختن بی رویه به آن ( تورّم علم اصول ) ، تفكيك مباحث اعتباری (قراردادی) از مباحث تكويني و مفاهيم حقيقي ، و تأکید براینکه علم فقه و به تَبَع آن علم اصول از علوم اعتباری اند ، ... از جمله مهمترين اصول بنياديني بود كه ميراث علمی آيت الله بروجردي را تشكيل میداد. آيت الله حقشناس دقت نظر توأم با شجاعت علمي- فقهي آيت الله بروجردي را بَس میستود و با يادآوری برخي از نوآوریها و ساختار شكنيیهای آن بزرگوار ميفرمود: « آقای بروجردی در عين حال كه برای شهرت فتوایی قدما بسیار اهمیت قايل و معتقد بود که آنان منابع و اصولی را در اختیار داشتند که به ما نرسیده امّا هرگز از مخالفت با اجماع بر حذَر نبود و معتقد بود اجماعات معمولاً ادّعایی است و بارها ميفرمود: " الإجماع ، حربة العجزة " (اجماع ، سلاح ناتوانانِ [ در استدلال ] است) و فقيه بايد شجاعانه به مضمون ادله فتوی دهد گرچه مخالف اجماع باشد.»
استاد حقشناس خود نيز در عين ورع و احتياطات فراوانی كه داشت، شجاعت علمي را از استاد خويش آيت الله بروجردي آموخته بود و بارها ضمن تأكيد بر اينكه همين شيوه اجتهاد و استنباط با وجود آنكه در بسياري موارد محصول و نتايج ظنّي را در پي دارد ، مطلوب صاحب شريعت است و همان چيزی است كه امام زمان (صلوات الله و سلامه عليه) از ما ميخواهند ، يادآور ميشد: «اين كافي نيست كه مجتهد در مباني نظري خود شجاعت به خرج دهد و بدور از اجماعات و شهرتهای بيپایه اظهار نظر كند بلكه شرط شجاعت فقهي و علمي اين است كه در مقام فتوا نيز طبق آن مباني فتوي صادر كند. چرا كه «اجتهاد»، چيزي جز «تحصيل مؤمِّن» ( بدست آوردن آنچه كه آدمی را از مخالفت با اوامر الهي ايمني ميبخشد) و «تحصيل حجّت» نيست و «حجّت» نيز «معذّر و منجّز» است ، يعني قطع نظر از انطباقِ آن با واقع و نفس الأمر، شيوهای معتبر است كه تكليف الهی را در حقّ مكلّف قطعي ميكند و در صورت عدم انطباق با « مأموربه أمر واقعي » در پيشگاه خداوند، عذرِموجّه شمرده ميشود. پس اگر مجتهد واقعاً به آنچه كه در مقام بحث و استدلال علمي باور دارد و آن را حجّت ميداند بايد بر اساس همان فتوي دهد نه آنكه با احتياط در مقام فتوي ، خلاف نظر اجتهادي خود عمل كند، هر چند اين منافات با آن ندارد كه مجتهد، خود از نظر شخصي محتاط باشد.» از اين رو آيت الله حقشناس ميان سه مقوله احتياط در مقام استنباط (كه مستند به منابع و ادله ميباشد)، و احتياط در مقام فتوي (كه مخاطب آن مقلدان و موضوع آن عمل مکلفان است ) واحتياط در مقام عمل (كه در حوزه زندگي شخصي فقيه ميتواند مصداق پيدا كند) تفكيك و تمايز قايل بود. و بدين سان شيوه بعضي از بزرگان مبني بر احتياط در مقام فتوي ، عليرغم نظر متفاوتشان در مباني علمي را مورد انتقاد قرار ميداد و تكرار ميكرد «كانّهم نسوا في الفروع ما قالوا في الاصول». و حتّا با آنکه خود بسان استادش آیت الله بروجردی برای " شهرت فتوایی قدما " اهمیت قایل بود از اینکه برخی فقیهان برجسته حوزه علمیه نجف بر خلاف مبانی علمی و فقهی خود مبنی بر بی اعتباری " شهرت " ، ولی در مواردی فقط بر مبنای مشهور فتوا می دادند ، اظهار شگفتی می کرد . و گویا همین