آیت الله سید عباس حسینی قائم مقامی اینک ریاست اتحادیه اروپایی علماء و تئولوگهای شیعه ( IEUS )را به عهده دارد و از ماه مارس نیز از سوی رؤسای مراکز و مساجد اسلامی شیعه در آلمان به عنوان رئیس نخستین مجلس شیعیان در آلمان ( IGS ) انتخاب گردید. 

قائم مقامی با پایان یافتن مسئولیت خود در مرکز اسلامی هامبورگ پیامی را خطاب به اعضای این مرکز بدبن شرح صادر کرد.
به نام حضرت دوست دوستان گرامی !خواهران و برادران مسجدی ام ! با سلام و تجدید ارادت !در این ۵ سال که افتخار دوستی و خدمتگزاری شما را یافتم فرصت های زیادی برای سخن گفتن با شما داشته ام ، فرصتهایی که با وجود فراوانی شان ، اما شیرینی در کنار شما بودن ، گذشت آن را سریع و نامحسوس نمود. این بار نیز همچون بسیاری موارد دیگر بنا ندارم تا به آداب  و رسوم معمول و رایج مقیّد باشم و گزارشی از آنچه که گذشت به محضر شریف شما ارائه دهم و یا از کمیت و حجم فعالیتها سخن بگویم چرا که اولا باور دارم دادارِ عالم بهترین داور است و هیچ چیز از نگاه او پنهان نیست ، نه گندم نماییِ جوفروشان می تواند در حضرت « أحکم الحاکمین » مؤثر افتد و نه بی ارزش نمودن کالای دیگران می تواند خدای « بصیر و خبیر » را بفریبد . اگر کاری برای او انجام گرفته ، آگاهی همو کافی است و اگر جز برای او بوده ، « تباه شده ای » است که جای تفاخر و به خود بالیدن ندارد.همچنین به هوشمندی و تیزبینی شما عزیزان نیز باور دارم و می دانم که همهء آنچه را که باید ، می دانید و گفته من و امثال من چیزی بر دانستهء شما و قضاوتی که در خلوت خود خواهید داشت نمی افزاید.علاوه بر تمام اینها هرگونه داوری منطقی و نقد منصفانه در مورد خوب و بد رفتارها و عملکردها ، زمانی امکان پذیر است که منطق و اندیشه ای که تصمیم ها و رفتارها از آن ناشی شده اند مورد توجه قرار گیرد . در واقع عقلانیتِ نظری و اندیشگی ( تئوریک ) بر عقلانیت عملی و رفتاری ( پراکتیک ) مقدم است. حجم زیاد تصمیم گیری ها ، اقدامات و گفتارهای غیر هدفمند که از عقلانیت و منطق قابل فهمی تغذیه نمی کند هرگز نمی تواند مبنای شناخت و قضاوت در مورد زشت و زیبا و نیک و بد قرار گیرد. و اینک می توانم تنها به این سخن بسنده کنم که در این مدت تمام سعی من و همکارانم بر این بود تا هیچ برنامه و رفتار غیر هدفمند و اندیشیده ناشده ای انجام نگیرد و هر آنچه که انجام شد در وقتِ خود از منطق روشن و قابل دفاعی برخوردار بود و کوشش شد تا این منطق در ضمن سخنرانیها ، بیانیه ها و مصاحبه های مختلف ، تبیین عمومی یابد و اینک تمام آنها در دسترس و در معرض نقد و قضاوت قرار دارد.در این سالها ، شخصاً ، دوست تر می داشتم که می توانستم بسیار بیشتر از آنچه که بود وقت خود را با شما و درون مسجد می گذراندم اما ضرورتهای موجود ، وظیفه ام را در چهارچوب فعالیتهای مرکز اسلامی بگونه ای دیگر رقم زد.در جامعه ای که به هر دلیل تصویر نادرستی از اسلام و مسلمانان انعکاس یافته است یک مسلمان خوب و وظیفه شناس نمی تواند بی توجه به این مسآله و غافل از این که در اطرافش چه می گذرد به اعمال دینی و مذهبی خود بپردازد و به قضاوت و داوری دیگران نسبت به خود بی تفاوت باشد. از سیرهء پیامبر اسلام (ص) آموخته ایم که هرگز نباید به گونه ای رفتار کرد و یا به گونه ای سخن گفت که منشأ سوء تفاهم و برداشت های نادرست در دیگران گردد. که اگر چنین کردیم مسئولیت بخش عمده ء این سوء تفاهم ها و داوریها و شناختهای نادرست که در دیگران پدید آمده است بر عهدهء ماست و باید خود را سرزنش کنیم و این یعنی آنکه ، لازمهء دیندار بودن و زندگی مؤمنانه داشتن ، تلاش برای ایجاد تفاهم با محیط پیرامون است. منطقِ « یا با من » و« یا بَر من » ایده ای کاملا غیر عقلانی و غیر اسلامی است. اینکه دیگران را فقط با معیار ارزش ها و عقاید و سلائق مورد قبول خودمان مورد ارزشیابی و سنجش قرار دهیم و هر کس که در دایرهء عقیده و سلیقهء ما قرار گرفت مورد محبت و هر کس که خارج از آن بود مورد ستیز و نفرت قرار گیرد ، در تضادّ آشکار با آموزه های اسلامی قرار دارد .