نام کتاب: تاملات فلسفي نويسنده: سيد عباس حسینی قائم مقامي نام انتشارات: انتشارات اميركبير سال نشر: ۱۳۸۰ شابک: 9640007196 |
پيرامون اثر :
اين كتاب نيز داراي چند بخش اصلي است كه ذيلا گزارشي از أنها ارايه ميگردد. 1-درآمدي بر نظريه ها، در برهان وجود شناختي مهمترين دغدغه دين پژوهان وفيلسوفان دين معاصر، جست و جو از راههاي اثبات وجود خداوند و ارزيابي و نقادي آنهاست. در فلسفه اسلامي نيز از همان آغاز، علاوه بر مباحث عامي كه مهمترين آثار و ثمرات ان در بحث خداشناسي ظهور مي يافت، يكي از دو بخش عمده آن به نام "الهيات بالمعني الاخص" نيز به طور خاص به بحث از وجود و اوصاف خداوند اختصاص يافته است. اين فيلسوفان، معمولا براهين خداشناسي را به دو گونه "برهان جهان شناختي"، cosmological argument و برهان وجود شناختي (ontological argument) تقسيم ميكنند. در اين ميان برهان وجود شناختي، به جهت بي نيازي از پديده هاي امكاني در شكل گيري خود اهميتي بسزا دارد. بر خلاف برهان جهان شناختي كه اوصاف و خصوصيات پديده هاي امكاني نظير زوال، حدوث و حركت را نقطه آغاز خود قرار مي دهد. در تفكر اسلامي ميتوان پيشينه اين برهان را به متون و منابع نخستين و اصلي ديني بازگردانده و در غرب مسيحي نيز، سنت آنسلم (1033-1109م). نخستين كسي است كه به تبيين و تقرير برهان وجودي پرداخت و در سده هاي بعدي نظريه او توجه فيلسوفاني چون رنه دكارت (1650-1596م.) و لايب نيتس (1649-1716م.) را به خود جلب كرد و هر كدام سهمي بسزا در تكامل و استدلال پذيري آن ايفا كردند. ليك همه آنها در عين برخورداري از هوشمندي هاي و باريك بيني هاي تحسين برانگيز، از اشكالي اساسي رنج مي برند و آن خلط ميان مفهوم و مصداق وجود و انتظار آثاروجود خارجي از وجود ذهني است. نويسنده كوشيده است تا باتبيين اين اشكال، مهمترين تقريرهاي غربي از برهان وجودي را مورد نقادي قرار دهد و امتياز تقريري را كه در حوزه اسلامي، به طور مشخص توسط صدر المتالهين شيرازي (979-1050 ق ) از اين برهان صورت گرفته است بنماياند. مهمترين امتياز تقرير ملاصدرا آن است كه كاملا به تعريف برهان وجودي وفادار بوده و جز حقيقت وجود، از هيچ مقدمه و برهان ديگري همچون دور و تسلسل بهره نگرفته است. 2-در آمدي بر فلسفه دين بحث از دين به دو صورت كلي انجام مي گيرد. گاه از اجزاي دروني و فروعات و مفاهيم مطروحه در آن بحث ميشود كه هدف آن تبيين انديشه و بينش ديني در مواجهه با انسان وجهان است و در مقابل، نوع ديگري از دين شناسي وجود دارد كه از ساختار كلي و مباني و مبادي دين بحث ميكند. چيستي و ماهيت دين. چرايي و چگونه بودن دين، دو موضوع اصلي واساسي اين نوع دين شناسي است كه فلسفه دين ناميده ميشود. بنابراين بررسي منشا و ماهيت دين، عقلانيت و ارزش و اصالت معرفتي آن، زبان وقلمرودين و نسبتي كه با ساير حوزه هاي معرفت بشري دارد، از جمله موضوعاتي هستند كه ضمن انكه پيرامون موضوع دين شكل ميگيرند، ماهيتي برون ديني دارند و ازجوهره و ساختار كلي آن بحث ميكنند. اين مقاله كوشيده است تا مهمترين آشناييهاي لازم جهت ورود به اين مباحث را در اختيار خواننده قرار دهد و در اين راستا به طور گذرا از موضوعاتي همچون پيشنينه بحث فلسفه دين، فلسفه دين در عصر حاضر، نسبت فلسفه دين و علم كلام، كاركرد علم كلام و تفاوت ميان كلام قديم و جديد، نسبت ميان فلسفه و دين، تبيين و نقد نظريه هاي مختلف پيرامون ماهيت و منشا دين، تعريف دين و دينداري، منشأ فطري دين و ريشه گرايش تاريخي بشر به دين، نقد كاركرد جامعه شناسي دين، خلط ميان واقعيت و حقيقت دين، تفاوت احساس ديني و معرفت ديني و .... بحث كرده است. 3- خداشناسي فلسفي در كلام امام رضا(ع) برخي واقعيت فلسفه اسلامي را با اين استدلال كه تعقل و فلسفه، اختصاص به حوزه اسلامي ندارد، انكار كرده اند. ليك اگر با توجه به جوهره عقلاني اسلام، ره يافتهاي فلسفي شناخت انسان و جهان كه در متون و منابع ديني طرح شده است، استخراج و تبيين شود به عناصر اصلي فلسفه اسلامي دست يافته ايم و به همين دليل چنين جست وجو ها و كاوشهايي، يكي از علايق عمده فيلسوفان مسلمان بوده است كه درعين آنكه براي فلسفه ماهيتي عقلاني و فرااسلامي قايل بوده اند باور به عقلانيت مباني انديشه ديني، آنان را به كاوشهايي از اين قبيل وا ميداشت. مقاله خداشناسي فلسفي در كلام امام رضا(ع)، خرده تلاشي است كه مبتني بر اين باور و به تأسي از سيره آن انديشمندان صورت گرفته و برخي از مهمترين رهيافتهاي شناختي را در گفتار آن حضرت گزارش كرده است. برهان نظم، برهان وجوب و امكان، برهان حركت، برهان حركت جوهري، برهان فطرت، استدلال بر يگانگي و وحدانيت خداوند، برهان نفي تركيب، برهان وحدت وجود و برهان صرف الوجود از اين زمره اند. 4-مقدمه اي بر معرفت شناسي تجربه عرفاني عارفان از وجود حقايقي برتر خبرداده اند كه خارج از دسترس شناخت عقل و تجربه علمي قرار دارد. و همين امر موجب شده است تا حجيت و اعتبار شناختي مشاهدات و تجربيات عرفاني با ترديد روبه رو شود و يا عينيت و وقوع خارجي آنها نفي گردد. از اينرو بحث از معرفت شناسي تجربيات عرفاني و ارزش گذاري معرفتي انها و جست و جو از نسبتهاي موجود ميان دريافتهاي عرفاني و ادراكات عقلي (فلسفي)، و از همه مهمتر تبيين نسبت اين دريافتها با داده هاي وحياني ميتواند به كارآمدي شناختي تفكر عرفاني بيانجامد و احيانا آن را از انزواي تاريخي و اجتماعي خارج سازد. اما پاره اي بحثهاي معمول ارائه شده در اين پيرامون، نه تنها به رفع اين انزوا نيانجاميده بلكه با يكسان سازي ميان ماهيت دين و عرفان، انديشه ديني را نيز به همان عزلت و انزوا، و رانده شدن به زاويه ذهن و ضمير فردي محكوم ساخته اند. متاسفانه متون كهن عرفاني با تمام عمق و غنايي كه دارند بطورمستقل و پيراسته مباحث معرفت شناختي را مورد بررسي قرار نداده و راه را بر اظهار نظريه هاي غير متخصصانه ناآشنايان با معارف اصيل عرفاني نبسته اند. نويسنده با توجه به خلأ موجود و ضرورت نگاه دقيق تر به فلسفه عرفان، در طي چند واحد درسي به طرح تفصيلي مهمترين موضوعات آن براي دانشجويان فلسفه پرداخت كه در فرصت مقتضي منتشر خواهد شد و آنچه اين مقاله ذكر شده نيز بازگوكننده بخشي از آن مطالب مي باشد كه در يك گفتگوي مفصل ايراد شده است. 5-شرحي بر سفر عشق (اسفار اربعه) در سالهاي 69-70 نگارنده براي جمعي از طالبان معرفت و تشنگان حقيقت، متن رساله ارزشمند مصباح الهدايه الي الخلافه و الولايه، نوشته حضرت امام خميني(ره) را به بحث گذاشت و به طور همزمان، ترجمه همراه با توضيحات و تعليقات آن را نيز آغاز كرد، ولي متاسفانه آن جلسات به دلايلي ادامه نيافت و ترجمه وشرح مذكور نيز با وجود اينكه مقدار زيادي از آن انجام پذيرفته بود ناتمام ماند. قسمت پاياني اين رساله اهميت موضوع و نقدي كه امام(ره) بر نظريه شيخ مشايخ و استاد اساتيد خويش – يعني آقا محمد رضا قمشه اي – داشته است انتشار جداگانه آن مورد توجه قرار گرفت. امام خميني در اين بخش از رساله با وجود اختصار آن , نكات مهمي را بيان كرده كه بس عميق و پرسخن است. نگارنده در شرح گفتار ايشان كوشيده است ضمن رعايت اختصار، نظريه حكيم قمشه اي و نقد امام بر آن رابراي مخاطب روشن سازد و درعين حال با ارائه داوري و محاكمه اي سريع، زمينه تامل را در وي برانگيزد. تاملي در نسبت اداراكات اعتباري و حقيقي باز شناسي و تفكيك مفاهيم اعتباري وحقيقي از يكديگر علاوه بر انكه از رسالتهاي اساسي فلسفه اسلامي به شمار مي آيد در انديشه مدرن نيز بسيار مورد توجه قرار گرفته است و آثار وافري را در حوزه هاي مختلف فلسفي و حقوقي بدنبال دارد. آيا مفاهيم اعتباري، ماهيتي كاملا متفاوت و جداي از مفاهيم حقيقي دارند؟ اگر پاسخ مثبت است، ميان آنان چه نوع رابطه اي وجود دارد. و اگر پاسخ منفي است با توجه به ماهيت ذهني و پنداري اعتباريات, خاستگاه نخستين و عناصر برانگيزنده آنها چيست؟ تفاوتهاي ميان مفاهيم حقيقي و اعتباري كدامند؟ اينها بخشي از پرسشهايي است كه اين مقاله درصدد پاسخ يابي آنهاست و در اين مقاله البته پرسشهايي اساسي تر را نيز مورد توجه قرار داده است و آن اينكه بايدهاي شرعي و احكام ديني در كدام يك از تقسيم بنديهاي دو گانه مفاهيم اعتباري و حقيقي جاي ميگيرند؟ يافتن پاسخ اين سوال از ان رو اهميت دارد كه شناخت عناصر ثابت و متغير در انديشه ديني تاحد زيادي در گرو اين پاسخ يابي است. نويسنده در يك بررسي نشان داده كه اساسا هر مفهوم اعتباري، برانگيخته مفهومي حقيقي است و به طور خاص احكام و اعتبارات شرعي نيز برگرفته از حقايق برتر ماورايي بوده و به همين دليل از اثار و لوازم حقيقي برخوردار ميباشند، در حالي كه اگر اين احكام ماهيتي كاملا اعتباري داشته و هيچ نسبتي با حقيقت نداشته باشند هرگز نميتوانند آثاري تكويني و عيني توليد نمايند. قرآن، انسان و جهان عارفان با اتكا به معارف قرآني، ميان انسان، جهان و قرآن نسبتي وثيق قابل هستند و اساسا ميان آنها نوعي يگانگي و اتحاد برقرار ميدانند. در اين نگاه، قرآن كتاب تدويني و انسان كتاب تكويني است و جهان، تفصيل بيروني اين كتاب مي باشد. بررسي ابعاد شگفتي برانگيز اين ارتباط، بس نكته آموز و روح افزاست و ميتواند به شكل گيري عناصر اصلي جهان شناسي و انسان شناسي عرفاني بيينجامد. نويسنده كوشيده تا تلاشي هرچند مختصر را دراين مسير ارائه دهد واحيانا نكات مكنون و پنهاني را كه در متون و منابع عرفاني وجود دارد بنماياند. طلب و اراده ماهيت اراده انساني و عوامل موثر و برانگيزنده آن از موضوعاتي است كه در هماره تاريخ انديشه در زمرة چند دلمشغولي اصلي و مهم فيلسوفان و انديشمندان قرار داشته و گاه آثار سياسي و اجتماعي آن، اين اهميت را با التهاب نيز همراه ساخته است. بحث جبر و اختيار، سرنوشت آدمي، تفاوتها و امتيازهاي افراد بشر, كيفر و مكافات اعمال و... جملگي در ذيل همين موضوع جاي مي گيرند، و همين اهميت فوق العاده موجب شده است تا عالمان اصول فقه در بحث اوامر و نواهي، وجود مناسبت اندك را بهانه پرداختن به اين موضوع قرار داده و بخشي از مكتوبات خويش را بدان اختصاص دهند. رساله مذكور شرحي است بر يكي از مهمترين اين مكتوبات به نام "كفايه الاصول". اين شرح، برگرفته از گفتار برخي از مدرسان حوزه علميه نجف اشرف بوده كه توسط نگارنده به همراه توضيحاتي چند ترجمه شده است. آرمان انساني و انسان آرماني مسئله فطرت، از زمره اي است كه بازشناسي آن مبدأ تحولات اساسي علوم انساني و اجتماعي است و به جرئت ميتوان ادعا كرد كه دستيابي به نظريه اسلام در مقولات يادشده جز با شناخت و تبيين نظريه فطرت امكان پذير نيست. خصوصا آنگاه كه در مطالعه هاي تطبيقي بخواهيم تفاوتها و تمايزهاي انديشه ديني با نظريه هاي ديگر و آنچه كه را در فلسفه معاصر غرب مطرح شده است مورد توجه قرار دهيم. اين نوشتار نقش محوري نظريه فطرت را در حوزه هاي مختلف معرفتي به اختصار گزارش كرده است.
دیدگاه خود را بنویسید