نکته را با مرحوم آیت الله خویی به بحث گذارده بود ومی فرمود :« منشأ بسیاری از احتیاطات واجب آقای خویی در رساله عملیه ، همین شهرت فتوایی است با آنکه از نظر مبنای علمی آن را قبول ندارند! » در آذر ماه 1365 که در آخر هفته از قم به تهران آمده بودم ، استاد حق شناس طیّ دو جلسه آزمون از اين شاگرد كمین خود برای اختبار اجتهاد ، توصيههای بس ارزشمندی را بیان و از آن جمله فرمود:« در موارد شهرت كاملاً دقت كن! و الحَذَر و الحَذَر از مخالفت با مشهور مگر آنكه دليل ، آنقدر قوي و مؤمِّن باشد که غلبه کند. ولی اگر به نتیجه رسیدی از مخالفت با اجماع نترس . چون " اجتهاد "، تحصيل مؤَمِّن است و اگر توانستي نظری را كه در مقام استدلال بر حسب ادلّه پذيرفتهای به آن عمل كنی و بر اساس آن فتوا بدهي، بدان مجتهد واقعي هستي و می توانی به اجتهادی که کرده ای مطمئن بشوی!» با این بیان استاد حق شناس از استاد بزرگوارآيت الله العظمي ميرزاهاشم آملي که در آن سالها توفیق بهره گیری از او را داشتم ، یادی کردم که از شجاعت علمي كمنظيري برخوردار بود و ادعای وجود اجماعات هرگز نميتوانست در نظر ايشان ، ادلّه را از اعتبار ساقط ساخته و يا تضعيف نمايد و بر اين اصل سخت پايبند و وفادار بود كه بسیاری از شهرتها و اجماعات فقط حاکی از فهم و اجتهاد فقیهان بزرگوار پیشین است ، و حال آنکه مجتهد خود باید بر اساس دلیل به نتیجه برسد نه اینکه مقلد پیشینیان باشد.
ازدیگر نکات ارزشمند که استاد حق شناس در آن جلسه بر آن تأکید فرمودند بهره گیری و کتب قدما بود. و بطور خاص از چند کتاب نامبرده و با ذکر ویژگی هایشان ، مراجعه مستمرّ به آنها را لازم دانستند . ازآن جمله به " الجوامع الفقهیه " اشاره نمود که مجموعه ای از کتب فقهی و فتوایی فقهای سلف همچون سید مرتضی ، شیخ مفید ، شیخ صدوق ، إبن سلّار و... را در خود جای داده و در آن سالها ، هنوز به صورت مستقل و منقّح منتشر نشده و در دسترس قرار نگرفته بود . و همچنین از میان متأخرین بر کتبی همچون " مستند " مرحوم نراقی و " جامع الشتات " میرزای قمی و " مفتاح الکرامه " عاملی به دلیل اشتمال بر نقل و روایت آرا و فتاوای دیگر فقیهان تأکید نمودند. خصوصاً کتاب اخیر ( مفتاح الکرامه ) که گویا مورد توجه خاصّ استادشان آیت الله بروجردی قرار داشت و همو نخستین بار بر إحیا و انتشار آن همّت گمارد . به یاد دارم زمانی دیگر با ایشان صحبت از مفتاح الکرامه شد و عرض کردم به نظرم این کتاب از" جواهرالکلام " کم ندارد. استاد فرمود : بلکه از جهت کثرت و دقّت درنقل آراء ، ترجیح هم دارد .
استاد به استناد مبنای آیت الله بروجردی ، در تعلیل اهمیت " شهرت " و ضرورت تفحص از آرای پیشینیان ، می فرمود : « قدما به منابع روایی ای دسترسی داشتند که در طول زمان از میان رفته و به دست ما نرسیده ولی در فتاوا و آرای فقهی آنان انعکاس یافته است خصوصاً که برخی از آنان خیلی اهل اجتهادات پیچیده نبودند و بر اساس متن روایت فتوا می دادند و در بسیاری موارد ، عین عبارتِ روایات را بدون هیچ تغییری ، متنِ فتوای خود قرار می دادند.» و آنگاه نمونه ها و شواهدی بر این مطلب ذکر می کردند.