اگر اسلام به همزیستی و تعامل دوستانه با غیر مسلمانان دعوت می کند ، هرگز به عنوان یک تاکتیک و یا شیوه ای برای جذب دیگران نیست بلکه از آن روست که « تفاهم » و احترامِ بر مبنای درک متقابل از یکدیگر را از بزرگترین ارزشهای اخلاقی انسان        می داند .متاسفانه بیماری مطلق اندیشی موجب شده که حتی برخی افراد ، « گفتگو ( دیالوگ ) » را نیز به عنوان راهی برای نزدیک کردن دیگران به خود و تحمیل عقاید خویش به آنان به کار گیرند نه برای نزدیک شدن دو طرف به یکدیگر ! در این سالها کوشیده شد تا با طرح ایدهء « گفتگوی برای تفاهم » به عنوان جایگزینی در برابر « گفتگوی برای تبلیغ و مسیونری » و یا حتی « گفتگو برای گفتگو » ، و با افزایش سطح کارآمدی « گفتمان گفتگوی ادیان » نتایج آن از پشت دربهای بستهء اتاق های گفتگو و سالن های سخنرانی به میان جامعه راه یابد و اثر آن در توسعهء تفاهم اجتماعی و دوستی میان پیروان ادیان مختلف ظهور یابد .نباید اینگونه پنداشت که سکولاریسم موجود در ذات جامعهء غربی مانع دینداری و مسلمانانه زیستن است.محصول سکولاریسمِ مورد قبول این جامعه چیزی جز جامعهء پلورال و تکثرگرا نیست که اعضای آن در عین سازگاری و تفاهمی که بایکدیگر دارند و احترامی که به حقوق یکدیگر می گذارند دارای هویت های دینی و مذهبی مختلفی می باشند و اقلیّت و  اکثریت از حقوق فردی و دینی یکسانی برخوردارند . آنچه که این جانب با نام « بومی سازی اسلام و مسلمانان » در این سالها از آن سخن گفته ام ، فرایندی است که تحقق و به نتیجه رسیدن آن با شناخت ظرفیت های موجود در این جامعه امکان پذیر است . حفظ هویت اسلامی نسل های مسلمان ، ضرورتی قطعی و تردید ناپذیراست که باید با تمام توان برای آن کوشید . ولی با کسانی که گمان می کنند لازمهء حفظ و تثبیت این هویت ، ایجاد تضادّ با جامعه و فاصله گرفتن از آن است ، هرگز همفکر و موافق نیستم ، بلکه به جدّ معتقدم دست یابی به این هدف فقط در شرایط تفاهمی از دو طرف امکان پذیر است و برای ایجاد این شرایط تفاهمی هم باید واقعیت وجود مسلمانان و حقوق فردی و مذهبی آنان شناخته شود و هم از این سو باید ظرفیت ها و امکانات موجود در جامعه را شناخت و آنگاه بر اساس این ظرفیت ها و عناصرِ سازگارموجود ، به بومی سازی پرداخت. با تکیه بر تقسیم بندیهای مؤمن و کافر و یا دارالکفر و دارالایمان که در مورد پیروان سایر ادیان فاقد ریشه های قرآنی می باشد نمی توان به تفاهم دست یافت و با این نگاه که تنها خود را مؤمن و دیگران را کافر بدانیم و یا یک سوی زمین را سراسر دارالکفر و آن سوی دیگر را یکسره دار الایمان بنامیم نمی توان الگوی همزیستی ( تعایش ) مسلمانان در جامعهء غربی را تبیین نمود.سرنوشت اقلیت مسلمان در جوامع اروپایی و غربی جدای از سرنوشت کلّی جامعه رقم نمی خورد . این یک واقعیت است که بسیاری از مسلمانان در این جوامع ، از کشورهای مختلف آمده اند و شاید تمایل داشته باشند که همچنان در حال و هوای وطن اصلی خود بسر ببرند اما نمی توان در این جامعه بود ولی در جای دیگر زندگی کرد . اگر در این جامعه هستیم باید در این جامعه زندگی کرد و خانهء خود را در همین جامعه بنا ساخت و در همین جامعه باید مسلمان و مؤمنانه زیست و برای این کار باید ظرفیت ها و امکانات موجود در همین جامعه را شناخت . نگاه معطوف به جای دیگری خارج از این جامعه نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه بر انبوه مشکلات موجود ،  تنش میان فرد و جامعه را نیز خواهد افزود .