اهميت قرآن در فرآيند استنباط فقهی
چنانکه گفته شد توجه دادن به اهمیتِ قرآن کریم در فرآيند استنباط احكام شرعي و در نظر گرفتن آن به عنوان يك متن قانوني، كه روايات همچون حاشيهها و تبصرههاي اين متن بشمار ميآيند، از ديگر ويژگيهاي شيوه فقهي آيت الله بروجردي بود كه استاد حقشناس نيز از آن متأثر بود. به ياد دارم كه ايشان بارها دريغاگويی كمتوجّهی به «قرآن» و مهجوریت آن در استنباطات فقهي بود. و نيز به ياد دارم به طور خاصّ درچند مورد ، سخت افسوس ميخورد كه اين كمتوجهي بگونهاي است كه برخي فقيهان حتّا در نقل آيات قرآني ، از مراجعه مستقيم به قرآن و ملاحظه قبل و بعد آيه موردنظر، خودداری كرده و به نقل آنها از روی متون فقهي و «نقل از نقل» بسنده نمودهاند.
آری باید بر این کاستی افسوس خورد و غمگنانه سخن مرحوم علامه طباطبایی را به یاد آورد که فرموده اند ، ساختار علوم حوزوی بگونه ای شکل گرفته که بسا کسانی در این علوم به اجتهاد دست یابند ولی هرگز جز برای ثواب تلاوت ، به قرآن مراجعه نکرده اند ! ( 1 )
به گفته استاد حقشناس ، آيت الله بروجردی به شدّت بر ضرورت برخورداري از فهم عرفي و نيز تفكيك ميان امور اعتباري ( قراردادی ) از امور تكويني ( مفاهيم حقيقي ) در فرايند استنباط فقهي تأكيد ميكرد و از اينكه ورود و افزایش انبوه مسايل و مباحث غیر ضروری به حوزه مباحث اصول فقه ، موجب تورّم اين علم شده عميقاً اظهارنگراني ميكرد. بگونهاي كه وقتي به تازگي« نهاية الدراية» مرحوم آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني (كمپاني) و نيز« مقالات الاصول» آقاضياعراقي منتشر شده بود و نسخهای از آن تقديم آقای بروجردی شد ، ايشان با تورّق آنها و ملاحظه برخي از مباحث طولانیِ فلسفي اظهار داشت (قريب به مضمون): «اين مباحث چه ضرورتي دارد؟ جز اينكه وقت طلاب را تضييع مينمايد؟!»
آيت الله حقشناس گاه در ضرورت برخورداری فقیه از فهم عرفی ، از امام خميني نقل ميكرد كه « فقيه بايد مردم کوچه و بازار را بشناسد .» كنايه از اينكه بايد در تفسیر و فهم موضوعات و مصطلحات وارده در متون و نصوص ديني ، شناختهاي عرفي و برآمده از متن جامعه را مبنا قرار داد. به ياد دارم در یکی از روزهای تابستان ، استاد به شيوه معمول خود كه از هر فرصتي برای درسآموزی و نكته اندوزی شاگرد كوچك خود بهره میجست ، با توجه به اينكه گاه آب وضوء با عَرَق صورت آمیخته ميشود ، پیش از شروع به وضوء و در حالیکه شستسوی مقدماتی را انجام می دادند ، اين پرسش فقهي را مطرح نمودند : «آيا اين امتزاج موجب نميشود تا آب وضوء ، به مضاف تبديل شده و در نتيجه وضوء باطل گردد» بلافاصله پاسخ دادم: « غایه الأمر انّه صار مضافاً بعدالوضوء و لم یکن مضافاً حين الوضوء» ( بر فرض که چنین باشد ،آب پس از اتمام وضوء به مضاف تبديل ميشود و وضوء با آب مضاف نبوده است) فراوان تشويق نمود و فرمود: «شمّ عرفي يعني همين! در اينجا عرف ميگويد: با آب مطلق وضوء گرفت نه با آب مضاف!»