فرایند بومی سازیِ اسلام نیز معطوف و متوقف بر درک این واقعیت است و به فضل و لطف الهی ، بر اساس همین نگاه بومی سازی ، شاهد تشکیل مجلس اسلامی شیعیان آلمان با حضور فعال و جدّی همهء مراکز و مساجد مختلف هستیم که با وجود آنکه بسیاری از آنها برآمده از قومیت ها و ملیت های گوناگون می باشد اما بر این نکته مهم اتفاق یافته اند که سازمان شان برآمده از جامعه آلمانی و اعضای آن به عنوان عضوی از جامعهء آلمان فعالیت می کنند . و تلاش در جهت ایجاد سازگاری اجتماعی در عین حفظ هویت اسلامی ، تعامل صمیمانه و دوستانه با پیروان سایر ادیان ، ترویج فرهنگ گفتگو به منظور توسعهء تفاهم و صلح از جمله مهم ترین اهداف این سازمان می باشد.اینک که پس از ۵ سال ، مدیریت و امامت مرکز اسلامی هامبورگ و مسجد امام علی (ع) را ترک می گویم ، خدای بزرگ را بر تمام نعمتهای بیشماری که در این مدت شامل حال این بندهء کوچک خود نمود با تمام وجود سپاسگزارم.-         خدای بزرگ را سپاس می گویم که امروز بر خلاف آنچه که برخی افراطیون   معتقدند که « در غرب هیچ گوش شنوایی برای مسلمانان نیست و راه هرگونه گفتگو و تفاهم بسته است » ، انبوه گوش ها و چشم های حقیقت جو را مشاهده می کنیم که آماده شنیدن و « گفتگو برای تفاهم » هستند . بسیاری از افراد این جامعه از نخبگان گرفته تا شهروندان عادی ، وجود دارند که شناخت و داوری خود نسبت به اسلام را که ناشی از پاره ای اطلاعات نادرست و مغرضانه و رفتارهای غیر عقلانی بوده است را در اثر شنیدن پیام اعتدال و عقلانیت اسلامی تغییر داده و اصلاح کرده اند و امروز شخصاً برخی از آنان از دوستان بسیار خوب اینجانب بشمار می آیند و اینک آنان نیک می دانند که اسلام را باید فراتر از تصویرهای ساختگیِ برخی هیاهوهای تبلیغاتی و رسانه ای و فراتر از دریچهء نگاه و رفتارِ مسلمان نمایان عقلِ ستیز و کینه توز شناخت.-         خدای بزرگ را سپاسگزارم که در این مدت توفیق خدمتگزاری به بندگان خود را به من و همکارانم عطا فرمود و اینک با سرمایه ای سترگ و تجربه ای شیرین از آشنایی ها ، دوستی ها ، صمیمیتها و همدلی ها این مسئولیت را ترک می گویم.از محبت ورزیها و بزرگواریهای تک تک شما خواهران و برادران عزیزم که آشنایی و دوستی با شما ماندگار ترین خاطره های زندگی ام را تشکیل خواهد داد کمال سپاس و تشکر را دارم.خداوند بر این گفته ام گواه است که خدمتگزاری شما را بالاترین شرف و افتخار     می دانستم و می دانم و اگر سایهء محبت و لطف الهی را در زندگی ام حس می کنم از رهگذر همین خدمت اندک به بندگان اوست . بسیار کوشیدم تا رسم خدمتگزاری به شما را بیاموزم بر آن وفادار بمانم و در این مدت بسی بیش از آنچه که گمان می رود از شما آموختم ، نکته ها از عمل و کلام شما اندوختم و بر دانسته های اندک خود افزودم و اینک انتظار دارم کاستی ها و کوتاهی هایی که در خدمتگزاری و انجام رسم دوستی داشته ام را بزرگوارانه بر من ببخشائید چرا که یقین دارم با شناختی که از این خدمتگزار و برادر کوچک خود دارید گواهی خواهید داد که هرگز با شما ناصادق و ناراست نبوده ام و جز آنچه که باور داشته ام به زبان نرانده ام و عمل نکرده ام و هرگز آگاهانه و عامدانه حرمت و احترام هیچ انسانی را نادیده نگرفتم  و اگر کاستی و قصوری هم بود – که بود – معطوف به اراده و آگاهی نبود. و امیدوارم همچون گذشته ، همچنان با حضور گرم و صمیمی خود بر رونق محافل و مجالس مسجد امام علی (ع) و برنامه های مرکز اسلامی هامبورگ در تحت مدیریت برادر گرامی ام حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای شیخ رضا رمضانی که از شایستگی های علمی و اخلاقی فراوانی برخوردارند ، بیافزائید و بدین وسیله شرایط را برای موفقیت افزون ایشان و کسب رضایت الهی فراهم سازید.                                    

 برادر و خدمتگزار کوچک شما – سید عباس حسینی قائم مقامی                                                          

هامبورگ – آپریل ۲۰۰۹


لینک منبع