آيت الله بروجردي و فلسفه
زنهارِآیت الله بروجردی از ورود مباحث فلسفی در اصول و فقه ، در حالي بود كه ایشان خود علاقمند به علوم عقلي و صاحبنظر در فلسفه بود.
در مباحث اصول فقه، به مناسبت بحث از اوامر، موضوع طلب و اراده كه موضوعي كاملاً فلسفي است مطرح گرديده و معمولاً به دليل پيچيدگي فوقالعادة اين بحث، بسياري از عالمان اصولي آنرا به اجمال گذراندهاند. خصوصاً كه ارتباط مستقيمي نيز با مباحث اعتباري اصول ندارد. آخوند خراساني نيز در كفاية الاصول ، پس از بحث مختصري از اين موضوع از ادامه آن سرباز ميزند و ميگويد: «قلم كه به اينجا رسيد سر بشكست»
آيت الله حقشناس به ياد ميآورد كه آيت الله بروجردي در درس اصول با اشاره به سخن مرحوم آخوند خراسانی ، که استادش بود اظهار داشت: « گويا سر قلم استاد بسيار نازك بوده كه زود شكسته است» کنایه از این که استدلالهای مرحوم آخوند در این بحث که موضوعی فلسفی است از قوّت لازم برخوردار نیست. و پس از آن خود با مهارت هر چه تمامتر به بحث از اين موضوع پيچيده فلسفي پرداخت و حقّ مطلب را ادا نمود. هر چند به گفته استاد ، به نقل از آیت الله بروجردی ، مرحوم آخوند نیز خود تحصیلکرده فلسفه و در محضر بزرگانی چون حکیم میرزاابوالحسن جلوه شاگردی کرده بود. همچنين بر خلاف پارهای نقل قولها که شهرت نیز یافته است ، آيت الله بروجردي بر تعليم و آموزش فلسفه تأكيد داشت ، امّا در عين حال به جدّ از عمومی كردن و بازاری شدن آن پرهيز ميداد و معتقد بود كه برخي از استعدادها و اذهان ساده ، آمادگی مباحث پيچيده فلسفي را ندارند و همين موجب سوء برداشت و بدفهمی ميگردد. از اين رو سفارش میكرد تا دروس فلسفه ، بصورت خصوصی و براي افراد مستعدّ برگزار گردد. چنانكه وقتي آيت الله حقشناس در حوزه علميه قم به تدريس اشارات ميپردازد ، آيت الله بروجردي بدون آنكه او را منع نمايد فقط توصيه كرد: «برای آنكه افراد متفرّقه كه استعداد آنها ارزيابی نشده در درس حاضر نشوند ، محلّ درس را ثابت قرار نداده و هر چند وقت يكبار آن را تغيير دهيد.»
آقای حقشناس نيز در عمل به توصيه استاد گاه در فيضيه و گاه در مسجد عشقعلي و... تدريس ميكرد ، و فقط افراد ثابت درس ، از محلّ آن آگاه میشدند. و در نهایت نیز با تذکر امام خمینی که گفته بودند :« گویا برخی افراد که آمادگی علمی لازم را ندارند در درس شما شرکت می کنند پس بهتر است آن را تعطیل کنید.» آن درس پایان می یابد.
متأسفانه گاه برخی حکایاتی از این دست ، بهانه ای برای مخالف قلمداد کردن این بزرگان ، با فلسفه و یا عرفان قرار می گیرد ، در حالیکه باید به ملاک و علتِ نهی و مخالفت موردی این بزرگواران توجه کرد وهرگز نباید از آن اطلاق گیری نمود و یکسره به نفی این علوم که به تعبیر استاد حق شناس ، به اعتبار موضوعشان در زمره اشرفِ علوم اند ، پرداخت.
استاد از آیت الله بروجردی نقل می کرد که ایشان در اوایل طلبگی آنچنان به مثنوی علاقمند و مشغول گردید که در تحصیلاتشان اختلال ایجاد شده بود تا اینکه روزی هاتفی غیبی را شنید که اورا چنین ندا داد : « خطا کردی » و با تکرار دوباره این صدای غیبی ، ایشان به درس و بحث بازگشت و بدین سان با هدایت الهی از راهی که می توانست آینده دیگری برای آن بزرگوار رقم بزند بازداشته شد .
روشن است که مناط و علت این موضوع در خود این حکایت نهفته است وچنانکه استاد خود نیز مکرر بیان می کرد ، در آن زمان آیت الله بروجردی به دلیل اشتغال تامّ به مثنوی از وظیفه اصلی خود که تحصیل بود بازمی ماند. بنابر این هرگز نمی توان از این نقل و یا حکایتهای مشابه ، نادرستی کتابی همچون مثنوی را نتیجه گرفت ، کتابی که برخی بزرگان آن را بسان تقسیر آیات قرآن کریم دانسته و لذا از آن به « تفسیر ملاّ جلال » تعبیر می کردند.
آيت الله سيد احمد زنجاني
آيت الله سيد احمد زنجاني پدر آيت الله سيد موسي شبيری زنجانی ، يكي ديگر از بزرگان آن روز حوزةه علميه قم بود كه ميان ايشان و آيت الله حقشناس صميميّتی از نوع صميميّت پدر و فرزند برقرار بود. گويا مؤانست و رابطه برادرانه آيت الله زنجاني با امام خمينی ، در حصول اين صميميّت بيتأثير نبوده است.
آيت الله حقشناس بسياری از مسايل خصوصي خود را با ايشان در ميان ميگذارد و با وی مشورت و چاره جويي ميكرد. در دوران مراجعت استاد به تهران نيز اين پيوند صميمي ، چه به صورتِ حضوری - در سفرهای به قم- و چه به صورت مكاتبهای و تبادل نامه ادامه داشت.
اينجانب ساليان پيش مكاتبهای مفصّل از اين دو بزرگوار را در ميان اوراق شخصی استاد مشاهده كردم كه بسيار دلانگيز و پر نكته بود و اينك افسوس ميخورم كه چرا با اذن استاد ، نسخهای از آن را تهيه نكردم. از جمله سفارشات قابل توجه آيت الله زنجاني به آیت الله حق شناس در آن نامه ، كاستن از احتياطات بود و به شاگرد همچون فرزندش توصيه كرده بود:«عزيزم ، در برخي موارد احتياط در تركِ احتياط است.» و آنگاه به نقل از برخي بزرگان مطالبی را براي وي بازگو كرده و از قول شيخ انصاری ، به شاگردانش در وقت بازگشت به اوطانشان ، به این مضمون آورده بود: «تبليغ را چه برای خدا و چه برای غيرخدا داشته باشيد ( چرا که در هرصورت به روشنگری و هدایت مردم می انجامد.) ، تدريس را اگر براي خدا بود انجام دهيد و گرنه ترك نمائيد. قبول مسولیت به عنوان امام جماعت راتب ( دایمی ) را چه برای خدا و چه برای غیر خدا ترک کنید ( زیرا برای آنان که وظایف علمی بر عهده دارند بازدارنده است ) .»
آيت الله زنجاني از جمله كساني بود كه اجتهاد آيت الله حقشناس را تأييد كرده و اجازه كتبی صادر نموده بود ، اجازه اجتهادي كه شايد از جهتی در تاريخ حوزههای علميه بينظير باشد چرا كه از يك سو استاد از شاگرد خود كمال تجليل را به عمل آورده و از سوی ديگر با شناخت از روحيات لطيف و قلب پر مهر او، يادآور شده است كه ايشان عليرغم اجتهاد ، هيچگاه نبايد در مسند قضاوت قرار گيرد!
منابع:
( 1) - علامه طباطبایی / المیزان / ج 5 / ص276
دیدگاه خود را بنویسید